بازنگری در ریسک بانک‌ها

فکر نمی‌‌‌کنم چنین افرادی که پیش از این در بحران‌های مختلف عملکرد خوبی از خود نشان داده‌اند، ناگهان احمق شده باشند. شاید بتوان تحلیل دیگری ارائه داد و گفت تغییر، ما را احمق می‌کند و ما همه در عصر تغییر زندگی می‌‌‌کنیم. سث کلارمن، میلیاردر آمریکایی، در نامه‌‌‌ای به سرمایه‌گذاران در سال ۲۰۲۰ نوشت: ایده نرخ‌های پایین پایدار در همه‌چیز نفوذ کرده است؛ ازجمله تفکر سرمایه‌گذار، پیش‌بینی‌‌‌های بازار و انتظارات تورمی. چنین سیاست‌‌‌هایی سرمایه‌گذاران را متقاعد کرده که خطر به خواب زمستانی رفته‌‌‌ و به‌سادگی ناپدید شده است. فروپاشی سیلیکون‌ولی در واقع به دلیل همان موضوعی است که کلارمن به آن اشاره کرده بود. ورشکستگی این بانک با نرخ بهره پایین برای مدت طولانی در اقتصاد آمریکا بی‌‌‌ارتباط نبود. تخصص بانک سیلیکون‌‌‌ولی در ارائه خدمات به استارت‌آپ‌‌‌ها بود.

این حوزه هم متشکل از کسب‌وکارهایی است که بازده کمی دارند؛ اما سرشار از پول نقد هستند که عمده آن نیز به طور غیرمستقیم از محل افزایش عرضه پول توسط فدرال‌رزرو تامین می‌شود. در چنین شرایطی، سپرده‌‌‌های بانک سیلیکون‌ولی از ۶۲میلیارد دلار در پایان سال ۲۰۱۹ به ۱۸۹میلیارد دلار در پایان سال ۲۰۲۱ افزایش یافت و بانک تلاش کرد محافظه‌‌‌کارانه عمل کند. این امر نشان می‌دهد که پول نقد در دوره‌‌‌ای با نرخ بهره پایین، به سمت امن‌‌‌ترین و مطمئن‌‌‌ترین سرمایه‌گذاری رفت؛ یعنی اوراق خزانه آمریکا و دیگر اوراق‌‌‌قرضه بلندمدت.

اما همان‌طور که آدام توز، مورخ مالی می‌‌‌گوید، آنچه واقعا اتفاق افتاد، این بود که وقتی نرخ بهره افزایش یابد، ارزش اوراق‌‌‌قرضه کاهش می‌‌‌یابد. شاید اگر بانک سیلیکون‌ولی با تنوع بخشیدن به دارایی‌‌‌های خود مانع این اتفاق شده بود، ورشکست نمی‌‌‌شد یا اگر مشتری‌‌‌ها به‌سرعت پول خود را نمی‌‌‌خواستند این اتفاق نمی‌‌‌افتاد. با افزایش نرخ بهره، استارت‌آپ‌‌‌ها دیگر نمی‌‌‌توانستند مثل گذشته پول دریافت کنند و لازم بود از پول نقد خود استفاده کنند. بنابراین بانک سیلیکون‌ولی، هم در سپرده‌‌‌ها و هم در سرمایه‌گذاری‌‌‌های خود، به‌شدت تحت‌تاثیر افزایش نرخ بهره قرار داشت. اما اگر بخواهیم منصف باشیم، افزایش نرخ بهره آن هم به طور گسترده بعید به نظر می‌‌‌رسید. نرخ بهره با چند استثنا، به مدت ۴۰سال در روندی نزولی و از سال ۲۰۰۹ اغلب نزدیک به صفر و در زمان تعدیل تورم منفی بوده است.

در آوریل ۲۰۲۱، ریچارد کلاریدا که در آن زمان معاون رئیس فدرال‌رزرو بود، گفت که شرایط پایین نگه‌داشتن نرخ بهره، پدیده‌‌‌ای جهانی است که به طور گسترده توسط پیش‌بینی‌کنندگان و بازارهای مالی انتظار می‌رود تا سال‌ها ادامه یابد. کمتر از یک سال بعد، فدرال‌رزرو یکی از سریع‌‌‌ترین افزایش‌‌‌های نرخ بهره خود را در تاریخ آغاز کرد و پس از آن تمام انواع دارایی‌‌‌هایی که در سال‌های اخیر افزایش ارزش داشتند نزولی شدند. دلیل اصلی اینکه اتفاقی که برای سیلیکون‌ولی افتاد موجب وحشت عمومی شد این است که هرچند موقعیت این بانک و حیطه فعالیت آن خاص بود؛ اما در بستری مشترک برای همه بانک‌ها ایجاد شد و آن هم نرخ بهره پایین بود.

در سال ۲۰۱۵، گرگ بکر، مدیرعامل بانک سیلیکون‌ولی، در شهادتی که به کمیته بانکداری سنا تسلیم کرد، گفت که قوانین تنظیم مالی داد-فرانک باید برای بانک‌هایی مانند بانک او تسهیل شوند. بکر هشدار داد که اگر این کار صورت نگیرد، بانک سیلیکون‌ولی احتمالا باید منابع قابل‌‌‌توجهی را از تامین مالی شرکت‌هایی که در اقتصاد نوآوری اشتغال ایجاد می‌کنند به منظور رعایت استانداردهای احتیاطی پیشرفته و سایر الزامات منحرف کند. نکته مهم در شهادت بکر این است که او معتقد بود بانک سیلیکون‌ولی ریسک سیستماتیک ایجاد نمی‌‌‌کند و جزو بانک‌هایی نیست که از این لحاظ اهمیت دارند. به طور معمول و براساس معیار دارایی، بانک‌هایی که دارایی ۵۰میلیارد دلاری یا بیشتر داشته باشند دارای ریسک سیستماتیک هستند؛ یعنی در صورت سقوط یا ورشکستگی آنها، احتمال بروز آشوب و بی‌‌‌ثباتی در بازارهای مالی وجود دارد.

در واقع بکر و مدیران ارشد بسیاری از بانک‌های متوسط دیگر استدلال می‌‌‌کردند که این معیار بسیار کم و بسیار ساده است. به‌عنوان مثال، بکر معتقد است اگر بانکی بزرگ و در حال تلاش برای مهندسی مالی خارجی نباشید، نمی‌‌‌توانید ریسک سیستماتیک باشید. بانک سیلیکون‌ولی و دیگر همتایان آن ریسک‌‌‌های سیستماتیک ارائه نمی‌‌‌کنند و در ساخت بازار، اوراق بهادار یا دیگر فعالیت‌‌‌های بانکی سرمایه‌گذاری جهانی درگیر نیستند. همچنین درگیر تراکنش‌‌‌های پیچیده یا معامله، ارائه محصولات ساختاریافته پیچیده یا مشارکت در فعالیت‌‌‌های دیگری که به بحران مالی کمک می‌کنند نیستند. به بیان ساده‌‌‌تر، ایده آنها این بود که «می‌‌‌دانیم بانک دارای ریسک سیستماتیک چگونه است؛ در واقع شبیه همان بانک‌ها و سایر موسسات مالی که موجب سقوط سال ۲۰۰۸ شده‌‌‌اند.»

البته با وجود اینکه بانک سیلیکون‌ولی خود را از نظارت سیاستگذار به عنوان نهاد دارای ریسک سیستماتیک معاف کرد، روشن نیست که قانون‌گذاران، حتی اگر این اتفاق نمی‌‌‌افتاد، می‌‌‌توانستند مشکلات این بانک را تشخیص دهند. به‌عنوان مثال در گزارش‌‌‌های ۲۰۲۲ به خطرات افزایش نرخ بهره اشاره‌‌‌ای نشده بود. پس می‌‌‌توان نتیجه گرفت که سیاستگذاران به آنچه ممکن بود رخ دهد آگاه نبودند. بانک سیلیکون‌ولی در زمان بروز فاجعه حدود ۲۰۰میلیارد دلار دارایی داشت؛ مهم بود اما بزرگ نبود. همان‌طور که بکر گفت، محصولات پیچیده تجاری یا هر کاری شبیه آنچه اقتصاد جهانی را در سال ۲۰۰۸ به بحران فرستاد اتفاق نمی‌‌‌افتاد.

اما این موضوع یک نکته گسترده‌‌‌تر را روشن می‌کند؛ بانکداری شکلی حیاتی از زیرساخت عمومی است که وانمود می‌‌‌کنیم یک عمل خصوصی مدیریت ریسک است. مفهوم ریسک سیستماتیک عبارت بود از جدا کردن بانک‌های شبه‌دولتی (آنهایی که ما نجات می‌‌‌دهیم) از بانک‌های خصوصی واقعی که توانایی این را دارند که برای مدیریت بدهی‌‌‌هایشان تنها بمانند. اما درسی که از ۱۵سال گذشته می‌‌‌آموزیم این است که بانک خصوصی واقعی وجود ندارد یا حداقل نمی‌‌‌دانیم که کدام‌یک خصوصی هستند.