آیا تغییرات آب و هوایی بر رشد اقتصادی تاثیر میگذارد؟
اقتصادهای قربانی تغییرات اقلیمی
نیمقرن تغییرات اقلیمی و توسعه اقتصادی
حداقل از زمان «روح القوانین» مونتسکیو در سال1750 که استدلال میکرد «گرما بیش از حد» انسانها را «تنبل و بیحال» میسازد، این بحث مطرح شده که آیا دما و تغییرات اقلیمی با توسعه اقتصادی مرتبط است یا نه؟ در این گزارش، با بررسی نوسانات تاریخی دما در داخل کشورها برای شناسایی اثرات آن بر نتایج کل اقتصادی سه نتیجهگیری مهم بهدست میآید؛ اولا، دمای بالا رشد اقتصادی را در کشورهای فقیر کاهش میدهد. ثانیا، دمای بالاتر ممکن است علاوه بر سطح تولید و خروجی اقتصاد، نرخهای رشد را کاهش دهد. ثالثا، دمای بالاتر تاثیرات گستردهای دارد، از جمله تولید کشاورزی، تولید صنعتی و ثبات سیاسی را کاهش میدهد. این یافتهها بحثهایی را درباره نقش آب و هوا در توسعه اقتصادی مطرح میکند و احتمال تاثیرات منفی قابلتوجه دمای بالاتر بر کشورهای فقیر را نشان میدهد.
اقلیم و توسعه
رابطه بین دما و فعالیت اقتصادی کل بهطور سنتی با استفاده از دو رویکرد کمیسازی شده است. یک رویکرد که در ادبیات رشد و توسعه مورد تاکید قرار گرفته، رابطه بین دمای متوسط و متغیرهای اقتصادی کل را در مقاطع مختلف کشورها بررسی کرده است. در دادههای معاصر، به خوبی نشان داده شده است که کشورهای گرم گرایش به فقیر بودن دارند، همراه با کاهش درآمد ملی 5/ 8درصد به ازای هر درجه سانتیگراد افزایش در سطح دمای جهانی. با این حال، بسیاری استدلال میکنند که این همبستگی ناشی از ارتباط جعلی دما با ویژگیهای ملی مانند کیفیت سازمانی است.
رویکرد دوم بر شواهد خرد برای تعیین کمیت اثرات مختلف اقلیمی و سپس جمعآوری آنها برای ایجاد یک اثر خالص بر درآمد ملی متکی است. این رویکرد در مدلهای ارزیابی یکپارچه گنجانده شده است که بهطور گسترده در ادبیات تغییرات آب و هوایی برای مدلسازی تعاملات اقلیم-اقتصاد مورد استفاده قرار میگیرد و اساس بسیاری از توصیههای سیاستی درباره انتشار گازهای گلخانهای را تشکیل میدهد. یک چالش اساسی برای این رویکرد پیچیدگی است. مجموعه مکانیسمهای مختلفی که از طریق آنها دما ممکن است بر نتایج اقتصادی تاثیر بگذارد، بزرگ است و حتی اگر بتوان هر مکانیزم را شمارش کرد و عملکرد آن را فهمید، مشخص کردن نحوه تعامل و جمعآوری آنها مشکلات اساسی ایجاد میکند. ادبیات آب و هوا، در سطح خرد، طیف گستردهای از اثرات بالقوه دما، از جمله تاثیرات بر بهرهوری کشاورزی، مرگومیر، عملکرد فیزیکی، عملکرد شناختی، جرم و جنایت و ناآرامیهای اجتماعی، در میان پیامدهای دیگر را پیشنهاد میکند که بسیاری از آنها در حال حاضر مشخص نیستند.
این گزارش یک رویکرد جایگزین دارد. ابتدا دادههای دما و بارندگی برای هر کشور و سال در جهان از سال1950 تا 2003 ساخته شده و این مجموعه دادهها با دادههای خروجی کل ترکیب میشوند. سپس رابطه تاریخی بین تغییرات دما و بارندگی یک کشور و تغییرات در عملکرد اقتصادی آن بررسی میشود. استراتژی اصلی شناسایی از نوسانات سال به سال دما و بارندگی برای شناسایی اثرات آنها استفاده میکند. نویسندگان مقاله سه نتیجه اولیه را پیدا میکنند. اول، برآوردهای آنها اثرات منفی بزرگ دماهای بالاتر بر رشد را نشان میدهد؛ اما فقط در کشورهای فقیر. در این کشورها، تخمین زده میشود که افزایش یکدرجه سانتیگراد دما در یک سال معین، رشد اقتصادی آن سال را حدود 3/ 1درصد کاهش میدهد. در کشورهای ثروتمند، تغییرات دما تاثیر قوی و قابل تشخیصی بر رشد ندارد. تغییرات بارندگی اثرات نسبتا ملایمی بر رشد ملی در کشورهای ثروتمند و فقیر دارد. آنها نتایج کاملا ثابتی را در طیف گستردهای از مشخصات جایگزین پیدا میکنند.
دوم، برای تفسیر این اثرات، میتوان دو روش بالقوه را تشخیص داد که دما میتواند بر فعالیت اقتصادی تاثیر بگذارد: تاثیرگذاری بر سطح تولید، برای مثال، از طریق تاثیر بر عملکرد کشاورزی یا تاثیرگذاری بر توانایی اقتصاد برای رشد، برای مثال، با تاثیرگذاری بر سرمایه گذاریها یا نهادهایی که بر رشد بهرهوری تاثیر میگذارند. با نگاه کردن به اثرات متعدد دما، میتوانیم بررسی کنیم که آیا شوکها تاثیرات موقتی یا دائمی بر بازده اقتصادی دارند و بنابراین آیا تغییرات دما اثرات موقتی یا دائمی دارد یا خیر؟ نتایج بسته به مشخصات، شواهدی را ارائه میکند که دمای بالاتر ممکن است نه فقط سطح تولید را که نرخ رشد را نیز در کشورهای فقیر کاهش دهد. ازآنجاکه حتی اثرات رشد کوچک نیز پیامدهای بزرگی در طول زمان دارد، اثرات رشد - اگر در میانمدت ادامه داشته باشد - به تاثیرات بزرگ گرمایش زمین اشاره دارد.
سوم، شواهدی وجود دارد که دما بر ابعاد متعددی از اقتصاد کشورهای فقیر تاثیر میگذارد و به روشهایی سازگار با اثرات احتمالی رشد است. درحالیکه به نظر میرسد انقباض تولید کشاورزی بخشی از داستان باشد، اما شواهد جدید اثرات نامطلوب سال های گرم را بر تولید صنعتی نشان میدهد. یک یافته جالب دیگر مقاله این است که دمای بالاتر منجر به بیثباتی سیاسی در کشورهای فقیر میشود و این بیثباتی سیاسی میتواند بهطور قابل قبولی نرخ رشد را کاهش دهد. این اثرات خارج از تمرکز عمده تحقیقات اقتصادی بسیاری از تحقیقات اقتصادی در زمینه تغییرات آب و هوایی قرار دارند و بر چالشهای ایجاد تخمین کلی اثرات آب و هوا از مجموعهای باریک از کانالها تاکید میکنند. آنها با سایر تحقیقات جدید سازگار هستند که نشان می دهد دما میتواند تاثیرات گستردهای خارج از بخش کشاورزی یک کشور داشته باشد.
اینکه کشورهای فقیر بیشترین آسیب را از تغییرات آب و هوایی میبینند قابل تامل است آن هم با توجه به این نکته که بیشتر این کشورها خود در نواحی جغرافیایی گرم و خشک قرار دارند. این نتایج با استفاده از نوسانات کوتاهمدت دما و بارش شناسایی میشوند؛ درحالیکه اثرات بلندمدت آب و هوا ممکن است متفاوت باشد. بهعنوان مثال، در بلندمدت، کشورها ممکن است خود را با دمای خاصی تطبیق دهند و اثرات اقتصادی کوتاهمدتی را که مشاهده میشود، کاهش دهند. این نوع انطباق ممکن است توضیح دهد که چرا برآوردها از اثرات اقتصادی کوتاهمدت شوکهای دما بزرگتر است از آنچه رابطه مقطعی کلی بین دما و درآمد در سراسر جهان نشان میدهد. از طرف دیگر، تغییرات آب و هوایی پایدار ممکن است اثرات طولانی مدت دیگری بر سایر بخشها، مانند سطح آب، کیفیت خاک و سلامت داشته باشد و اثرات بزرگتری نیز ایجاد کند.
اگرچه رویکرد مقاله نمیتواند بهطور کامل بر این چالشها غلبه کند، اما میتواند با بررسی تغییرات میانمدت دما در داخل کشورها، در کاوش اثرات بالقوه تغییرات آب و هوایی پیشرفتهایی داشته باشد. میانگین دمای زمین از سال1970 تقریبا یکدرجه سانتیگراد افزایش یافته است؛ اما کشورها به همان اندازه گرم نشدهاند. بنابراین بررسی میشود که آیا کشورهایی که بیشترین تغییرات اقلیمی را بین دورههای اولیه و اواخر در نمونه مورد مطالعه تجربه کردهاند، بیشترین تغییرات را در نرخ رشد خود داشتهاند یا خیر؟ اگرچه این رویکرد قدرت آماری کمتری نسبت به استفاده از تغییرات سالانه دارد، اما اثرات تخمینی افزایش دما در افقهای زمانی 10 یا 15 ساله مشابه تخمینهای سالانه است و اثرات منفی قابل توجهی را در کشورهای فقیر نشان میدهد. کاهش دقت آماری با این نتایج میانمدت به این معنی است که آنها باید با احتیاط بیشتری نسبت به نتایج دادههای پانل سالانه تفسیر شوند؛ اما این واقعیت که آنها ثابت به نظر میرسند نشان میدهد که اثرات ممکن است حداقل در میانمدت باقی بمانند.
تغییرات دما از دهه 1970
نتایج مقاله همچنین از بحثهای قدیمیتر درباره نقش دما در توسعه اقتصادی پرده برمیدارد. نظریههای اقلیمی توسعه تاریخچه طولانی دارند، با نمونههای برجسته که میتوان اشاره داشت به هانتینگتون (1915)، مونتسکیو (1750) و حتی به نظریه ابنخلدون در قرن چهاردهم. با این حال، حتی با تجزیه و تحلیل معاصر، بحثهای اساسی درباره اثرات کل دما همچنان باقی است. تخمینهای مقاله یک اثر علّی قابلتوجه و معاصر دما را بر فرآیند توسعه شناسایی میکنند و شواهد صریح را ارائه میدهند که دما نه تنها بر اجزای فرعی متعددی در اقتصاد تاثیر میگذارد، بلکه تاثیرات قابلتوجه و غیر قابل انکاری بر فرآیند تولید ملی دارد.در این مقاله برای هر کشور، نمادهای دایره شکلی ایجاد شده که نشاندهنده میانگین سطوح دما و بارندگی در دهه اول نمونه (1950-1959) و نمادهای مثبتی که نشاندهنده سطوح میانگین در دهه آخر نمونه (1996-2005) هستند. بهطور متوسط، دادهها نشان میدهد جهان بین قسمتهای اولیه و اواخر نمونه حدود یکدرجه سانتیگراد گرمتر شده است. روند گرمایش که از دهه1970 آغاز شده، به خوبی مستند شده است.
گرمترین کشور جهان موریتانی با میانگین دما (در وزن جمعیت) 4/ 28درجه سانتیگراد و سردترین کشور مغولستان با میانگین دمای وزنی جمعیت منفی 77/ 1درجه سانتیگراد است. رابطه قوی برآوردشده بین دما و درآمد سرانه نشان میدهد که کشورهای گرم فقیرتر و کشورهای سرد ثروتمند هستند. این رابطه حداقل از قرن هجدهم شناختهشده و بیشتر با استفاده از دادههای ملی ایجاد شده است. استثناهای این قاعده به دو گروه اصلی تقسیم می شوند، کشورهای نفتی خاورمیانه، مانند قطر و کویت که گرم و ثروتمند هستند و کشورهای کمونیستی و پساکمونیستی مانند مغولستان و کرهشمالی که سرد و فقیر هستند. بهطور متوسط، یک رگرسیون مقطعی ساده در سال2000 نشان میدهد که افزایش یکدرجه سانتیگراد در دمای متوسط، کاهش درآمد سرانه را به میزان log-points 085/ 0 پیشبینی میکند.
دادهها همچنین نشان میدهد درحالیکه تمایل به نوسانات دما بیشتر در کشورهای سردتر وجود دارد، روند صعودی دما در سطح جهانی با بزرگی و اندازه مشابه در هر دو گروه کشورهای گرم و سرد رخ داده است. نتایج این تخمین اثرات منفی قابل توجه دما در کشورهای فقیر را بر ارزش افزوده کشاورزی و صنعتی نشان میدهد. نتایج مقاله نشان میدهد دمای یکدرجه سانتیگراد بالاتر در کشورهای فقیر با 66/ 2درصد رشد کمتر در تولید کشاورزی همراه است. برای کشورهای ثروتمندتر، تخمین نقطهای بسیار کوچکتر است و از نظر آماری معنیدار نیست و نشاندهنده رشد 22/ 0درصدی کمتر در تولید کشاورزی برای هر یکدرجه سانتیگراد افزایش دما است. همچنین افزایش دمای یکدرجه سانتیگراد رشد سالانه کشورهای فقیر را 9/ 1درصد کاهش میدهد. همانطور که نشان داده شده است، گنجاندن اثرات ثابت منطقه بهطور اساسی این اثر را تغییر نمیدهد؛ اگرچه نتیجه دیگر از نظر آماری معنیدار نیست.
بهطور خلاصه این مقاله به بررسی رابطه تاریخی بین نوسانات دما و رشد اقتصادی میپردازد. مقاله اثرات قابل توجهی از شوکهای دمایی را پیدا میکند؛ اما فقط در کشورهای فقیر. افزایش یکدرجه سانتیگراد دما در جوامع فقیر در یک سال معین رشد اقتصادی را بهطور متوسط 3/ 1درصد کاهش میدهد. تخمینها همچنین نشان میدهند که شوکهای دما ممکن است بر نرخ رشد اقتصادی و سطح تولید نیز تاثیر بگذارد. نکته دیگر این است که اثرات کوتاهمدت بسیار قوی به نظر میرسند. تخمینهایی که از تغییرات میانمدت از سال1970 تا 2000 به جای تغییرات سالانه استفاده میکند، نتایج مشابه هرچند پر سر و صدایی را ایجاد میکنند که نشان میدهد سازگاری با تغییرات اقلیمی ممکن است اثرات تغییرات دما را در میانمدت خنثی نکند که نشان از پایداری این اثرات دارد.
با تمرکز بر نوسانات دما، مقاله به دنبال اطلاعسانی از بحثهای قدیمی درباره نقش دما در توسعه اقتصادی و بحثهای جدید درباره تاثیرات آتی تغییرات آب و هوا است. یافتههای مقاله از اثرات بزرگ شوکهای دما بر کشورهای فقیر، شواهد متقابلی را بر این ادعا ارائه میکند که دما بر تولید ملی تاثیر نمیگذارد. درحالیکه دمای بالاتر تولیدات کشاورزی را در کشورهای فقیر کاهش میدهد. همچنین دمای بالا منجر به کاهش تولید صنعتی و ثبات سیاسی میشود. این نتایج بر گستردگی مکانیسمهای زیربنای رابطه اقلیم-اقتصاد تاکید میکند و بر کانالهایی تاکید دارد که معمولا در ادبیات اقلیمی در نظر گرفته نمیشوند. کار بیشتر برای شناسایی مکانیسمهای علّی دقیق پیرامون هر یک از این کانالها مورد نیاز است. درحالیکه کشف مکانیسمها چالشبرانگیز است، این مقاله نشان میدهد که چنین تحلیلی از اهمیت درجه اول برخوردار است؛ زیرا اثرات اقتصادی در کشورهای فقیر بزرگ به نظر میرسد.
با توجه به عدم قطعیت درباره انطباق، سرریزهای بینالمللی، تغییرات فنی و سایر مسائل، تخمینها در اینجا - که عمدتا ناشی از نوسانات کوتاهمدت دما است- به تنهایی نمیتوانند پیشبینی دقیقی درباره اثرات تخمینی تغییرات آب و هوایی آینده ارائه دهند. با این حال، نتایج راهنمایی روشنی را درباره ابعاد مهم اقتصادی ارائه میدهند که مدلهای ارزیابی یکپارچه و سایر تلاشها برای اندیشیدن درباره تغییرات آب و هوایی جهانی باید شامل شوند. یک مدل معتبر باید بتواند با نتایج تاریخی موجود در دادههای کشفشده در اینجا مطابقت داشته باشد. گنجاندن این اثرات در مدلهای فعلی تغییرات آب و هوایی، پیشبینیهایی را به دست میدهد که با شواهد تاریخی درباره رابطه بین دما و عملکرد اقتصادی مطابقت بیشتری دارند.
نتایج ما همچنین از بحث قدیمیتر درباره نقش آب و هوا در توسعه اقتصادی خبر میدهد. همانطور که در بالا ذکر شد، نظریههای اقلیمی توسعه دارای تاریخچه طولانی هستند و همچنان موضوع بحث معاصر باقی ماندهاند. برآوردهای ما تاثیر قابل توجه و معاصر دما را بر روند توسعه، نه فقط در کانالهای فرعی مهم، بلکه بر کل اقتصاد نشان میدهد. به نظر میرسد که ابنخلدون واقعا از زمان خود جلوتر بوده است؛ زیرا در قرن چهاردهم به رابطهای اشاره کرده بود که امروز برای تایید آن شواهدی قوی وجود دارد. این مقاله جدا از شواهد جدیدی که ارائه میدهد، میتواند به بحثهای قدیمی و باطل درخصوص عدم تاثیر و اهمیت جغرافیا، اقلیم و محیط زیست در اقتصاد پایان دهد.