پیدا و پنهان مهاجرتهای متاثر از تغییر اقلیم
مهاجرت اقلیمی میتواند موقتی یا دائمی و داخلی یا بینالمللی باشد. در سال ۲۰۰۵ بر اثر توفان کاترینا حدود یکمیلیون نفر از ساکنان ساحل خلیجآمریکا بهطور موقت مجبور به مهاجرت شدند. در تعریف مهاجر اقلیمی آمده است: افراد یا گروههایی که به دلایل قانعکننده ناشی از تغییر تدریجی یا ناگهانی شرایط زیستمحیطی که بهشکل نامساعدی بر کیفیت زندگی آنها اثرگذار است، مجبور هستند یا انتخاب کردهاند که بهطور موقت یا دائمی خانه خود را ترک کرده و به منطقه دیگری در کشور خود یا کشور دیگر نقل مکان کنند.»
پنل بیندولتی تغییر اقلیم (IPCC) در سال ۱۹۹۰ اعلام کرد که بزرگترین تاثیر تغییر اقلیم بر زندگی مردم، مهاجرت میلیونها نفر به دلیل از دست رفتن محل زندگیشان (به خاطر افزایش تراز آب اقیانوسها، سیل یا کمبود منابع غذایی) خواهد بود. البته پیشبینی تعداد مهاجران اقلیمی (مثلا تا ۲۰۵۰) به سیاست حکومتها در مواجهه با تغییر اقلیم، نحوه سازگاری با آن و نیز مباحث جمعیتی کاملا وابسته است. از این رو مهاجرت اقلیمی را پدیدهای پیچیده و غیرقابلپیشبینی دانستهاند. طبق تخمین بانکجهانی در سهمنطقه آمریکای لاتین، جنوب صحرای آفریقا و جنوبشرق آسیا تا سال ۲۰۵۰ حدود ۱۴۳میلیون مهاجرت اقلیمی رخ خواهد داد و سالانه بین ۱۰ تا ۲۵میلیون نفر در جهان مجبور به مهاجرت میشوند. در سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۵/ ۶۸میلیون نفر در دنیا بهاجبار جابهجا شدهاند که یکسوم آنها به دلیل شوکهای ناشی از توفان، سیل و آتشسوزی جنگلها بوده است.
در بسیاری از موارد آنچه باعث مهاجرتهای دائمی میشود، نه خود پدیده سیل، توفان و خشکسالی، بلکه اثرات بلندمدت مترتب بر آنها همچون ازدسترفتن توان کشاورزی منطقه و تحلیل فرصتهای شغلی موجود است. در سال ۲۰۰۷ پیشبینی شده بود که محصولات کشت دیم در جهان به دلیل کاهش بارندگی در دهههای پیشرو نصف خواهد شد. همین مطالعات نشان میدهد که محصولات زراعی تا نیمه قرن حاضر، ۳۰درصد کاهش خواهد یافت. همچنین به دلیل افزایش دمای اقیانوسها، مهاجرت گونههای ماهی به مناطق سردتر محتمل بوده و خسارتهایی نیز به بخش شیلات وارد خواهد شد. خشکشدن یکچهارم تالابهای جهان تا سال ۲۰۵۰ نیز محتمل بوده که درنتیجه باعث آسیب به بخشهای مختلف کشاورزی، کیفیت هوا و دامداری شده و روند مهاجرت را تشدید میکند.
در کشور ما نمونههایی از خشکشدن تالابها (البته نه فقط متاثر از تغییر اقلیم و بروز خشکسالی) تجربه شده است. تالاب هامون یکی از مهمترین تالابها با معضلات متنوع (تغییر اقلیم و اثرات مخرب انسانی) است. مطالعات نشان داده است که میان ملیسازی منابع آب در افغانستان و وقوع دگرگونیهای اجتماعی در منطقه سیستان و بلوچستان ایران ارتباط معناداری وجود دارد. این تحقیقات با برشمردن اهمیت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی تالاب هامون برای مردم سیستان، تاثیر ملیسازی منابع آب در افغانستان و درهمآمیختگی سیاست با نحوه مدیریت منابع آبهای مرزی بر کشاورزی، دامپروری، باغداری، شکار و ماهیگیری را بهعنوان منابع اصلی معیشت مردم منطقه نشان داده است.
توانایی مهاجرت به عوامل مالی و اجتماعی متعددی وابسته است. در نتیجه آسیبپذیرترین اقشار در برابر تغییر اقلیم لزوما محتملترین مهاجرتکنندگان نخواهند بود. ادعا شده که مسافت مهاجرتی مردمان ساکن غرب صحرای آفریقا -که در سهدهه گذشته درگیر خشکسالی بودهاند- تابع مقدار محصولی است که در آن سال کشت کردهاند. چنانچه خانوادهای بتواند درآمد کافی بهدست آورد، قادر خواهد بود یکی از اعضای خود را در جستوجوی شغل به کشورهای اروپایی بفرستد؛ در غیراین صورت خانواده به شهرهای نزدیکتر مهاجرت میکند. همچنین مطالعات نشان داده است که آسیب تغییر اقلیم در همه کشورهای دنیا بهصورت مساوی تقسیم نشده و بهطور کلی هرچه کشورها فقیرتر باشند، آسیبپذیری بیشتری در برابر تغییر اقلیم دارند. دلیل این پدیده آن است که کشورهای فقیرتر دنیا خود در مناطق بدآب و هوا و زندگی میکنند، اقتصاد متکی بر کشاورزی دارند و به دلیل درآمد کمتر، سازگاریشان با تغییر اقلیم در فرآیندی طولانیتر دیرتر اتفاق خواهد افتاد. از این رو میتوان همین نتیجهگیری را برای بسیاری از روستانشینان داشت؛ چراکه هزینههای زندگی شهری در مقایسه با زندگی در روستا قابل ملاحظه بوده و در نهایت به گسترش پدیده حاشیهنشینی میانجامد.
بررسی تاثیر تغییر اقلیم بر مهاجرت گروههای آسیبدیده، یکجنبه موضوع و ارزیابی تاثیر مهاجرت افراد بر شهرها و مناطق مقصد، بعد دیگری از موضوع مورد بررسی است. جستوجوی شغل برای مهاجران در مقصد یک اولویت جدی است. ممکن است افراد مهاجر به مناطقی با کشاورزی پررونقتر کوچ کنند که در این صورت نیاز به آموزش چندانی ندارند. اما اگر بنا باشد پیشه خود را به صناعت یا پیشه جدیدی تغییر دهند، باید مهارت متناسب را نیز کسب کنند. از طرف دیگر حضور صدها یا هزاران نفر از مردم مهاجر در شهرهای مجاور میتواند باعث شود که زیرساختهای شهری تحت فشار تقاضای بیش از ظرفیت قرار گیرد. اینجاست که برنامه جذب در مناطق هدف از اهمیت ویژهای برخوردار میشود. در شرایط خاصی مهاجرت میتواند پدیده مثبتی برای اجتماع مهاجر و جامعه مهاجرپذیر تلقی شود. این شرایط عبارت است از:
۱. اجتماع مهاجر بتواند برای پیدا کردن شغل به شبکههای ارتباطی مردمی متصل شود (سازمانهای مردمنهاد، سازمانهای حمایتکننده و...)؛
۲. اجتماع مهاجر به زیرساختهای حملونقل عمومی و بانکی دسترسی مناسبی داشته باشد؛
۳. اطلاعات مربوط به درآمدهای احتمالی برای مهاجران در بازارهای دورتر در اختیار باشد؛
۴. خطر سلب مالکیت زمینهای مهاجران در مناطق آسیبدیده وجود نداشته باشد.
بنابراین مهاجرت اقلیمی که عمدتا بهصورتی ناگریز رخ میدهد، در کنار آسیبهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که بهبار میآورد، میتواند منافعی نیز داشته باشد؛ چرا که نیروی کار را از مشاغل با بهرهوری پایینتر به مشاغل پربازدهتر سوق میدهد (در موارد قابلتوجهی). بهرهبردن از منافع یکپدیده ناخوشایند نظیر تغییر اقلیم از مقوله مدیریت بحران نیست؛ بلکه باید از منظر مدیریت ریسک و برنامهریزی سازگاری با تغییر اقلیم به آن پرداخت.
گاهی مهاجرت به دلیل اثرات بلندمدت تغییر اقلیم بر کاهش محصولات کشاورزی رخ نمیدهد، بلکه به دلیل شوک ناشی از پدیدههایی مثل سیل و توفان اتفاق میافتد. افراد بیخانمان که زندگی خود را در محل سکونت از دست دادهاند، بلافاصله مجبور به جابهجایی میشوند که اگر این جابهجایی به کشوری غیر از کشور محل اقامتشان باشد، دیگر عنوان مهاجرت برای آن قابلاستفاده نیست و به این پدیده پناهندگی اقلیمی (Climate Refuge) اطلاق میشود. مشکلات حقوقی بسیاری هنوز بر سر راه پناهندگان اقلیمی است؛ چرا که در قوانین بینالملل جایگاه مشخصی برای آن تعریف نشده است.
همچنین مدیریت پناهندگان اقلیمی برای کشورهای مقصد به سیاستهای آنها بستگی زیادی دارد. بهنظر نمیرسد در برنامههای سازگاری کشورهای مختلف دنیا بحثی برای پذیرش یا مدیریت پناهندگان اقلیمی وجود داشته باشد. همچنین بررسی رژیمهای حقوقی موجود در عرصه بینالمللی بهمنظور پاسخگویی به پدیده تغییر اقلیم (نظیر کنوانسیون تغییر اقلیم سازمان ملل (United Nations Framework Convention on Climate Change) و توافقنامه پاریس (Paris Agreement)) نشان داده که این چارچوبها بهرغم پیشرفتهایشان هنوز راه زیادی تا دربرگیری تمامی خسارتهای ناشی از تغییر اقلیم بر جوامع -بهخصوص مهاجرتهای اقلیمی- دارند و این موضوع به چالشی برای دولتهای آسیبپذیر تبدیل شده است.
مدلها در خصوص ایران نشان میدهد که حاصلخیزی خاک در نیمه قرن جاری به طرز چشمگیری کاهش خواهد یافت که این امر باعث افزایش توفانهای گرد و غبار و نیز کاهش تولیدات کشاورزی خواهد شد. مطالعات موجود نشان میدهد که کشور ما هماکنون در حال تجربه مهاجرتهای اقلیمی در بین استانهای مختلف کشور و همچنین روند روستا به شهر است. درنظر گرفتن آمار مهاجرتهای درون کشور و حذف مهاجرت خارجی میتواند همبستگی بهتری با دادههای افزایش دما و کاهش میزان بارندگی بین استانهای مختلف نشان دهد.
البته باید به عوامل اجتماعی و اقتصادی دیگر نیز توجه کرد. بهعنوان مثال مطالعات موجود نشان میدهد افزایش ۷/ ۰درجهای متوسط درجه حرارت نسبت به میانگین اقلیمی باعث افزایش ۳/ ۸درصدی مهاجرت در کشور شده و از طرف دیگر کاهش ۵۵میلیمتری بارش باران نسبت به میانگین اقلیمی باعث افزایش ۴/ ۱۵درصدی مهاجرت بین استانها میشود. باید توجه کرد که اثر تغییر اقلیم بر مهاجرت بین استانها در اقلیمهای گرمتر و خشکتر، بیشتر از سایر نواحی است و اینکه چنانکه پیشتر گفته شد، مهاجرت اقشار خیلی ضعیف جامعه کمتر صورت میگیرد که به دلیل فقدان توان اقتصادی آنهاست. در عین حال در بین عوامل مختلف مهاجرت از روستاها، تغییر پارامترهای اقلیمی نقش بسیار پررنگی در کشور ایفا میکند که ارتباط تنگاتنگی با تولیدات کشاورزی روستاییان نیز دارد.
تغییر اقلیم، خشکسالی و نیز مهاجرتهای ناشی از آن بدون شک تهدیدی برای امنیت مناطق مرزی کشور و چالشی برای ثبات و توسعه این مناطق خواهد بود. در دودهه گذشته یکسوم روستاهای شرق استان سیستان و بلوچستان خالی از سکنه شده و در مطالعات ارتباط معناداری بین متغیرهای بارش منطقه و مهاجرت مردم پیدا شده است. همچنین خطرات بالقوه این مهاجرت و نیز عدمتوجه و مدیریت آن از قبیل گسترش اقدامات خلاف قانون و تردد غیرمجاز گوشزد شده است. بهعنوان مثال، در مطالعهای ضمن بررسی آمارهای مهاجرت و نیز تطابق آن با شرایط اقلیمی در استان خراسانجنوبی اذعان شده که بیشترین مهاجرت اقلیمی در این استان از جنوب آن -با مرکزیت شهرستان نهبندان- به شمال آن اتفاق افتاده و جمعیت روستانشین استان از ۶۲درصد در سال ۱۳۷۵ به کمتر از ۴۶درصد رسیده است.
با توجه به شواهد فوق، میتوان نتیجه گرفت که اثرات مهاجران اقلیمی، علاوه بر اثرگذاری روشن بر عوامل فرهنگی، امنیت و پایداری اجتماعی (هم در مناطق پذیرا و هم در مبدا)، بیاثرسازی برنامههای توسعه و اقدامات پیشبینیشده توسعهای را در مناطق و از این منظر خسارات کلان اجتماعی، اقتصادی و سرمایهای را به دنبال دارد. گرچه پیشران این پدیده (تغییر اقلیم) از دایره اثرگذاری و اختیارات جوامع خارج است، اما پیشدید و تمهید این شرایط برای رسیدن به پایداری و امنیت اجتماعی و سرمایهای امری لازم و ضروری است.