عامل رکود بازار

با این همه، مانند سه‌ماه اول سال، بلاتکلیفی و مشخص نبودن یکسری متغیرهای سیاسی و بین‌المللی، عامل اصلی این نوع بلاتکلیفی و بی‌‌‌روند بودن در بازارسرمایه است. این رویه در سه‌ماه دوم، نوسان شدیدتری داشت و فراز و فرودهایی که خیلی نتیجه مشخصی نداشت، بر بلاتکلیفی بازارسرمایه افزود.  شاید بدترین حالت در تحلیل‌‌‌ها و پیش‌بینی پیرامون آینده بازار سرمایه، گره‌زدن سرنوشت آن به سرنوشت مذاکرات باشد؛ نه از این جهت که اگر مذاکره کنیم چنین می‌شود و چنان و اگر مذاکره به سرانجام نرسد به فلان مسیر خواهیم رفت، بلکه مشخص‌شدن نتیجه مذاکرات، فارغ از اینکه به کدام سمت می‌رویم، تکلیف بازار سرمایه را روشن می‌کند. تحلیلگران فضایی واقعی دارند که می‌‌‌توانند برمبنای آن تحلیل کنند. طبیعتا به هر سمت که برویم (چه مذاکره کنیم و چه پرونده‌‌‌اش را ببندیم) صعودی و نزولی‌شدن یکسری از سهم‌‌‌ها را به دنبال خواهد داشت؛ اما مهم‌تر از آن، روشن‌شدن وضعیتی است که می‌‌‌توان بر مبنای آن تصمیم گرفت.

به هر حال، تاثیر نوسانات نرخ ارز و تاثیراتی را که رخدادهای بین‌المللی بر روند یکسری از سهم‌ها خواهند گذاشت، نمی‌‌‌توان نادیده گرفت. بر همین اساس اینکه بخواهیم پیش‌بینی کنیم، بازار سرمایه در نیمه دوم سال چه وضعیتی خواهد داشت، بسیار دشوار است. از سوی دیگر، قیمت سهام بسیاری از شرکت‌ها آنقدر پایین آمده است که تحلیلگران معتقدند، برای سرمایه‌گذاری ارزنده است؛ اما پول و سرمایه همیشه از ابهام می‌‌‌ترسد و حذر می‌کند. همچنین در این عرصه نامعلوم فقط فرصت برای افرادی فراهم است که ریسک‌پذیرترند و بقیه باید منتظر بمانند.