داستان ببرها و مگسها
این اولین تماسی بود که «شوم» از زمان ناپدید شدن «دوان» از خیابانهای پکن در سال ۲۰۱۷ دریافت کرد و این تماس هم تنها چند ساعت پس از انتشار اولین نقدها به کتابش در رسانههای غربی صورت گرفت. «دوان» و «شوم» بهشدت در چند برنامه متحولکننده و بسیار پرسود در پایتخت چین، از جمله ترمینال باربری فرودگاه پکن و هتل بولگاری، درگیر بودند و ارتباط تنگاتنگی با نخبگان چین، بهویژه همسر «ون جیابائو»، نخستوزیر سابق چین داشتند. تصور بر این بود که ناپدید شدن «دوان» همواره سیاسی است. «شوم» که نگران چرخش اقتدارگرایانهای بود که چین در دوران رهبری «شی» در حال از سر گذراندن آن است، در سال ۲۰۱۵ تصمیم گرفت کشور را ترک کند، زیرا پسرش در انگلستان در مدرسهای پذیرفته شده بود. ازدواج او با «دوان» دو سال قبل به هم خورد. «شوم» از زمان ناپدید شدن «دوان» به سرزمین اصلی چین بازنگشته است. «شوم» -که در شانگهای به دنیا آمد، در کودکی به هنگکنگ نقلمکان کرد و در کالجی در ایالاتمتحده تحصیل کرد- در مورد کتابش، وطن و تلاش برای پیوستن مجدد «ویتنی» به پسر کوچکشان صحبت میکند. «شوم» به مصاحبه با تایم پرداخته و به پرسشها پاسخ میدهد:
وقتی با ویتنی صحبت کردی چطور بود؟
صدایش خوب بود. او گفت که در چهارسال گذشته خبری از دنیای بیرون نداشته است. او گفت: «آنها با من مهربان بودند، آنقدرها هم با من رفتار بدی نداشتند.» سپس از من خواست که جلوی رونمایی کتاب را بگیرم و گفت: «اگر برای پسرمان اتفاقی بیفتد چه احساسی خواهی داشت؟ اگر اتفاقی برای من رخ دهد چه به سر پسرمان میآید؟» من آن را یکتهدید در نظر گرفتم. مادر ویتنی در ماه ژوئن درگذشت. قبل از آن، او عادت داشت که هر روز تماسی با تلفن ویتنی داشته باشد؛ به این امید که یک روز همهچیز واقعا روبهراه شود و خودش گوشی را بردارد. این اتفاق هرگز نیفتاد. بنابراین من آن را با ویتنی مطرح کردم: «خط تو چهارسال خاموش بود. امروز پس از انتشار خبر کتابم، خط تلفنت فعال شد و میتوانی با هر کسی در دنیا تماس بگیری. این غیرطبیعی است.»
خواندن کتاب نشان میدهد که محبت عمیقی به یکدیگر داشتید و خیلی به هم نزدیک بودید. ناپدید شدن ویتنی چه تاثیری بر شما داشته است؟
این بیشتر به خاطر پسرم است. چون الان فقط ۱۲سال دارد و این تاثیر روانی روی او دارد. گهگاه زیر گریه میزند. او خواب مادرش را میبیند و درباره اتفاقی که برای او افتاده است صحبت میکند. اگر مادرش از دنیا میرفت، میشد این فصل را بست و سعی کرد چیزهای خوب را به خاطر سپرد و زندگی را ادامه داد. اما ناپدید شدن بخش سختی است که باید با آن مقابله کرد. کتاب را بهعنوان هدیه برای پسرم نوشتم و خیلی دیر تصمیم گرفتم آن را منتشر کنم.
آیا باور داری که تو و پسرت دوباره ویتنی را میبینید؟
در این لحظه وقوع چنین اتفاقی را پیشبینی نمیکنم؛ زیرا بیتردید مقامهای چینی اجازه خروج او از چین را نمیدهند. حتی نمیتوانم به هنگکنگ بروم چه برسد به سرزمین اصلی چین. اجازه نمیدهم پسرم به چین برود؛ زیرا این احتمال وجود دارد که هرگز بازنگردد. بنابراین نمیتوانم پیشبینی کنم که بتوانیم ویتنی را ببینیم.
آیا در بریتانیا احساس امنیت میکنید؟ چین قبلا افراد مدنظر خود را از تایلند و حوزههای قضایی خارج از مرزهایش به کشور بازگردانده است.
دوستان مدام میپرسند که «آیا محافظ داری؟ ترتیبات امنیتیات چگونه است؟» اما واقعیت این است که من فردی مخالف چین هستم. اگر آنها تصمیم به انجام کاری بگیرند، مقاومت اندک من راه به جایی نخواهد برد. وقتی تصمیم گرفتم این کتاب را منتشر کنم، با زندگی وداع کردم.
آیا از سرکوب گسترده مدیران تجاری مانند «جکما» شگفتزده شدی؟
اگر به فهرست «ثروتمندترین افراد چین» نگاه کنید، اکثر آنها خوب عمل نکردهاند. شاید ۴۰درصد به زندان افتادند و ۸۰درصد از آنها به هر دلیلی از این فهرست خارج شدند. فکر کردن به اینکه کسی فقط برای داشتن پول دستنیافتنی است یک شوخی است.
شی جین پینگ، کمپین مبارزه با فساد با عنوان «ببرها و مگسها» را راهاندازی کرد. آیا این موضوع بر روابط شبکهای که در کتابتان توضیح میدهید تاثیر گذاشته است؟
بسیاری از چیزهایی که من در کتاب مطرح کردهام، در سیستم گنجانده و البته پرورانده شده است. این در DNA حزب-دولت است. آنها تغییر نمیکنند و نمیتوانند تغییر کنند. فقط به جشن صدمین سالگرد حزب کمونیست نگاه کنید. هفت اتوبوس از «اشرافیت سرخ» در حال تماشای رژه در کنار شی جین پینگ بودند. این افراد شهروندانی عام و بدون عناوین خاص هستند که کمک خاصی به جامعه نمیکنند. تنها دلیلی که آنها دعوت شدند و در کنار رئیسجمهور نشستند، دلیل و تبار خونی است. حتی در پایگاه حزب کمونیست چین در قبل از انقلاب در یانان، آنها سه نوع آشپزخانه متفاوت داشتند؛ کوچکترین آشپزخانه برای رهبر عالی، یک غذاخوری متوسط برای بوروکراتها و آشپزخانه آشفته برای تودهها. این حزب کمونیستِ دهه ۱۹۳۰ است. «نپوتیسم» از همان روز اول وارد این نظام شد.
در این کتاب، در مورد این صحبت میکنید که چگونه ون جیابائو، نخستوزیر سابق چین، آرزوی دموکراسی بیشتر در چین را داشت، اما کارتهای خود را پنهان نگه میداشت. آیا معتقدید که هنوز هم، چنین افرادی در حزب کمونیست چین وجود دارند؟
مطمئنم که چنین افرادی وجود دارند. پرسش این است که آیا آنها نیروی سیاسی هستند؟ تقریبا مطمئنم که چنین نیست. رسانههای غربی همیشه این ایده را مطرح میکنند که یک نیروی «اصلاحطلب» علیه نیروی «ارتجاعی» کار میکند و ما [غربیها] باید به اصلاحطلبان کمک کنیم. اما چنین نیروی سیاسیای وجود ندارد. ون جیابائو هم بیتردید نظرات دموکراتیک دارد اما آیا او یک نیروی سیاسی است؟ او یک فرد است -البته در موقعیتی مهم- اما نیروی سیاسی پشت سرش نیست که آن [برنامه] را پیش ببرد.
بنابراین، بزرگترین تهدید امروز برای حزب کمونیست چین چیست؟
چین همیشه یک رژیم خودکامه بوده، اما اکنون به دیکتاتوری یکنفره تبدیل شده است. این اساسا خطرناک است؛ زیرا همه افراد درون سیستم در تلاش هستند تا مورد لطف «شی» قرار بگیرند و به ساز او برقصند. یک دیکتاتور مرتکب اشتباهات زیادی میشود. این دیکتاتوری یک خطر است؛ زیرا «شی» بهعمد همه جانشینان احتمالی را از بین برده است. اگر اتفاقی بیفتد -بهطور نمونه، حمله قلبی یا کسی گلولهای به او شلیک کند یا او برای مدت طولانی ناتوان باشد- چه اتفاقی میافتد؟ پاکسازیهای او در مدتی که بر مسند قدرت نشسته بیرحمانه بوده است. سیستم برای آن آماده نبود و این یکی از دلایلی است که «شی» میتواند به دیکتاتور تبدیل شود؛ زیرا سیستم برای اینکه کسی وارد شود و آنقدر بیرحم باشد، آماده نبود. اما اکنون سیستم آن را تجربه کرده است. اگر اتفاقی برای او بیفتد، خطر برای کل چین زیاد خواهد بود.