نفس مالیات نیز درست در درک همین نکته نهفته‌‌‌‌‌‌‌است. ما از بخشی از درآمد خویش صرف‌نظر می‌کنیم و آن را در اختیار نهاد دولت قرار می‌دهیم. هدف ما از این کار چیزی نیست جز اینکه دولت برای ما منافعی ایجاد کند که خودمان به‌‌‌‌‌‌‌تنهایی قادر به محقق ساختن آن منافع نبوده‌‌‌‌‌‌‌ایم.  وقتی به تاریخ اقتصادی کشورهای صنعتی در طول قرن بیستم نگاهی اجمالی می‌‌‌‌‌‌‌اندازیم، متوجه می‌شویم که با تمامی فراز و فرودها، به‌صورت کلی میزان درآمد مالیاتی دولت‌ها روند افزایشی داشته‌‌‌‌‌‌‌است؛ در واقع اگرچه با پایان جنگ‌‌‌‌‌‌‌های اول و دوم جهانی، میزان نرخ‌های مالیاتی در کشورهای پیشرفته صنعتی نسبت به دوران جنگ کاهش پیدا کرده‌‌‌‌‌‌‌اند،  اما میزان این نرخ‌ها هرگز به دوران پیش از جنگ‌‌‌‌‌‌‌های جهانی برنگشته‌‌‌‌‌‌‌است.

به‌عبارتی چنان‌که هایک نیز بیان می‌‌‌‌‌‌‌کند، اقتصادهای مدرن صنعتی را نمی‌توان مانند نظام‌‌‌‌‌‌‌های اقتصادی ابتدای قرن بیستم و پیش‌‌‌‌‌‌‌تر از آن سامان‌‌‌‌‌‌‌دهی کرد.  نفس مالیات در هر نظام اقتصادی توسط جریان اصلی علم اقتصاد نیز پذیرفته‌شده‌‌‌‌‌‌‌است؛ لکن، اما و اگرهایی نیز دارد.  در اقتصادهای صنعتی مدرن برخی نیازها و بحران‌ها وجود دارند که رفع آنها توسط بازار ممکن نیست. محل‌‌‌‌‌‌‌هایی که جریان اصلی علم اقتصاد نیز از آنها به‌عنوان شکست بازار یاد می‌کند. مانند بحران‌های محیط‌‌‌‌‌‌‌زیستی همچون آلودگی هوا، خدمات بهداشت و درمان مانند واکسیناسیون، آموزش عمومی و سرمایه‌گذاری روی تحقیقات و پروژه‌های علمی، توزیع درآمد در جهت مبارزه با فقر، پروژه‌‌‌‌‌‌‌های عمرانی مانند احداث بزرگراه‌‌‌‌‌‌‌ها و برقراری نظم و امنیت.

همه این موارد که از جمله اموری هستند که به‌طور کلی پیشبرد موفقیت‌آمیز آنها از عهده بازار خارج است و نیاز است تا دولت‌ها برای پیشبرد این امور وارد شوند. دولت‌ها برای انجام این امور مخارجی خواهندداشت و ملزمند این مخارج را از طریق مالیات‌‌‌‌‌‌‌ها تامین کنند.  در کنار این مقدمه که توجیه‌‌‌‌‌‌‌کننده نفس مالیات است، باید توجه داشت که شخص مالیات‌دهنده برای کسب منافع این‌چنینی که خود را نیازمند آنها می‌‌‌‌‌‌‌بیند و تصور می‌کند که به‌‌‌‌‌‌‌تنهایی قادر به محقق‌ساختن آنها نیست، حاضر به چشم‌‌‌‌‌‌‌پوشی از بخشی از منافع شخصی خویش می‌شود. به‌عبارتی دیگر، او این هزینه را می‌پردازد تا منافعی به‌دست بیاورد، در صورتی‌که پرداخت مالیات برای او نفعی در پی نداشته‌‌‌‌‌‌‌باشد، مالیات‌‌‌‌‌‌‌دهنده از آن امتناع خواهد کرد و مالیات دیگر توجیهی نخواهدداشت.

غرض از بیان این گفته‌‌‌‌‌‌‌ها توجیه نفس مالیات به‌عنوان یک ابزار اقتصادی بود؛ لکن مضاف بر آنچه گفته شد، بحث مالیات و روش دریافت آن موضوع موسع و پیچیده‌‌‌‌‌‌‌ای است که در این مقدمه نمی‌گنجد. موضوعی که این‌روزها با طرح مالیات بر عایدی سرمایه و افزایش سهم آن درخصوص درآمد دولت در بودجه‌سال‌۱۴۰۲ به محل بحث و نظر اقتصاددانان و فعالان اقتصادی بدل ‌شده است. بنابر آمارهای منتشرشده از بودجه‌۱۴۰۲، دولت تصمیم دارد که ۴۲‌درصد از درآمدهای خود را از محل مالیات‌‌‌‌‌‌‌ها تامین کند. بر اساس این آمارها درآمد مالیاتی دولت در سال‌۱۴۰۲ به ۸۵۶ همت می‌رسد که در قیاس با سال‌۱۴۰۱، رشد ۵۲‌درصدی دارد. حال با توجه به شرایط اقتصادی کشور، چند پرسش در این‌خصوص مطرح می‌شود. یک آنکه این درآمدهای مالیاتی قابلیت‌تحقق دارند یا خیر؟ و دوم آنکه در صورت عدم‌تحقق آنها وضعیت تورمی در سال‌آینده با توجه به کسری‌بودجه‌‌‌‌‌‌‌ای که می‌تواند برای دولت ایجاد کند، چگونه خواهدبود؟