زیان‏‏‌های فزاینده

بی‌‌‌توجهی به هشدارها

به‌طور کلی ساختار نهادی مدیریت در ایران مبتنی بر الگوی «مدیریت پس از وقوع بحران» است. اصولا تا هنگامی که بحرانی شکل نگیرد و این بحران ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و... به خود نگیرد، به آن توجهی نخواهد شد. در شرایطی که امروزه شکل غالب مدیریت مبتنی بر «مساله‌‌‌یابی» تعریف شده است، یعنی مدیریت خود به‌دنبال یافتن مساله یا مسائلی است که ممکن است در آینده رخ دهد؛ امری که نیازمند ساختار مدیریتی کارآمد، مدیرانی آینده‌‌‌نگر و مسلط به ابعاد مختلف مدیریتی است؛ کمتر نشانه‌‌‌ای از آن در سطوح مختلف مدیریتی کشوری و استانی به‌ویژه در حوزه مدیریت منابع طبیعی و محیط‌زیست به چشم می‌‌‌خورد. مجموع این شرایط باعث شده است که انباشتی از مسائل، تنش‌‌‌ها و بحران‌ها شکل بگیرد و به‌صورت گلوله‌برفی به‌تدریج بزرگ‌تر شود و به مرحله‌‌‌ای برسد که به‌آسانی قابل حل نباشد.

هزینه‌‌‌های بی‌‌‌توجهی

نوع عملکرد مدیریت منابع آب سیستان‌وبلوچستان به‌گونه‌‌‌ای بوده است که نمی‌‌‌توان نشانه‌‌‌ای از انطباق میان داشته‌‌‌ها و شرایط موجود در آن با عملکرد و کنش‌‌‌های مدیریتی آن یافت. این موضوع در دوبعد مدیریت داخلی و مدیریت خارجی قابل دسته‌‌‌بندی است. در بعد مدیریت داخلی که به مدیریت داشته‌‌‌های آبی برمی‌‌‌گردد، آسیب‌‌‌های جدی و غیرقابل بازگشتی به منابع آبی این استان وارد شده است. شاید این موضوع دور از ذهن به نظر برسد؛ اما سال گذشته مدیر بازارچه‌‌‌های مرزی با افتخار از صادرات ۷‌هزار تن هندوانه از این استان خبر داده بود؛ خبری که نشان می‌دهد فاصله زیادی بین واقعیت‌‌‌های منابع و عملکردها در این استان وجود دارد. اما هزینه‌‌‌های تولید و صادرات اینچنینی چه بوده است؟ تنها در بخش منابع آب، تعداد چاه‌‌‌های عمیق و نیمه‌عمیق از ۸هزار و ۲۷۸حلقه در سال ۱۳۸۱ به ۱۸هزار و ۹۷۶حلقه در سال ۱۳۹۶ رسیده است؛ افزایش تقریبا ۱۳۰درصدی در تعداد حلقه‌‌‌های چاه آب که باعث شده است حجم برداشت سالانه در این سال‌ها از یک‌میلیارد مترمکعب به بیش از ۵/ ۱میلیارد مترمکعب برسد.

افزایش تعداد چاه‌های آب و برداشت از منابع آب‌‌‌های زیرزمینی در حالی اتفاق افتاده که سال به سال وضعیت منابع آبی این استان بدتر شده و نیاز به کنترل بیشتری داشته است. از این‌رو بسیاری از مدیران استانی، به‌ویژه در حوزه‌‌‌های کشاورزی و منابع آب، با سیاست‌‌‌های ناپایدار توسعه‌‌‌ای خود هزینه‌‌‌های بسیار سنگینی بر منابع آب استان وارد کرده‌‌‌اند. از طرفی با توجه به اینکه مدیران حوزه منابع ایران به‌طور کلی عرضه‌محور هستند تا تقاضامحور و ترجیح آنها بر این است که به‌جای کنترل تقاضای آب در کشور، سمت عرضه را افزایش دهند به سراغ روش‌های جدید تامین آب مانند آب‌‌‌های ژرف و انتقال آب دریا رفتند. این دو موضوع پرهزینه نیز تا این لحظه جز هزینه، دستاوردی برای مردم این منطقه نداشته است. در خصوص آب‌‌‌های ژرف، پس از صرف هزینه‌‌‌های بسیار همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود، این آب به دلیل املاح زیاد و کیفیت پایین غیرقابل استفاده بوده و عملا تنها هزینه‌‌‌ صرف شده و دستاورد ملموسی نداشته است.

در خصوص شیرین‌سازی و انتقال آب دریا نیز به‌رغم هزینه سنگین انجام این کار و طولانی بودن فرآیند آن، حتی در صورت مدیریت درست و فارغ از هزینه‌‌‌های آن، حداقل تا چند سال آینده نمی‌‌‌توان امیدی به اثرگذاری این آب داشت و این موضوع در حالی اتفاق می‌‌‌افتد که مساله آب در منطقه سیستان به راهکاری نهایتا سه‌ماهه نیاز دارد. از سوی دیگر و در بعد مدیریت خارجی، به دلیل نبود دیپلماسی آب و دلخوش بودن به دشت‌‌‌مال‌‌‌های گاه‌به‌گاه جاری‌شده در برخی از فصول از سمت افغانستان به ایران عملا اقدامی در جهت تحقق حق‌آبه ایران از افغانستان انجام نشد و طرف مقابل برنامه‌‌‌های مدیریت منابع آب سطحی را به صورت دلخواه خود و در تضاد با منافع ایران پیش برد. مجموع این دو خلأ مدیریتی داخلی و خارجی سبب شد تا این استان آسیب‌‌‌های بسیار جدی از این حیث ببیند و همان‌طور که انتظار می‌‌‌رفت، اثرات آن به‌مرور خود را به‌صورت جدی‌‌‌تر به‌ویژه در حوزه شمالی استان (سیستان) نشان داد.

هزینه‌‌‌های تداوم وضعیت آبی فعلی

حجم آب موجود در استان سیستان‌وبلوچستان، به‌ویژه در منطقه سیستان، به یکی از حدهای بحرانی‌‌‌ خود رسیده است و در این شرایط مدیریت شرایط داخلی و مدیریت شرایط خارجی به ‌‌‌گونه‌‌‌ای نیست که بتوان از آن انتظار بهبود وضعیت را داشت. در صورتی که این شرایط به گونه‌‌‌ای ادامه پیدا کند که مدیریت عرضه و تقاضای آب به شکل فعلی باشد و دیپلماسی آب کشور نتواند حق و حقوق خود را از شبه‌دولت فعلی حاکم بر افغانستان تامین کند، مسائل جدی اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی متعددی نه‌تنها در این استان بلکه در کل کشور ایجاد خواهد شد؛ هزینه‌‌‌ای که به مراتب بسیار فراتر از هزینه‌‌‌های تامین شرایط و الزامات زیستی مردم این استان خواهد بود.

در پی تداوم وضعیت فعلی، مساله مهاجرت و خالی از سکنه شدن مناطق مختلفی از این استان خود زمینه‌‌‌ساز بسیاری از مسائل و بحران‌های بعدی خواهد بود؛ موضوعی که به‌طور جدی امنیت یکی از حساس‌‌‌ترین مرزهای کشور را دچار تهدید جدی می‌کند و زمینه‌‌‌ساز بروز مسائل و چالش‌‌‌های جدی برای سایر مناطق این استان و کشور خواهد شد. در حالی که این استان یکی از مهاجرفرست‌‌‌ترین استان‌‌‌های کشور و در عین حال یکی از پرجمعیت‌‌‌ترین استان‌‌‌ها به لحاظ حاشیه‌‌‌نشینی است، وقوع چنین شرایطی خود زمینه‌ساز تشدید مسائل و مشکلات بعدی خواهد شد.

در مجموع، هزینه‌‌‌های ایجاد شرایط فعلی اقلیمی و منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان کم نبوده و تاکنون آسیب‌‌‌های فراوانی را در بخش‌‌‌های مختلف به این استان وارد کرده است و تداوم وضعیت فعلی و بحرانی‌‌‌تر شدن شرایط این استان به مراتب هزینه‌‌‌های سنگین‌‌‌تری را به این استان و کشور وارد می‌‌‌کند. تغییر در این شرایط در وهله‌‌ اول نیازمند ورود فوری در حل مسائل و مشکلات تامین آب شرب مردم و در ادامه تغییر در رویکردهای مدیریتی داخلی و خارجی است. در بعد مدیریت داخلی نیازمند تغییر اساسی با رویکرد حاکمیتی-آمایشی و در بعد مدیریت خارجی نیازمند تغییر شرایط دیپلماسی آب و تعیین‌تکلیف با حاکمان افغانستان هستیم.