زنگ هشدار در کرملین به صدا درآمد

«یوگنی پریگوژین»، متحد سابق ولادیمیر پوتین، رئیس‌‌‌جمهور روسیه و رئیس گروه نظامی خصوصی واگنر، نیروهای خود را از خط مقدم در اوکراین بیرون کشید و آنها را از مرز به‌‌‌سوی مسکو هدایت کرد و آنچه را که او «راهپیمایی عدالت» به‌‌‌سوی مسکو خواند به راه انداخت. پریگوژین اعلام کرد که با کمک شبه‌‌‌نظامیان ۲۵هزارنفری‌‌‌اش، می‌‌‌خواهد رهبری وزارت دفاع را که او آن را به «فساد بزرگ‌‌‌مقیاس» و «مسوول شکست‌‌‌های مختلف در جنگ» متهم کرده است، برکنار کند. این مخالفت به دنبال تصمیم وزارت دفاع روسیه برای وادار کردن همه‌‌ مزدوران به عقد قراردادهای رسمی با ارتش بود که به پروژه‌‌ مزدورپروری موفق پریگوژین پایان می‌‌‌داد. سرویس امنیت فدرال روسیه (FSB)  نیز تحقیقات جنایی علیه او را آغاز کرد و خواستار دستگیری رهبر واگنر شد.

چند ساعت پس‌‌‌ از اینکه پریگوژین اعلام کرد شهر روستوف در جنوب روسیه را «تسخیر» کرده و کاروانی را به سمت مسکو فرستاده است، پوتین در یک سخنرانی تلویزیونی اعلام کرد که اقدامات وی «شورش مسلحانه» است و اینکه «جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های بزرگ و منافع شخصی به خیانت منجر شد.» پس از مداخله‌‌ الکساندر لوکاشنکو، رئیس‌‌‌جمهور بلاروس و میانجی‌گری وی بین مسکو و فرمانده مزبور، پریگوژین تصمیم گرفت نیروهای خود را برای جلوگیری از «ریختن خون روس‌‌‌ها» عقب بکشد. این رویدادها تشدید قابل‌‌‌توجه خصومت طولانی‌‌‌مدت بین پریگوژین و ارتش روسیه بر سر منابع و تصمیم‌گیری در جنگ روسیه و اوکراین را نشان داد. آنها همچنین موجب ایجاد شدیدترین بحران داخلی که پوتین در سال‌های اخیر دیده است شدند. پوتین خودش مقصر است و پریگوژین مخلوق اوست. او گروه مزدور واگنر را برای خدمت به ماجراجویی‌‌‌های خارجی مختلف کرملین که بخشی از برنامه‌‌ توسعه‌‌‌طلبی ژئوپلیتیک روسیه در خاورمیانه و آفریقاست، تاسیس کرد. همچنین در حمله‌‌ تمام‌‌‌عیار روسیه به اوکراین در سال گذشته نقش کلیدی داشت.

پوتین نه‌‌‌تنها به پریگوژین و افراد دیگری مانند او که نهادهای رسمی دولتی را به چالش کشیده‌‌‌اند، قدرت داده، بلکه «جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های بزرگ» آنها را تامین کرده است. این خلأ قدرت، چهره‌‌‌هایی مانند پریگوژین را برانگیخته است تا قدم به جلو بگذارند و ادعاهای خود را مطرح کنند. همان‌طور که وقایع روز شنبه (۳تیرماه) نشان داد، پویایی قدرت و جاه‌‌‌طلبی متعاقب آن، موجب ناآرامی در روسیه شد که می‌‌‌توانست عواقب جدی برای پوتین و کل روسیه داشته باشد. جنگ در اوکراین تنها وضعیت را بدتر کرده؛ زیرا فضا را برای این بازیگران سیاسی فراهم کرده است تا شهرت و محبوبیت عمومی کسب کنند. در ابتدا، پریگوژین به‌‌‌ویژه در جلب حمایت برای «حزب طرفدار جنگ» موفق بود؛ یعنی کسانی در روسیه که نه‌‌‌تنها حمله به اوکراین را تشویق می‌‌‌کردند، بلکه برای اقدام نظامی قاطع‌‌‌تر نیز فشار می‌‌‌آوردند.

لفاظی‌‌‌های پریگوژین منعکس‌‌‌کننده‌‌ خشم نیروهایش از وزارت دفاع روسیه و رهبری ارتش و همچنین انتقاد آنها از نقص و ناکارآمدی این نهادها بود. کرملین اجازه داد حملات لفظی ادامه یابد. شاید یکی از هدف‌‌‌ها از این کار منحرف‌کردن سرزنش عمومی برای هرگونه شکست در میدان نبرد از پوتین (فرماندهی کل قوا) به مقامات ارشد ارتش بود تا جایگاه پوتین خدشه‌‌‌ای نبیند. پریگوژین از فضایی که به او داده شده بود استفاده کرد و در طول سال گذشته، دامنه‌‌ حضور و نفوذ خود را گسترش داد و بخش وسیع‌‌‌تری از جامعه‌‌ روسیه را به خود جلب کرد. این امر به گمانه‌‌‌زنی‌‌‌های عمومی در مورد جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های سیاسی او دامن زد. 

در چند ماه گذشته، او فعال‌‌‌تر شد و جلساتی را با غیرنظامیان، جنگجویان و بستگان کشته‌‌‌شدگان جنگ برگزار کرد. او از شهرهای بزرگ روسیه بازدید کرد، درباره‌‌ تحولات سیاسی اظهارنظر و از مقامات دولتی انتقاد کرد. اقدامات او نشان می‌دهد که نه‌تنها تلاش می‌‌‌کرد خود را به‌‌‌طور غیررسمی برای پست جانشینی پوتین آماده کند؛ بلکه در تلاش بود با ایجاد چهره‌‌‌سازی در سطح بالا و گسترش محبوبیت خود در بین عموم، زندگی خود را حفظ کند. به‌‌‌احتمال‌‌‌زیاد، او امیدوار بود کسانی که از توانمند شدن او رنجیده بودند و می‌‌‌خواستند از شر او خلاص شوند، از خشم عمومی و هرگونه سوءقصدی به زندگی‌‌‌ او بترسند.

سکوت کرملین در قبال دعوای عمومی او با وزارت دفاع، پریگوژین را جسور کرد؛ تا آنجا که او وظیفه‌‌ مجازات افسران نظامی‌‌‌ای را بر عهده گرفت که به‌‌‌زعم او قصد خراب کردنش را داشتند. در اوایل این ماه، مبارزان واگنر فرماندهی تیپ۷۲ هنگ موتوری، سرهنگ «رومن ونویتین» را دستگیر و بعدها یک‌ویدئوی بازجویی از او منتشر کردند که در آن به نظر می‌رسد او اعتراف کرده که به سربازانش دستور شلیک به کاروان واگنر را داده است.

در نهایت، به نظر می‌رسد که پریگوژین پا را از حریم خود فراتر گذاشته است؛ زیرا کرملین تصمیم گرفت در کنار وزارت دفاع قرار گیرد. خود پوتین آشکارا اعلام کرد که از دستور صادرشده برای همه‌‌ مزدوران جهت امضای قرارداد با این وزارتخانه حمایت می‌کند. نمایش عدم‌رضایت رئیس‌‌‌جمهور احتمالا انگیزه‌‌ تصمیم پریگوژین برای بدتر کردن اوضاع، آن هم با تهدید مستقیم مسکو بود. وقایع چند روز گذشته بی‌‌‌تردید نگرانی‌های زیادی برای کرملین ایجاد کرده و زنگ هشدار را به صدا درآورده است. اول، پوتین با شخصیتی برجسته روبه‌رو شد که شبه‌‌‌نظامیان خودش را کنترل می‌کند و آشکارا علیه او [پوتین] شورید؛ دوم، نیروهای مزدور با سهولت وارد «روستوف-آن-دون» شدند، سپس به چند صد کیلومتری پایتخت روسیه رسیدند و نشان دادند که کرملین چقدر در تامین امنیت خاک روسیه ناتوان است.

این ضعف همچنین در اواخر ماه مه و اوایل ژوئن یعنی زمانی آشکار شد که یک گروه رزمی متشکل از «سپاه داوطلبان روسیه» و «لژیون آزادی روسیه»، دو گروه داوطلب روسی، حملات خود را به منطقه‌‌ «بلگورود» روسیه آغاز کردند. آنها حتی در تلاش برای ایجاد یک‌منطقه‌‌ غیرنظامی‌شده‌‌ موفق به اشغال و حفظ سرزمین شدند. این اقدام گستاخانه خشم بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان رسانه‌‌‌ای روسیه را برانگیخت و آنها خواستار تلافی فوری شدند. بااین‌‌‌حال، پوتین به‌‌‌وضوح تا مدتی در این مورد سکوت کرد. این سکوت موقت و البته نامشخص حتی وفادارترین حامیان او را نیز متحیر کرد. برخی از تلویزیون دولتی ابراز سردرگمی کردند و فقدان برنامه‌‌ روشن را زیر سوال بردند و دعوت به قصاص را تکرار کردند.

قبل از تشدید اخیر تنش، پریگوژین پیشنهاد فرستادن مزدوران خود برای تامین امنیت بلگورود را داد، اما پیشنهادش رد شد. در عوض، بازیگر سیاسی دیگری با نیروی نظامی وفادار به پوتین -یعنی رهبر چچن، رمضان قدیروف- وارد عمل شد. پس از جلسه‌‌ ۱۲ژوئن بین «آدام دلیمخانوف»، یکی از اعضای دومای دولتی که به قدیروف نزدیک است، «ویاچسلاو گلادکوف»، فرماندار منطقه‌‌ بلگورود و نمایندگانی از وزارت دفاع و «سرویس گارد فدرال»، تصمیم گرفته شد که نیروهای «احمد» (Akhmat) متعلق به قدیروف وظیفه‌‌ دفاع از منطقه را بر عهده گیرند. اینکه پوتین نمی‌‌‌تواند برای تامین امنیت خاک روسیه به ارتش تکیه کند، برای ثبات داخلی این کشور خبر خوبی نیست.

قرار دادن قلمرو خارج از چچن تحت کنترل نیروهای قدیروف ممکن است به نارضایتی محلی دامن بزند و بی‌‌‌تردید با توجه به آنچه در مورد واگنر رخ داد، راه‌‌‌حل معقولی نیست. شورش پریگوژین، هرچند کوتاه، احتمالا تاثیری پایدار بر رژیم پوتین خواهد داشت؛ چراکه توهم شکست‌‌‌ناپذیری حاکمیت او را از بین برده و آشکارا پوتین را تحقیر کرده است. این امر احتمالا واکنش شدید پوتین -مامور سابق کا.گ.ب و رئیسFSB - را برانگیخت؛ نیروهای مخالف کرملین اغلب با سوءقصدهایی روبه‌رو بوده‌‌‌اند که از قضا بسیاری از آنها موفق بوده است. پس از تحمل چنین سرزنش قابل‌‌‌توجهی، بعید به نظر می‌رسد ترجیح پوتین این باشد که پریگوژین را زندانی کند. دلیل آن هم محبوبیت این فرمانده شبه‌نظامی در میان روس‌‌‌ها و اقتدارش در میان زندانیان است.

بنابراین، این احتمال وجود دارد که کرملین‌نشینان در بازه زمانی مشخص، مبادرت به حذف پریگوژین کنند. اما این مساله، این واقعیت را تغییر نمی‌‌‌دهد که شورش مذکور ضعف پوتین را به همه -مردم روسیه، نخبگان این کشور و متحدان و دشمنان خارجی- نشان داد. ممکن است این کار افراد دیگری از نخبگان را جسور کند تا رهبری او یا وضعیت موجود سیاسی را به چالش بکشند. قدیروف تاکنون وفاداری بی‌‌‌دریغ خود را به رئیس‌‌‌جمهور روسیه نشان داده است، اما تضمینی وجود ندارد که او نیز در آینده از نیروهای خود برای گرفتن امتیاز استفاده نکند. نکته مهم این است که این تحول ممکن است دیدگاه چین، مهم‌ترین متحد کرملین در حال حاضر را در مورد پوتین تغییر دهد. ادراک پکن از ضعف مسکو ممکن است در آینده نزدیک سیاست چین در قبال روسیه را دچار تغییراتی کند. در واقع، پریگوژین، هیولای فرانکشتاین پوتین، توانسته است تنها در دو روز آسیب زیادی وارد کند که خالقش ممکن است سال‌ها برای رفع آن تلاش کند.