اوکراین، خون و قدرت: تحلیل رفتار آمریکا
بسامد واژه «اکرامین» در سخنان و گفتمانهای استراتژیک و سیاسی آمریکا، برجسته و به نظر میرسد که بیش از هر کشور دیگری است. آمریکا بزرگترین تامینکننده تسلیحاتی اوکراین و بزرگترین حامی سیاسی آن محسوب میشود؛ موضوعی که در سخنرانی زلنسکی، رئیسجمهور آمریکا، در اجلاس مشترک کنگره آمریکا بازتاب داشت. مجموعه رفتار آمریکا در این بحران را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ این سوال تحلیلی، نه فقط روشنکننده رفتار این کنشگر، بلکه بازتاب و انعکاسی از دنیای روابط بینالمللی نوین است. در پاسخ باید به مفاهیم توامان «تضعیف» و «تحقیر» روسیه، «بازسازی رهبری غرب»، «بهرهبرداری از خون برای اهداف سیاست داخلی» و البته چالشها در حوزه «عدمشکست روسیه» به «عدمهمراهی جنوب جهانی» و نامشخص بودن موازنه نهایی پرداخت.
در مورد شروع جنگ و نسبت آن با ایالاتمتحده، گزارهای مطرح بوده و هست که آمریکا، پوتین را در این دام گرفتار کرد و به این باتلاق کشاند. پذیرش این گزاره، بهرغم شواهد گزینشی از میان انبوه دادهها، با واقعیتهای عینی در تضاد است. این گزاره اولا کشوری مانند روسیه را به یک فرد تقلیل میدهد؛ ثانیا آن فرد را عقبمانده و مستعد بهرهبرداری از سوی دیگران میبیند. اما شواهدی که ارائه میشود، از جمله اخطارهای آمریکا، در مورد قطعی بودن جنگ در هفتههای قبل از آغاز جنگ، از آمادگی نسبی ایالاتمتحده برای مدیریت منافع خود در این منازعه خونین حکایت دارد.
آغاز جنگ، بهخصوص در حوزه انرژی، بهمنزله ضربهای به جهان بود و انتظار زمستان سخت را ایجاد کرد و قیمت بنزین در آمریکا افزایش یافت. اما آمریکا این قضیه را مدیریت کرد. نه فقط در عرصه داخلی، مشکل افزایش قیمت بنزین در ششماه دوم آغاز جنگ مدیریت شد، بلکه در اروپا هم وابستگی اروپا به گاز و انرژی روسیه مدیریت شد. در دوهفته اخیر گزارشهایی در آمریکا منتشر شده مبنی بر اینکه انفجار در لولههای انتقال گاز روسیه به اروپا که از طریق اوکراین انجام میشود، نه بر اثر اقدامات نظامی مسکو، بلکه ناشی از عملیات ویژه آمریکا بوده است.
آمریکا، ضربه اول حمله اوکراین را مدیریت و سپس خط مستقیم و روشنی را از نظر استراتژیک دنبال کرده است؛ یعنی تحقیر و تضعیف روسیه؛ تحقیر روسیه از طریق ترکیب ظریفی از برنامههای رسانهای، موسسات تحقیقاتی روابط بینالمللی، اقدامات دیپلماتیک در عرصههای دوجانبه و چندجانبه و همچنین سلسلهای از تحرکهای حقوقی برای مشروعیتزدایی از روسیه، جنایی معرفی کردن رفتار روسیه و مسوولیت مسکو در قبال پرداخت غرامتهای جنگ، اما فراتر از تحقیر، تضعیف روسیه، از طریق فرسایشی کردن جنگ و تزریق تسلیحاتی و اطلاعاتی اوکراین در مقیاسی که با منازعه بینالمللی دیگری، حتی اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد شوروی، قابل مقایسه نیست.
آمریکا جنگ اوکراین را نوعی برکت استراتژیک میداند که از طریق آن میتواند بنیه نظامی و اقتصادی روسیه را تحلیل ببرد. خط تضعیف روسیه، سیاست پایدار و استراتژیک آمریکا در دهههای جنگ سرد و پساجنگ سرد بوده و در بحران اوکراین به اوج رسیده و ادامه خواهد یافت. آمریکا در کنار این نگرش استراتژیک در یکسال گذشته رهبری خود در جهان غرب را بازسازی کرده است. البته تقویت و برآمدن ناتو که در عمق از نظر نظامی، وابسته به آمریکا و تامینکننده امنیت اروپاست، یکی دیگر از وجوه مدیریت ایالاتمتحده است. این حرف بایدن در ۲۱ فوریه (۲/ ۱۲/ ۱۴۰۱) در دیدار رئیسجمهور لهستان از واشنگتن قابل تامل است که روسیه در پی فنلاندی کردن ناتو بود و در حال حاضر شاهد ناتویی شدن فنلاند هستیم.
اصطلاح فنلاندی کردن عبارتی در دوران جنگ سرد و مراد از آن سیاست خاصی بود که طی آن فنلاند بهعنوان الگویی هم با غرب و هم با شوروی رابطه داشت و در عین حال در هیچ یک از دو اردوگاه قرار نمیگرفت. حال اروپا نیازمند تامین امنیت از طرف آمریکاست. در کمتر زمانی در دوران بعد از جنگجهانی دوم اروپا به این حال نیازمند و تابع آمریکا بوده است. بازسازی رهبری جهانی آمریکا در اردوگاه غرب، فراتر از اروپا رفته و بخش غربگرای شرق آسیا را نیز شامل میشود. بایدن همراه با این حرکتهای استراتژیک، از بحران اوکراین بهرهبرداریهای داخلی گستردهای کرد. بعد سیاست داخلی بحران اوکراین بسیار مهم است. تحولات در این یکسال نشاندهنده آن است که آمریکا، فقط به دنبال ادامه جنگ در اوکراین بوده و طرح صلحی ارائه نداده است. حتی گفته کیسینجر در مورد لزوم دادوستد بین روسیه و اوکراین، جدی گرفته نشد.
علت امکان بهرهبرداری از خونهای ریختهشده دو طرف در اوکراین برای تثبیت قدرت دموکراتها و بهخصوص برای انتخابات ۲۰۲۴ (۱۴۰۳) ریاستجمهوری است. بازدید بایدن از کییف نه برای ایستادگی در مقابل تجاوز روسیه، بلکه برای ایستادگی در کاخ سفید در دور دوم است. نزدیکی جمهوریخواهان به روسیه و بهخصوص پوتین، در دوران ریاستجمهوری ترامپ بیتردید یکی از نقاط آسیبپذیری آنها در مقابل دموکراتهاست. بیجهت نیست که مککارتی، رئیس جدید جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا دعوت زلنسکی برای بازدید از کییف را نپذیرفت و گفت که چک سفید امضا برای هزینهکردن آمریکا در اوکراین نمیدهد. در مجموعه آمریکا، دموکراتها و بایدن از بحران اوکراین بهرهبرداری قابلتوجهی کردهاند و این بهرهکشی و بهرهبرداری ادامه دارد. اما بدون چالش هم نیست. چالشها فراوان هستند. آمریکا میداند که از نظر استراتژیک، روسیه هنوز شکستنخورده است.
اگر حرف آوریل هینس، رئیس جامعه ملی اطلاعاتی آمریکا در ۸ مارس (۱۷/ ۱۲/ ۴۰۱) در کنگره که به نظر نمیرسد روسیه اراضی بیشتری را در سالجاری میلادی در اوکراین به دست آورد، درست بپنداریم باز روسیه را نمیتوان بازنده دانست. اقتصاد روسیه بهرغم تحریمها برپاست. علاوه بر این چالش استراتژیک، آمریکا با چالش سیاسی عمدهای در جهان روبهرو شد و آن اینکه میپنداشت میتواند جهان را دوگانه کند و با بهرهبرداری از بحران اوکراین، نوعی بازسازی دوگانه خیر و شر بینالمللی جنگ سرد را ترسیم کند؛ اما جنوب جهانی که بسیاری از آنها دوستان آمریکا هستند، جنگ اوکراین را جنگ سیاه و سفید، دیکتاتوری و آزادی و تاریکی و روشنی ندیدند. هند، برزیل، آفریقای جنوبی و حتی عربستان، نسبتی بین خود و این جنگ از نظر استراتژیک ندیده و آن را جنگ بین دو کنشگر بینالمللی دیدند.
از نظر داخلی هم بایدن بهرغم بهرهبرداریهایی که تا این لحظه از بحران اوکراین انجام داده روشن نیست که چگونه در مبارزات انتخاباتی میتواند در مباحث و مجادلات سیاسی به طرف مقابل پاسخ دهد که از این همه هزینه در اوکراین چه چیزی عاید مالیاتپردازان آمریکایی شده است. در مجموع پیوند اوکراین و آمریکا، پیوندی چندلایه و همراه با ترکیبی از دستاوردها و چالشهاست؛ ولی روشن است که بحران اوکراین نشان داد حفظ و افزایش قدرت با گذر از خون مردمان عادی پیوند خورده است.