احیای جنگل‏‏‌های ایران در کما

پیش‌تر توضیح داده‌‌‌ام که «آنچه درباره جنگل‌ها می‌توان گفت این است که جنگل‌‌‌های زاگرس اساسا دیگر به معنی واقعی کلمه جنگل محسوب نمی‌شوند. در منطقه جنگلی زاگرس در طول زمان تغییرات شدیدی رخ داده است و جنگل‌ها به‌شدت تخریب شده‌اند. امروزه به‌جز مناطقی محدود، منطقه جنگلی زاگرس را شاید بتوان نوعی مرتع مشجر نامید. زمان زیادی است که این منطقه از کشور مورد استفاده میلیون‌‌‌ها دام و کشاورزی سنتی در زیر اشکوب درختان جنگلی قرار دارد، به‌طوری‌که درختان و زمین، دیگر توان زادآوری خود را از دست داده‌اند و اگر هنوز هم قابلیت احیا و زاد‌آوری داشته باشند، چرای دام و شخم زمین برای کشاورزی این فرصت را به اکوسیستم برای احیا نمی‌دهد و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، آخرین مقاومت‌های این اکوسیستم بی‌همتا در هم شکسته و از بین خواهد رفت و به تبع آن جریان دائمی رودخانه‌های پرآب غرب کشور هم که بیشتر مدیون کارکردهای آن است از جریان خواهد افتاد یا به صورت سیلاب‌های مخرب جاری خواهد شد؛ همان‌طور که نشانه‌های این تحول را در سال‌های اخیر دیدیم و به تلخی تجربه کردیم. همه این شرایط موضوعیت جنگل‌‌‌داری و نگهداشت جنگل را در این منطقه زیر سوال برده است.»

وضعیت جنگل‌‌‌های هیرکانی بهتر از جنگل‌های زاگرس است؛ اما این جنگل‌ها هم وضعیت مناسبی ندارند. بعد از اجرای قانون تنفس جنگل ظاهرا‌‌‌ از این جنگل‌‌‌ها بهره‌برداری نمی‌شود؛ ولی بعد از اجرای این قانون عملا تنها برداشت‌‌‌های سیستماتیک طرح‌‌‌ها قطع شد، در حالی که بقیه اشکال بهره‌برداری نظیر بهره‌برداری‌‌‌های مصارف سنتی، قاچاق چوب و چرای دام در تمام عرصه‌‌‌ها به‌شدت جریان دارد و صنایع چوب بی‌‌‌شماری که مجوز استقرار در جای‌جای منطقه را گرفته‌‌‌اند، به نوعی خود مشوق قاچاق چوب در منطقه هستند. در کنار بهره‌برداری‌‌‌های سنتی و غیر‌قانونی، متاسفانه حفاظت و نگهبانی به علل متعدد، از جمله به عللی که در ابتدا گفته شد، به‌درستی انجام نمی‌شود و به نظر می‌رسد اصولا سازمان در حال حاضر طرح و برنامه مدون و منسجمی، چه به‌صورت کوتاه‌مدت و چه بلندمدت که لازمه مدیریت جنگل است برای جنگل هیرکانی ندارد یا تاکنون ارائه نکرده است.

چرای دام یکی از معضلات پیش‌روی حفظ و پایداری و توسعه جنگل‌هاست؛ چون امکان زاد‌آوری و تجدید حیات را از جنگل می‌گیرد و آینده و بقای آن را با خطر جدی مواجه می‌کند. در هر صورت موفقیت طرح‌‌‌های جنگل‌‌‌داری و حفاظت جنگل به طوری که جنگل بتواند تمام کارکردهای خود را به عنوان اکوسیستمی پویا به صورت تمام و کمال به جامعه ارائه دهد، با وجود دام در جنگل عملا غیرممکن است و اگر تداوم یابد، در دراز مدت جنگل‌‌‌های هیرکانی هم سرنوشتی همچون جنگل‌‌‌های زاگرس خواهند داشت. البته جنگل‌‌‌های هیرکانی علاوه بر چرای دام با مسائل ریز و درشت دیگری هم دست به گریبان هستند که شاید زمین‌خواری و ویلا‌‌‌سازی بد‌ترین شکل آن باشد؛ چون وقتی زمین جنگلی به زیر بتن و سنگ و آجر رفت، دیگر به‌راحتی به طبیعت باز نخواهد گشت.

با در نظر گرفتن توصیفی که از جنگل‌‌‌های عمدتا از دست رفته زاگرس و تخریب و بهره‌‌‌برداری دائمی جنگل‌‌‌های هیرکانی مطرح شد، علاوه بر موارد مطرح‌شده، جنگل‌‌‌های کشور به‌طور دائم در معرض آتش‌‌‌سوزی، قاچاق چوب و زغال‌گیری و همچنین تخریب‌های طرح‌های توسعه‌ای مانند راه‌‌‌سازی، پتروشیمی، لوله‌گذاری‌‌‌ها، ایجاد کارخانه‌‌‌ و... قرار دارند که اگر در کنار مطالعات محیط‌زیستی مابه‌ازای قابل قبولی در هزینه‌‌‌های این پروژه‌‌‌ها به عنوان هزینه‌‌‌های احیا و توسعه محیط‌زیست و منابع طبیعی و جنگل در نظر گرفته و برای توسعه پوشش گیاهی کشور و ترمیم زخم‌‌‌های محیط‌زیست مانند کشورهای توسعه‌یافته به کار گرفته شود، شاید بتوان از این طرح‌‌‌ها بهتر دفاع کرد. در منطقه بی‌نظیر جنگل‌‌‌های هیرکانی علاوه بر آن پخش زباله در جنگل به بحران جدی بدل شده که با کمی سرمایه‌گذاری قابل حل است.

عوامل تخریب و تهدید جنگل همه جا وجود دارد؛ ولی قابل کنترل است. اما کنترل در صورتی اتفاق می‌‌‌افتد که برای جنگل به عنوان یک اکوسیستم و موجودیت ارزش قائل شویم. اگر چنانچه جنگل را به عنوان دارایی بادآورده‌‌‌ای که هرکس به هر شکلی خواست از آن استفاده کند، بدون اینکه بخواهد هزینه این استفاده را بدهد، در نظر بگیریم یعنی همین وضعیت فعلی، وضع همین می‌شود که در ایران شاهد هستیم و مواردی از آن را قبلا عنوان کردم. از نظر من اشکالی ندارد که از جنگل و منابع طبیعی استفاده شود. در هیچ جای جهان مانعی در برابر استقرار صنایع یا سایت زباله یا استفاده به‌عنوان راه عبور و... از جنگل وجود ندارد؛ اما به ازای هر عملی که در جنگل و محیط‌‌‌ طبیعی انجام می‌شود، آن پروژه معمولا هزینه زمین و جنگل را محاسبه می‌کند. وقتی پروژه‌‌‌ای مثل سد، پتروشیمی، راه و... تعریف می‌شود، بخشی از جنگل را تخریب و حذف می‌کند و مزایایی از جنگل از بین می‌رود و مواهبی که قبلا داشت تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد که در ایران جبران نمی‌شود.

اما واقعیت این است وقتی کارخانه‌‌‌ای احداث یا راه و سایت زباله‌‌‌ای ساخته می‌شود، هزینه ریالی تخریب جنگل و زمین و کارکردهای آن امروز و در آینده درازمدت برآورد شود؛ همان‌طور که قیمت تمام تجهیزات پروژه برآورد می‌شود. در جنگل نیز شبیه آن باید زمین و کارکردهای آن در طول عمر کاری پروژه با نرخ مرکب از متوسط نرخ تورم حداقل ۳۰سال گذشته برآورد شود؛ از جمله زمین، درخت، ارزش اکولوژیک و... محاسبه و لیست شود. با چنین محاسباتی مطمئن نیستم که خیلی از پروژه‌های مخرب توجیه اقتصادی پیدا کنند و به همین جهت مجبور خواهند شد در مکان، ابعاد و... تجدید نظر کنند. در ایران به دلیل اینکه ارزش واقعی جنگل و کارکردهای آن و محیط‌‌‌‌زیست خیلی کم و تقریبا رایگان محاسبه می‌شود، هر پروژه‌‌‌ای توجیه اقتصادی پیدا می‌کند و می‌شود چیزی که امروز می‌بینیم.