جایگاه ایران در سیاست خارجی چین

گویا تصور این موضوع که چین قدرت نخست آتی خواهد بود، پکن را به اسب برنده تهران تبدیل کرد. در هرصورت، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، چین جایگاه بالایی دارد. قدرتی در حال‌‌‌ظهور، غول اقتصادی جهان، رقیب و چالشگر اصلی ایالات متحده آمریکا و نظم موجود و در نهایت علاقه‌‌‌مند به قوانینی نظیر عدم‌مداخله در امور داخلی کشورهاست که برای تهران خوشایند هستند. در کنار اینها احتیاج به سرمایه‌گذاری چین در بخش انرژی و زیرساخت‌‌‌های ایران نیز مبرهن است. پس در رابطه با تهران، وضعیت تا حد زیادی روشن است. روابط موثر دیگری در جهت موازنه‌‌‌ در کار نبوده و قرار نیست مناقصه و رقابت بین‌المللی وجود داشته باشد.

روشن است که با وضع فعلی در حالی که توتال انرژیز در جهت سرمایه‌گذاری در صنایع نفت‌‌‌وگاز ایران نمی‌‌‌آید، شرکت ملی نفت چین و سایر شرکت‌های چینی، معدود گزینه‌‌‌های پیش روی تهران خواهند بود.  در مقابل، از آنجا که در یک رابطه بین‌‌‌الدولی، شرط نخست و لازم برای ارتقای همکاری‌‌‌ها، قرارگرفتن منافع ملی دو طرف در راستای یکدیگر است، مساله اساسی این خواهد بود که جایگاه ایران نزد چین چگونه است و تهران در کجای سیاست خارجی منطقه‌‌‌ای پکن قرار دارد؟

مجموعه‌‌‌ای از عناصر و اصول کلیدی وجود دارند که هویت سیاست خارجی چین را تشکیل می‌دهند. تاکید بر اصل چین واحد، توسعه اقتصادی، مدیریت روابط اقتصادی و دیپلماتیک، گسترش نفوذ چین در صحنه جهانی و تمرکز بر همکاری و چندجانبه‌‌‌گرایی در سطح نظام بین‌الملل بخشی از این اصول را تشکیل می‌دهند. این عناصر اساسی هرکدام به بخش‌‌‌های متفاوتی تقسیم شده که بنابر نوع هدف، زمان، محیط و هزینه اجرای آن دارای اولویت‌‌‌های متفاوت هستند.  روشن است که قدرت‌‌‌های در حال ظهوری نظیر چین که دارای منافع فرامنطقه‌‌‌ای است، در هر منطقه‌‌‌‌‌‌ای برای خود منافع مشخص تعریف کرده، برای افزایش سهم خود کوشش کرده و رقابت با سایر قدرت‌‌‌های ذی‌نفع در آن مناطق را در دستورکار قرار خواهد داد.

چین در حال حاضر در آفریقا و آسیا حضور پرتوانی دارد اما آنچه برای این ماشین تولیدی عظیم جهانی اهمیتی به‌خصوص دارد، خاورمیانه است. نیاز به انرژی، همکاری‌‌‌های اقتصادی، تعاملات سیاسی، چندجانبه‌‌‌گرایی و امنیت و ثبات، بخش بزرگی از سیاست خارجی چین در خاورمیانه را تشکیل می‌دهند. قابل‌‌‌توجه است که در منطقه خاورمیانه پرداختن و نتیجه ‌‌‌مطلوب گرفتن از هیچ‌کدام از سیاست‌‌‌های بالا بدون حضور موثرترین کشور منطقه یعنی ایران ناممکن است. پس جست‌وجو برای یافتن جایگاه ایران در سیاست منطقه‌‌‌ای چین همین‌جا به نقطه آخر خواهد رسید؛ زیرا یکی از پرجمعیت‌‌‌ترین، وسیع‌‌‌ترین، غنی‌‌‌ترین، قدرتمندترین و سوق‌‌‌الجیشی‌‌‌ترین سرزمین‌‌‌‌‌‌های منطقه و حتی جهان قطعا جایگاه بالایی نزد یک‌قدرت فرامنطقه‌‌‌ای خواهد داشت. تهران به‌واسطه منابع انرژی، ظرفیت‌‌‌های بالقوه خود در مسیر توسعه و زیرساخت و همچنین تعیین‌کننده بودن در بخش امنیت و ثبات منطقه، نقشی اساسی در سیاست منطقه‌‌‌ای پکن ایفا می‌کند.

علاوه بر اینها نفی هژمونی، تاکید بر سیاست عدم‌ مداخله در امور داخلی کشورها و همکاری در سازمان‌هایی نظیر شانگهای و حتی بریکس، بخش دیگری از اشتراکات و هم‌‌‌قدم شدن دو کشور را نشان می‌دهند. پس آنچه نتیجه‌‌‌گیری می‌شود این است که بدون ایران احتمالا اجرای سیاست‌‌‌های منطقه‌‌‌ای چین سخت‌تر خواهد شد. احتمالا موارد ذکر شده به ذهن مسوولان ایرانی نیز خطور کرده است اما گویا آنچه مورد لحاظ قرار نگرفته است، اصل اولویت‌بندی در سیاست‌‌‌های خارجی یک قدرت بزرگ است به طوری که ممکن است بخشی از سیاست‌‌‌ها در دسته سیاست‌‌‌های با اولویت بالا یا اعلی قرار بگیرند و بعضی از سیاست‌‌‌ها به‌رغم اهمیت بالای آنها اولویت پایین‌‌‌تری داشته باشند.  به طور مثال تا قبل از شیوع کرونا بنابر اعلام رسمی کشورهای منطقه، سرمایه‌گذاری چین در عربستان ۱۵، در امارات متحده عربی ۱۱، در عراق ۲۰ و در مصر نزدیک به ۸ میلیارد دلار بوده است.

در امارات متحده عربی، چین در پالایشگاه ابوظبی و پروژه‌‌‌های گردشگری و در پروژه کانال دبی سرمایه‌گذاری‌‌‌های قابل‌توجهی داشته است. در عراق توسعه میدان نفتی الاحرا در شرق استان واسط و توسعه میدان نفتی حلفایه توسط شرکت ملی نفت چین در دستور کار قرار گرفته است. همچنین سرمایه‌گذاری‌‌‌ها در بخش لجستیک و  نیز  توسعه بنادر و ساخت یک بندر جدید در شهرجنوبی فاو در عراق نیز تحت قرارداد چین است. پکن و عربستان سعودی، رقیب منطقه‌‌‌ای ایران، نیز در میدان نفتی الخفجی پروژه‌ای به ارزش ۳ میلیارد دلار به امضا رسانده‌‌‌اند.

توسعه پایانه گاز طبیعی در نزدیکی تاسیسات ینبو در سواحل دریای سرخ، پروژه‌‌‌‌های تجاری و املاک در جده و همچنین پروژه گردشگری ‌هزار و یک شب در این شهر و برنامه‌‌‌ریزی برای خط راه‌‌‌آهن سریع‌‌‌السیر میان مکه و مدینه بخشی از سرمایه‌گذاری‌‌‌های چین در کشورهای منطقه هستند. در رابطه با ایران اما موضوع کمی دشوارتر به‌نظر می‌‌‌رسد. نیاز ایران به جذب سرمایه‌‌‌های چینی به واسطه آغاز ابتکار یک کمربند و جاده در چین سبب شد که طرف ایرانی تمایل خود را برای مشارکت در این طرح نشان بدهد. مذاکرات بسیاری آغاز شد که در نهایت به یک قرارداد ۲۵ ساله جنجالی منتهی شد. قراردادی که با ابهامات زیاد و بدون برنامه مشخص، سرمایه‌گذاری نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلاری ایران در چین را برای ۲۵ سال آینده در نظر می‌گیرد.

نکته مهم و فارغ از این قرارداد نامعلوم این است که سرمایه‌گذاری‌‌‌های چین در ایران از ۲۰ سال گذشته، یعنی پروژه مشترک با توتال و گازپروم در پارس جنوبی تا قرارداد سال ۲۰۱۸ و در نهایت خط ریلی سریع‌‌‌السیر میان تهران و مشهد، همگی تحت‌تاثیر یک متغیر مهم قرار داشته‌اند و آن تحریم‌‌‌ها علیه تهران بوده است.  این دقیقا آن‌‌‌چیزی است که قبلا به آن اشاره شد و آن لحاظ نکردن اولویت‌‌‌های سیاست خارجی یک قدرت بزرگ توسط سیاستمداران ایران است. بررسی سهم ایران و سایر کشورهای منطقه‌‌‌ای از سرمایه‌گذاری‌‌‌های چین، نشان می‌دهد که پکن به‌واسطه تحریم‌‌‌ها و بنا بر اصول اعلای سیاست خارجی خود، تعهد به نظم بین‌الملل و منطقه‌‌‌ای را به خطر همکاری و سرمایه‌گذاری کلان در ایران ترجیح می‌دهد. سهم جمهوری اسلامی ایران از حضور چین در منطقه، شرکت در ترتیبات امنیتی منطقه‌‌‌ای و تمرینات نظامی مشترک است. این مورد بخشی از سیاست خارجی چین در منطقه یعنی برقراری ثبات و امنیت انرژی ‌‌‌است.

در حالی که سهم کشورهای دیگر منطقه حداقل به گواه آمار دوطرف، پرسودتر و اقتصادی‌‌‌تر به نظر می‌‌‌رسد.  اینکه چین بر اساس منافع خود عمل می‌کند در سیاست‌‌‌ جهانی منطقی و خردمندانه به‌نظر می‌‌‌رسد. چین توانسته است در جهت تحقق سیاست‌‌‌های خارجی منطقه‌‌‌ای‌‌‌ خود، ضمن همکاری همه‌‌‌جانبه با تمامی کشورهای منطقه، به تنظیم نقش‌‌‌آفرینی هر بازیگر بپردازد. پکن در منطقه خاورمیانه سیاست ضروری و حیاتی امنیت انرژی و ثبات را دنبال می‌کند. به همین سبب، همکاری دیپلماتیک و تشویق به اصل همزیستی مسالمت‌‌‌‌‌‌آمیز میان کشورهای منطقه را در پیش گرفته است. درگیر کردن بازیگران منطقه در ترتیبات امنیتی، استفاده از ظرفیت‌‌‌های اقتصادی مانند ابتکار یک کمربند و جاده، حمایت از روند صلح در منطقه مانند میزبانی از کنفرانس صلح سوریه یا حمایت از آتش‌بس در یمن و همچنین حمایت از مذاکرات هسته‌‌‌ای و انتقاد از خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام و در نهایت ترغیب کشورهای منطقه به حضور و نقش‌‌‌آفرینی در قالب سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان‌‌‌ همکاری‌‌‌های شانگهای یا همکاری با سازمان‌های منطقه‌‌‌ای نظیر شورای همکاری خلیج فارس بخشی از کوشش‌‌‌های چین در این راستا هستند.

کلام آخر اینکه اگرچه جمهوری اسلامی بازیگر تاثیرگذار منطقه است اما باید چند مورد را در روابط خود با چین در نظر بگیرد. نخست اینکه صرف وجود منافع موازی با یک قدرت فرامنطقه‌‌‌ای دلیلی بر همکاری همه‌جانبه نخواهد شد و قدرت‌‌‌های بزرگ بر اساس اولویت‌‌‌های سیاست خارجی و منافع ضروری‌‌‌تر دست به اقدام خواهند زد. دوم اینکه پکن نشان داده است که بازیگر علاقه‌مند به حفظ نظم بین‌الملل است و صرفا راهبرد افزایش نفوذ خود در اجزای این سیستم را دنبال می‌کند.

بدین‌‌‌ترتیب هرچقدر هم قراردادهای چنددهه‌‌‌ای یا پرسروصدا بسته شود، هرچقدر دیدار سطح بالا صورت بگیرد، باز هم چین نمی‌تواند نسبت به تصمیمات جامعه جهانی و اجماع‌ساز بزرگ آن یعنی ایالات متحده بی‌‌‌تفاوت باشد. در نهایت تهران باید مانند پکن برای بیشینه ساختن منافعش قوانین بازی را رعایت کرده و بستر همکاری را خارج از فضای انزوا فراهم کند. ایران باید انتخاب کند که آیا سهم بیشتری از حضور چین در منطقه می‌‌‌طلبد یا به رزمایش دریایی مشترک، قراردادهای طولانی‌مدت مبهم و تعدادی واکسن بسنده می‌کند.