عوامل اقتصادی تحولات اخیر
![عوامل اقتصادی تحولات اخیر](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/0fJhSKw56s8r/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05Raaan8xBz_y9vUt7TZyzEhnm/%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87+%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%86+copy.jpg)
یک بار برای همیشه یک موضوع حتمی را بپذیریم؛ بله بانوان نیمی از جمعیت جهان و ایران هستند و نقش اساسی در تضمین پایداری خانوارها و جوامع روستایی و شهری، بهبود معیشت و رفاه خانوارها ایفا میکنند. اما در مقابل، وضعیت موجود آنان تصویری ناعادلانه اقتصادی را ترسیم میکند. نگاهی به آمار و ارقام این واقعیت را به تصویر میکشاند. بر اساس آمار منتشرشده مرکز آمار ایران (نتایج طرح آمارگیری نیروی کار تابستان ۱۴۰۱) بیش از ۲۶میلیون جمعیت فعال اقتصاد کشور که در تابستان ۱۴۰۱ تمایل به کار کردن داشتهاند، نزدیک به ۱۷درصد از این تعداد سهم زنان است که نشاندهنده نقش کمرنگ زنان در بازار کار ایران است. یعنی اولین مولفه داشتن یک زندگی معمولی برای زنان فراهم نشده و آن هم فرصت شغلی است. بهاجبار بانوان جزو جمعیت غیرفعال شمارش شدهاند.
از طرفی مشاهده میشود نرخ بیکاری بانوان در حدود ۲/ ۱۷درصد است که نسبت به نرخ بیکاری مردان که در حدود ۳/ ۷درصد است، ۴/ ۲برابر نرخ بیکاری مردان است. همین ارقام را وقتی برای گروه سنی ۳۵-۱۸ساله ملاحظه میکنیم نرخ بیکاری برای مردان ۱/ ۱۳ و برای زنان ۳/ ۲۹بوده که این نرخ برای زنان ۲/ ۲برابر مردان و نرخ بیکاری بالایی است. این ارقام نشاندهنده این است که نرخ بیکاری زنان در گروه جوانان، یعنی دقیقا در زمان استقلال فردی و تشکیل زندگی مستقل است. برآیند فرصتهای ایجادشده شغلی در بازار کار ایران برای زنان، نهتنها ایجاد شغل نکرده بلکه بهدلیل نداشتن درآمد، استقلال زنان را هم به چالش کشیده است.
در این میان بیکاری دانشآموختگان آموزش عالی نشان از آن دارد که امید به زندگی بهتر برای بانوان به مراتب کمرنگتر از مردان است؛ به طوری که زنان پس از سالیان تحصیل و هزینه آموزش که قرار بوده نه هزینه بلکه سرمایهگذاری برای دستیابی به فرصتهای شغلی، کارآفرینی و .. باشد، ناباورانه به پایان امید رسیدهاند. نرخ بیکاری جمعیت ۱۵ساله و بیشتر فارغالتحصیل آموزش عالی برای مردان ۸/ ۸ و برای زنان ۲/ ۲۳درصد است، یعنی امکان فرصت کار کمتر برای زنان تحصیلکرده آموزش عالی.
ارقام حاکی از کاهش حضور زنان برای تولید در بازار کار است؛ یعنی فرصتها برای زنان کمتر شده و زنان بیشتر نقش مصرفکننده درآمد را داشتهاند تا تولیدکننده درآمد. جامعهای که در آن زنان نتوانند نقش اجتماعی و اقتصادی خود را بیابند، از تمامی تواناییهای خود بهره نگرفته است و از طرف دیگر زمینه اعتراض به وضعیت موجود را فراهم میسازد. آمار همچنین نشان میدهد نقشآفرینی زنان در بخش خدمات (۵۸درصد سهم) نسبت به سایر بخشها بیشتر و در بخش کشاورزی (۱۶درصد سهم) از همه کمتر است. بخش صنعت هم در حدود ۹/ ۲۵درصد اشتغال زنان را به خود اختصاص داده است. ارقام نشان میدهد هنوز فرصتهای شغلی برای زنان در بخش صنعت و کشاورزی مهیا نشده است. این در حالی است که رشتههای دانشگاهی صنعتی و کشاورزی برای زنان دانشجو میپذیرند و فارغالتحصیل دارند.
آمار نشان از این دارد که از ظرفیتهای نیروی انسانی زنان، برای توسعه پایدار کشور بهره گرفته نشده است. در بسیاری از تحقیقات اشاره شده موانع سر راه حضور فعال زنان در فعالیتهای اقتصادی و مشارکت در توسعه پایدار به عوامل مختلفی همانند مشکلات فرهنگی، مشکلات مالی و کمبود منابع مالی و سرمایهای، رقابت شدید در بازار، تحرک پایین زنان، قیود خانوادگی، کمبود مهارت و تجربه، ترس از شکست به صورت انفرادی، حاکمیت تفکر سنتی مردسالاری در جامعه، سطح سواد و تحصیلات و مهارت ناکافی، اعتمادبهنفس پایین، انجام امور خانه و همسرداری و تربیت کودکان، کمبود حمایت خانوادگی، نداشتن استقلال فردی، نداشتن مالکیت پول و سرمایه، شرایط محیطی نامناسب کار، نامناسب بودن فرصتهای شغلی متناسب با شرایط زنان، ضعف روابط و تعاملات اجتماعی و دیگر موضوعات برمیگردد.
رفع این موانع و محدودیتها میتواند حضور زنان را در اقتصاد و اجتماع پررنگتر کند. در این میان نوع نگرش و اندیشه حاکمیت برای حمایت واقعی و منطقی از حضور زنان در بازار کار و مشارکت آنان در دستیابی به اهداف توسعه پایدار بسیار نقش تعیینکنندهای دارد؛ یعنی «ایمان» به قدرت زنان در اقتصاد خانواده، محله و ملی. باور این مطلب را میتوان در این گزارش جستوجو کرد: بر اساس گزارش سایت «اقتصاد جهانی»، برآورد میشود اگر زنان همانند مردان در عرصه کار و فعالیت نقشآفرینی داشته باشند در سال ۲۰۲۵ تولید ناخالص داخلی جهان (GDP)، به بیشتر از ۲۸تریلیون دلار برسد. نکته کلیدی در گزارش ارائهشده در سایت اقتصاد جهانی این است که در حدود ۷۵درصد برای کار ارائهشده توسط زنان، پرداختی صورت نمیگیرد. فعالیتهایی همانند مراقبت از کودک، سالمند و پختوپز از این قبیل فعالیتها هستند.
حساب نیاوردن زنان حتی در آمار
از منظر سهم بانوان در مدیریت اقتصادی کشور ملاحظه میشود شایستهسالاری پیادهسازی نشده و بهرغم اینکه مرتب بیان میشود نگاه جنسیتی وجود ندارد اما در انتصابها و انتخابها نگاه جنسیتی بهشدت حاکم است؛ به طوری که انتخاب فردی ناکارآمد اما مرد بر یک بانوی کارآمد ترجیح داده میشود. بانوان در طول دوره کاری خود باید بیش از اندازه تلاش کنند تا ثابت کنند میتوانند کار را با موفقیت انجام دهند. به نوعی زنان به سمت مبارزه سوق داده میشوند و نتیجه آن اعتراض پنهان و آشکار است.
متاسفانه اطلاعات و آمار دقیق و رسمی در خصوص سهم زنان در اقتصاد کشور و منطقهای نیست و امکان تحلیل وضعیت اقتصادی (مالکیت، ثروت، درآمد و ...) که میتواند زمینه اعتراض زنان را فراهم آورد، موجود نیست. با وجود اینکه به دنبال حقوق برابر برای زن و مرد و شایستهسالاری به جای نگاه جنسیتی هستیم، چرا تاکنون نقش و سهم زنان در اقتصاد ملی و به تفکیک بخشهای اقتصادی تعیین نشده است؟ چرا اطلاعات مالکیت اقتصادی زنان و مردان تهیه و منتشر نمیشود؟ چرا سهم اختصاصیافته از توسعه و درآمد کشور به زنان تعیین نمیشود؟ و چراهای بسیاری که همه سوالات بدون جوابی است که میتواند نشانگر این باشد که قرار نیست وضعیت موجود بهبود یابد، چرا که اصلیترین ابزار برای تحلیل و آسیبشناسی و سپس تصمیمسازی یعنی آمار و ارقام موجود نیست و قرار است هنوز با شعار و بیان جملات تکراری با انشاهای مختلف شعار داد نه عمل. این خود میتواند زمینهساز اعتراض بانوانی شود که به دنبال یک زندگی معمولی برای زناناند.