چرا «مردم» دروغ می‏‏‌گویند؟

اگر به چهره نصف‌ریش او دقت کرده باشید، این سوال برایتان پیش می‌‌‌آید که چه بر سر او آمده است. سوختگی ۷۰‌درصدی برای آریلی ۱۸ساله، کارآموز ارتش در پی انفجار شعله منیزیم رخ داد که او را به مدت سه‌سال در بیمارستان بستری کرد و جریان زندگی‌اش را تغییر داد. آریلی مسیری را به عنوان دانشجوی فیزیک و ریاضیات در دانشگاه تل‌آویو شروع کرد. با تغییر جهتی به فلسفه و روان‌شناسی روی آورد و در انتها در ادامه روان‌شناسی تا دریافت مدرک کارشناسی در سال ۱۹۹۱ پیش رفت. در سال ۱۹۹۴ موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در روان‌شناسی شناختی شد و در سال ۱۹۹۶ دکترای خود را در همین رشته دریافت کرد. او همچنین دکترای دوم خود را در رشته مدیریت کسب‌وکار از دانشگاه دوک دریافت کرد.

آریلی در حال حاضر در دو رشته روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری در دانشگاه دوک پروفسور است. وی همچنین نویسنده سه‌کتاب پرفروش «نابخردی‌‌‌های پیش‌بینی‌‌‌پذیر» (Predictably Irrational)، «پشت‌پرده ریاکاری» (The (Honest) Truth about Dishonesty) و «جنبه مثبت بی‌‌‌منطق بودن» (The Upside of Irrationality) است و در ساخت مستند «عدم‌صداقت: حقایق درباره دروغ‌‌‌ها» ((Dis)Honesty: The Truth about Lies) همکاری کرده است. از سال ۲۰۲۱، آریلی با اتهامات متعددی در خصوص داده‌سازی و بی‌‌‌اخلاقی آکادمیک روبه‌‌‌رو شده است که در پی این اتهامات، دانشگاه دوک، تحقیق و بازرسی محرمانه سه‌ساله را به انجام رساند. در نتیجه این بازرسی، مشخص شد داده‌‌‌های مقاله «تعهد صداقت» دستکاری شده‌‌‌اند، اما مدرکی دال بر استفاده آگاهانه آریلی از این داده‌‌‌ها یافت نشد.

آریلی شهرت خود را مدیون کارش روی عدم‌صداقت است. وی همکاری‌‌‌های متعددی با فرانسسکا جینو بر سر موضوع عدم‌صداقت داشته است. در مقاله «جنبه تاریک خلاقیت» (The Dark Side of Creativity) آنها نشان دادند که تفکر‌کنندگان خلاق که توانایی خلق توجیهات را دارند، بیشتر به دروغ‌گویی تمایل دارند. جینو به‌مرور زمان مسیر پیشرفت سریع خود را طی کرد تا حدی که رتبه پنجم بیشترین درآمد را در هاروارد داشت؛ یعنی یک‌میلیون دلار که تنها کمی از درآمد رئیس دانشگاه کمتر بود. البته افرادی بودند که به میزان بهره‌‌‌وری جینو شک داشتند. به نقل از یکی از پژوهشگران حوزه مدیریت «نمی‌‌‌توانید به فردی که هر سال ۱۰مقاله در ژورنال‌‌‌های برتر چاپ می‌کند، اعتماد کنید». سایر نویسندگان همکارش نیز شک‌‌‌هایی نسبت به او پیدا کرده بودند، اما خود را متقاعد کردند که اینها صرفا اشتباهاتی صادقانه هستند. از سال ۲۰۱۱، پژوهش‌‌‌های متعددی نتایج به‌دست‌آمده قبلی در این حوزه را نقض کردند.

سه‌پروفسور رفتاری جوان، جو سیمونز (Joe Simmons)، لیف نلسون (Leif Nelson) و ‌آوری سیمونسون (Uri Simonsohn) یک مقاله مقلدانه تمسخر‌‌‌آمیز را منتشر کردند. آنها در مقاله‌ای تحت عنوان «روان‌شناسی مثبت‌گرای نادرست» (False-Positive Psychology) «ثابت» کردند که گوش دادن به آهنگ «زمانی که من ۶۴ساله‌ام» از گروه بیتل‌‌‌ها، سن شرکت‌کنندگان را یک‌سال و نیم کمتر ارائه می‌‌‌داد. به گفته نلسون که در برکلی تدریس می‌کند، محققان می‌‌‌توانند تنها همبستگی‌‌‌هایی را بین متغیرها منتشر کند که از نظر او «مهم» بوده‌‌‌اند. جمله‌‌‌ای طعنه‌‌‌آمیز وجود دارد که اگر داده را به اندازه کافی شکنجه کنید، به هر چیزی اعتراف می‌کند. 

این سه مرد که دیتاکولادا (Data Colada)، نام وبلاگ معروفشان نامیده شد، بر سر نتایج دروغین و احمقانه‌‌‌ای که این حوزه قادر به تولید آنها بود، نقطه مشترکی یافتند. در پی انتشار مقاله آنها تمام شاخه‌‌‌های این حوزه با نتایجی فرضا قابل اطمینان به خانه‌‌‌هایی روی آب تبدیل شدند. گروه دیتاکولادا پس از آن مقالات بسیاری را در حوزه روان‌شناسی اجتماعی بی‌‌‌اعتبار کرد. دنیل کانمن پس از این افشاگری‌‌‌ها بیان کرد که در خصوص اعتمادش به نتایج این پژوهش‌‌‌ها اشتباه کرده است و این گروه را قهرمانان خود نامید. اما همه به این میزان حمایتگر نبودند. پژوهشگران بسیاری آنها را قلدرهایی بی‌‌‌رحم و کارشان را تروریسم روش‌شناختی دانستند.

زوئی زیانی (Zoe Ziani)، پژوهشگر حوزه رفتاری، روزی به مقاله بیمه خودروی آریلی و جینو برخورد کرد. داده‌‌‌های این مقاله در نگاه اول در نظرش مشکوک به نظر رسید و در نتیجه آن را برای گروه دیتاکولادا ارسال کرد. این گروه که مدتی بود بر داده‌سازی‌‌‌های جینو تمرکز داشتند، در تماس تصویری با زیانی متوجه شدند که این مقاله تنها کار جینو نیست، بلکه آریلی و جینو هر دو به‌طور مستقل در این مقاله درباره عدم‌صداقت داده‌‌‌سازی کرده‌‌‌اند! در این مقاله دو فرم متفاوت به دو دسته از شرکت‌کنندگان داده شده بود. در یک نوع از فرم‌‌‌ها در ابتدا از مشتری خواسته شده بود تا تضمین دهد صادقانه فرم را پر کرده است و در نوع دیگر این بخش در آخر فرم آمده بود. آریلی ادعا می‌‌‌کرد نتایج به‌دست‌آمده از این پژوهش، نشان می‌دهد افرادی که در ابتدا و پیش از پرکردن فرم آن را امضا کرده بودند کمتر دروغ گفته‌‌‌اند.

در سال ۲۰۱۱، آریلی یک فایل اکسل از داده‌‌‌های بیمه خودرو را برای نینا مزار (Nina Mazar)، همکارش در این مقاله، به‌منظور تحلیل ارسال کرد. مزار متوجه شد، نتایج داده‌‌‌ها به جهتی اشتباه اشاره دارند، کسانی که در ابتدا فرم را امضا کرده بودند، کمتر صادق بودند. آریلی مدعی شد برای بهبود داده‌‌‌ها، اسامی را تغییر داده که به صورت تصادفی سبب معکوس شدن آنها شده است و از او درخواست کرد نتایج را برگرداند. طولی نکشید تا زیانی و دیتاکولادا به این نتیجه برسند که داده‌‌‌های این مقاله اصالت ندارند. در زندگی واقعی، توزیع میزانی که افراد رانندگی می‌کنند مانند نمودار زنگوله‌‌‌ای است. اما داده‌‌‌های این مقاله توزیعی یکنواخت داشتند، همان تعداد ‌هزار مایل رانده بودند که ۱۲‌هزار و ۵۰هزار. اکثر افراد هنگام پر کردن فرم، اعداد را به صد و ‌هزار رند می‌کنند، اما اعداد رند بسیار کمی در داده موجود بود و در آخر داده در دو فونت متفاوت تهیه شده بود.

در اوت ۲۰۲۱، دیتاکولادا در وبلاگشان به این ایرادات اشاره کردند. مدارک واضح بودند و تمامی نویسندگان مقاله آنها را پذیرفتند. پس از آن، آریلی ادعا کرد فردی در شرکت بیمه داده‌‌‌ها را دستکاری کرده است. شرکت بیمه هارتفورد یک آزمایش کوچک برای آریلی انجام داده بود، اما نتایجش به جایی نرسیده بود و شرکت از این مقاله بی‌‌‌خبر بود. اما آریلی به طور پیوسته نقش خود در دستکاری داده‌‌‌ها را انکار و ادعا کرد که نویسندگان همکار و اعضای آزمایشگاه نیز به داده‌‌‌ها دسترسی داشته‌‌‌‌‌‌اند.

در سال ۲۰۱۵، آریلی در دانشگاه ام‌‌‌آی‌‌‌تی آزمایشی انجام داد که طی آن به داوطلبان شوک الکتریکی داده شد و به آنها گفته شده بود قرار است اثر یک مسکن را آزمایش کنند. به یکی از شرکت‌کنندگان بیش از ۴۰بار شوک الکتریکی فزاینده داده شده بود که موجب گریه کردنش شده بود. بدترین بخش ماجرا این است که در انتها این شرکت‌کننده متوجه شده بود هیچ مسکنی در کار نبوده و تنها اثر پلاسیبو (دارونما) آزمایش شده است.

پژوهش بیمه خودرو تنها مورد در کارنامه آریلی نیست که از داده‌‌‌های دروغین استفاده کرده است. چند مقاله دیگر، از جمله مقاله ۲۰۰۴، درباره تفاوت هنجارهای اجتماعی و پولی، ادعاهایش درباره صداقت کار دندان‌پزشکان و موارد بسیار دیگری بوده است. همچنین به نظر می‌‌‌آید درباره جراحت خود در حادثه سوختگی اطلاعات غلط داده و این سوختگی در آپارتمانی که نوجوانان مشغول ساخت وسایل محترقه برای جشن آتش‌‌‌بازی بوده‌‌‌اند اتفاق افتاده است. در انتها، به عقیده دیتاکولادا باید انقلابی در راستای اعتباریابی مقالات ایجاد شود. این مساله بسیار گسترده‌‌‌تر از آنچه به نظر می‌رسد ریشه دوانده است و باید راه‌‌‌های بهینه‌‌‌تری برای حل این مساله ارائه شود.