درک ملی از بازاری بین‌المللی

این عوامل سرجمع انگیزه دخالت‌های این ابرقدرت در ایران را فراهم کرد و از پی آن رقابت دیگر قدرتمندان جهان در ایران آغاز شد. شاید بتوان مدعی شد از هر اتفاق مهم‌تر و از هر تاثیری پایدارتر، دخالت و نفوذ دولت‌های دیگر در سیاست داخلی ایران و زیر نفوذ گرفتن بخش‌هایی از دولت باشد؛ رویه‌ای که در ابتدای کار باعث شد ملی شدن نفت آرزوی ایرانیان شود؛ چراکه نفت را عامل مستقیم دخالت می‌دانستند.  پذیرفتن این مساله برای انگلیس بسیار دشوار بود که کشوری کوچک در غرب آسیا چنین خواستی داشته باشد‌ و داستان‌هایی آغاز شد که همگی از آن آگاه هستیم.

جالب است که پس از گذشتن آن مسائل بر سر ملت ایران، هنوز هم از نقش نیروی داخلی، نیروی خارجی و کودتا درکی کامل نداریم و مهم‌تر از آن مساله را یکسان دریافت نمی‌کنیم. سخن این نیست که همه باید قضاوتی یکسان از اتفاقاتی که به ملی شدن مربوط است، داشته باشیم. اما درک ملی مفهومی متفاوت است؛ چنان‌چه درکی ملی از واقعه‌ای مانند ملی شدن داشته باشیم قادر خواهیم بود آن را به درکی ملی از مسائل امروز تبدیل کنیم؛ وگرنه ذهنیت گسسته از تاریخ مانعی در برابر حل مسائل مربوط به قلب اقتصاد ما یعنی نفت است. به اختصار باید گفت امروز هنوز کسانی معتقدند که اصلا کودتایی در ایران رخ نداده است؛ درکی با فاصله بسیار زیاد از فهم عمومی مردم ایران.

جدا از لزوم درک قطع یقین که نفت ایران بسیار اهمیت دارد، می‌شود به سخن نخست‌وزیر ژاپن در دهه ۶۰ میلادی ارجاع داد که زمانی نفت ایران را موتور محرک توسعه این کشور خواند. اگر به مسائل داخل بازگردیم، استفاده از این موهبت خداوندی همواره عقلانی نبوده است. چنان‌چه مشهور است بحران دهه۷۰ میلادی، پیامد جنگ اعراب و اسرائیل و چهاربرابر شدن قیمت نفت، به‌رغم توصیه عقلا مبنی بر اجتناب از باز کردن شیر پترودلار به اقتصاد این کار انجام شد و از این زمان تا انقلاب فاصله چندانی نیست. در آن برهه عملکرد استبدادی اجازه استفاده صحیح از این نعمت خداوندی را نمی‌داد.

امروز از طرف دیگر بام امکان افتاده‌ایم و امکان استفاده از درآمدهای نفتی را که می‌تواند موتور محرک توسعه صنعتی باشد از دست داده‌ایم. ما شاهد بودیم که پس از انقلاب و با جنگ نفت ایران چگونه تقریبا از صحنه حذف می‌شود. این زنگ خطر به صدا درآمد که با حذف نفت ایران وعراق، قیمت‌ها بسیار بالا رفت؛ اما دنیا توانست زندگی کند و نفت ایران سریعا جایگزین شد و کشورهای رقیب بالاترین توان خود را برای پرکردن جای خالی ایران به کار گرفتند. خاطرم هست که نفت ایران چه جایگاهی داشت و صرفا درآمد نبود، بلکه فروش و صادرات آن می‌توانست پروژه‌های بزرگ اقتصادی را تامین‌مالی کند.

بعد از جنگ و در زمان وزارت آقای آقازاده، پایانه‌های نفت سلمان که کاملا نابود شده بود با درایت مقام‌های ایرانی و همکاری شرکای ژاپنی بدون اینکه ایران پولی را مستقیم بپردازد صرفا از محل تولید آن میدان به بهترین نحوی بازسازی شد. شرکت تومن ژاپن پیشقدم این کار بود. نفت میدان سلمان، تکنولوژی ژاپن و پول بانک ژاپن پایه این کار بودند. درایت ژاپنی‌ها این بود که یک شرکت آمریکایی در دبی را هم درگیر این طرح کردند. درایت ایرانی‌ها عدم مخالفت با این کار تا مشکلی از سمت آمریکایی‌ها ایجاد نشود.

علاوه بر این موارد ما پس از انقلاب بازاریابی مدرن نفت ایران طراحی شد؛ کاری که پیش از آن کنسرسیوم خودش انجام می‌داد. بعد از انقلاب کار بازاریابی شروع شد. در ابتدا بازار تحت فشار تقاضا بود و مشتریان در صف می‌ماندند و مزایده برگزار می‌شد؛ اما از سال۱۳۶۴ کم‌کم مازاد عرضه پیش آمد؛ روانشاد حسین کاظم‌پوراردبیلی با تصمیم بالاترین مقام تصمیم‌گیر از وزارت خارجه برای سامان دادن فروش به وزارت نفت آمد و این کار شروع شد. در آن دوران سخت این حقیقت آشکار شد که باید نفت را به مشتری تحویل داد، از خارک که ناامن بود بیرون آورد، از تنگه هرمز به آن طرف کشتی به کشتی کرد؛ ما حتی مخازنی در اروپا گرفتیم. در این دوره زمینه این کار آماده بود؛ چراکه فعالیت همه برای نجات کشور انجام می‌گرفت و برای این کار از انواع روش‌ها استفاده می‌کردیم. این کار محصول تلاش دسته‌جمعی وشبانه‌روزی تیمی از کارشناسان بود.

هدف ما حفظ نفت هم برای درآمد بود و هم برای ایجاد روابط اقتصادی با کشورها و افزایش ظرفیت سیاسی از این راه. نیروی خارجی هم این را می‌فهمید و سعی تمامی بر تحت فشار قرار دادن ایران می‌کرد؛ اما در این‌سو نیز درایتی که وجود داشت این تفاهم را ایجاد کرده بود که بی‌نیازی از سرمایه‌گذاری خارجی و روزآمدن کردن تکنولوژی که هر روز متحول می‌شد ممکن نیست. از همین رو حتی با شرکت‌های آمریکایی نیز مذاکراتی آغاز شد که مهم‌ترین نمونه آن مذاکرات با شرکت کونوکو بود که در بالاترین سطح در حاشیه اجلاس‌‌های اوپک انجام می‌شد و من نیز در معیت وزیر وبه عنوان مترجم در آن حضور داشتم. مذاکراتی که تا آخرین مراحل نیز پیش رفت و در صورتی که این شرکت با چراغ سبز وزارت خارجه این راه را آغاز کرده بود، در لحظه آخر قربانی سیاست شد و دستاویز سناتور داماتو برای کلید زدن تحریم ایران قرار گرفت.

هنگامی که پیامد تحریم‌های داماتو دولت آمریکا تحریم‌های فرامرزی را برای تنبیه شرکت‌های سرمایه‌گذار در نفت و گاز ایران وضع کرد، دیپلماسی ما در وضعیتی قرار داشت که اروپا بیانیه صادر کرد که هر شرکتی که تحریم فرامرزی ایران را رعایت کند، مجرم است؛ اما چه اتفاقی افتاد که در دوره وزارت خارجه هیلاری کلینتون در دولت اوباما این تقابل آمریکا و اروپا به تفاهم بدل شد؟ بودند کسانی که می‌گفتند نفت با تحریم به ۱۵۰دلار می‌رسد و کارشناسان می‌دانستند و امروز می‌بینیم که توهم بود. باور نمی کردیم که اروپایی‌ها با آن موضع در برابر تحریم‌های داماتو به این مرحله برسند؛ شوخی نگیریم؛ ۸۰۰، ۹۰۰ هزار بشکه نفت ایران را که به اروپا صادر می‌کردیم در مقابل چشم ما از بین رفت.

زمانی که تولید ایران به ۴میلیون و۲۰۰ هزار بشکه رسید مسئول امور اوپک بودم و باید هر ماه گزارش کوتای ایران را اراده می‌کردم. رقم تولید ما به جایی رسیده بود که مجبور بودیم به دوستان داخل کشور بگوییم از تولید کم کنید؛ چون تعهد اوپک داریم‌. چه شد که از خاکستر جنگ به آن موقعیت رسیدیم و اکنون می‌گوییم اگر ایران نباشد نفت جهان دچار بحران می‌شود‌ ولی همسایگان ما به راحتی جای ما را پر می‌کنند؟ ما روزی بعد از جنگ سهم خودمان را تدریجا زنده کردیم و بسیاری کارها از محل نفت انجام دادیم؛ با نفت شرکت کود شیمیایی خراسان مانند سکوهای سلمان با دیزاین آمریکایی و پول ژاپنی ساخته شد. این پروژه‌ها فقط صنعت نیست، ما کشورها را در اقتصاد خودمان درگیر کردیم. امروز هم نخست باید ببینیم خودمان چه می‌خواهیم. فشار خارجی آمریکا به هر دلیلی باشد وجود دارد. اما ما چه می‌کنیم؟

حالا به نکته کلیدی بازگشت کنیم و آن درک ملی ما از مسائل است. امروز درک ملی ما از تحریم چیست؟ ما تحریم را ظالمانه می‌دانیم و می‌پذیریم و مقاومت می‌کنیم یا تلاش ما بر اساس درکی دیگر، برای درآمدن از حصار تحریم است، بدون قضاوت درباره حق و باطل آن؟