سندی که تاریخنویسی سرنگونی مصدق را زیر سوال میبرد
ریشههای این برداشت به شایعاتی برمیگردد که در همان روزهای اول بعد از واقعه، انتشار یافت و به دنبال آن، مقالات و کتابهایی به صورت پراکنده منتشر شد که هرچند ممکن به نظر میرسید، ولی به ماخذ قابل استنادی متکی نبود. در سال ۱۹۷۹ کیم روزولت که در تیرماه ۱۳۳۲از سوی سازمان سیا برای سرپرستی عملیات آژاکس به تهران اعزام شده بود، خاطرات خود را با عنوان «ضدکودتا؛ مبارزه برای کنترل ایران» منتشر کرد. او در این روایت که خالی از خیالپردازی و داستانسرایی نبود، سقوط مصدق را به استعدادها و تواناییهای خود بهعنوان یک مامور اطلاعاتی نسبت داد. اولین تلاش آکادمیک بهمنظور فاش کردن نقش آمریکا و انگلیس در سقوط دولت مصدق، مقالهای بود که در سال ۱۹۸۷ به قلم پرفسور مارک گاسیروسکی در مجله مطالعات بینالمللی خاورمیانه منتشر شد. این مقاله برپایه کتاب ضد کودتای روزولت و مصاحبه با همکاران او در سازمان سیا نوشته شده بود.
در مارس سال ۲۰۰۰، مادلین آلبرایت، وزیر خارجه آمریکا، در راستای بازسازی رابطه با ایران به دخالتهای پیشین آمریکا در ایران اقرار کرد و گفت: «در سال ۱۹۵۳ ایالاتمتحده نقش مهمی در سقوط نخستوزیر محبوب ایران داشت.» پس از آن در ژوئن سال ۲۰۰۹، پرزیدنت باراک اوباما در سخنرانی مشهور خود در قاهره به این موضوع اشاره کرد و گفت: «در دوران جنگ سرد، ایالاتمتحده در سرنگونی یک دولت منتخب در ایران نقش ایفا کرد.» در همین راستا، در ژوئن سال ۲۰۰۰، تاریخچه سری عملیات آژاکس به روزنامه نیویورکتایمز نشت کرد و منتشر شد. در این سند اطلاعات محرمانهای شامل جزئیات برنامهریزی عملیات آژاکس براساس سوابق موجود در زمان نگارش درج شده بود.
نکته حساس در تاریخچه ویلبر این بود که روزولت روز دوشنبه ۲۶مرداد در جلسه محرمانهای که با شرکت تمامی بازیگران اصلی این عملیات، بدون اطلاع سفیر لوی هندرسن در باغ سفارت آمریکا در تهران با نام «شورای جنگ» تشکیل داد، طرح کودتایی را برای روز چهارشنبه ۲۸مرداد برنامهریزی کرده بود. خود روزولت هم در گزارش شفاهی بعد از عملیات که در تاریخ ۶شهریور در مقر سیا در واشنگتن برگزار شد، اظهار کرد: «ما تصمیم گرفتیم عملیات را روز چهارشنبه ۲۸مرداد برگزار کنیم و تظاهرات گستردهای را در لوای حفظ مذهب و تاج و تخت به راه اندازیم تا همه مردم و افسران و سربازان در آن شرکت کنند.» بالاخره، انتشار کتاب «محمد مصدق و کودتای ۱۹۵۳ در ایران» در سال ۲۰۰۳ با کوشش گاسیروسکی و ملکم برنز با مشارکت یک گروه برجسته از کارشناسان تاریخ ایران گام دیگری در تثبیت روایت روزولت بود که با پشتوانه بیانات آلبرایت و اوباما و تاریخچه ویلبر به یک «واقعیت» غیرقابل تغییر تبدیل شد.
من در کتابم «ایران و سازمان سیا، بازنگری در سرنگونی مصدق» این روایت را به چالش کشیدم. ذکر این نکته لازم است که بیانیههای معتبر آلبرایت و اوباما برای اثبات ادعای مدعیان توطئه قابل استناد نبوده و نیستند؛ چرا که متن این دو بیانیه به زبانی تهیه شده بود که با واقعیت امر سازگاری داشت. هیچکس نمیتواند مداخله آمریکا و تاثیری را که توطئه آژاکس بر حوادث مربوط به برکناری مصدق داشت انکار کند. استدلال من در کتاب «ایران و سازمان سیا، بازنگری در سرنگونی مصدق» این بود که شکست کودتای آژاکس که به دنبال آن شاه، ایران را ترک کرد و صحبت از برقراری رژیم جمهوری بود، سلطنتطلبان و عمدتا نظامیان را تکان داد و طبقات محافظهکار را بهشدت نگران کرد.
روحانیون در یک حرکت اعتراضی، پیروان خود را به خیابانها آوردند. برنامهای برای ساقطکردن دولت در آن روز وجود نداشت؛ اما حوادث پراکنده و غیرمنتظره، بهویژه مداخله نظامیان در بعد از ظهر آن روز برای هیچکس قابل پیشبینی نبود. من در کتابم توضیحاتی در مورد نقش روحانیت عالیرتبه، بهویژه بالاترین مقام مذهبی آن زمان، آیتالله بروجردی ارائه کرده بودم که متکی به شواهدی محکم از جمله خاطرات آیتالله منتظری بود که امروز شواهد دیگری نیز به آن افزوده شده است.
نکته محوری در جدل تاریخنگاران این ادعاست که وقایع ۲۸مرداد از پیش توسط کارگزار سیا، روزولت، برنامهریزی شده بود. من در پاسخ به این ادعا، پیوندی گمشده را در میان اسناد سری سازمان سیا که در سال ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج و منتشر شد پیدا کردم و آن «گزارش وضعیتی» بود که در اول وقت صبح ۲۸مرداد توسط روزولت به دفتر مرکزی سیا مخابره شده بود. گزارش وضعیت روزولت نشان میدهد که در صبح آن روز ایستگاه سیا در تهران (و به تبع آن اردوی فضلالله زاهدی) هیچ اطلاعی از آنچه قرار بود در خیابانهای تهران در آن روز سرنوشتساز رخ دهد نداشتند.
برای درک کامل اهمیت این سند باید آن را در راستای پیامهای قبلی روزولت به دفتر مرکزی در سهروز گذشته بررسی کرد. روزولت پیشبینی کرده بود که مصدق احتمالا برای مدتی در قدرت باقی خواهد ماند. او برای فراری دادن ۱۵نفر بدون ذکر نام از دفتر مرکزی کمک خواسته بود، به علاوه پرسیده بود که آیا عملیات آژاکس باید ادامه یابد یا خیر. گزارش وضعیت او در روز سقوط مصدق با شکایت تلخی در مورد بیتوجهی واشنگتن به پیامی که روزولت امیدوار بود شاه آن را در رم انتشار دهد آغاز میشود. در این گزارش، توصیههایی برای اقدامات آینده سیا و پارهای اخبار و شایعات متفرقه و بیربط ارائه شده بود. البته در این گزارش کمترین اشارهای به آنچه در شرف تغییر دادن مسیر تاریخ ایران بود به چشم نمیخورد.
غیرمعمول نیست که یک افسر اطلاعاتی برخی از نقشههای خود را بنا به مصلحتی از دفتر مرکزی پنهان نگه دارد؛ اما هیچ ماموری عمدا روسای خود را گمراه نمیکند. اگر او واقعا رویداد آن روز را از پیش برنامهریزی کرده بود، میتوانست «گزارش وضعیت» خود را برای چند ساعت به تعویق بیندازد تا نتایج «تظاهرات عظیم» را که چند روز بعد در گزارش شفاهی در واشنگتن به آن بالیده بود در خیابانهای تهران بسنجد. آنچه در راستای تاریخنگاری از اهمیت بیشتری برخوردار است، این است که دفتر مرکزی سیا بعد از استماع گزارش شفاهی او تصمیم گرفت ناهماهنگی در گزارشهای او را نادیده بگیرد؛ زیرا ترجیح میداد در محافل واشنگتن اعتبار سرنگونی مصدق را به خود اختصاص دهد و بهجای اعتراف به شکست عملیات آژاکس، پیروزی آن روز را تصاحب کند.