ضرورت بهره‌گیری از نیروی کار مهاجر در ایران

حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا عدم‌ممانعت یا سخت‌گیری بر اشتغال نیروی کار مهاجر در هر کشوری به زیان نیروی کار بومی آن کشور است یا خیر؟ به‌عبارت دیگر، آیا سیاست‌‌های ضدمهاجرت به نفع نظام اقتصادی آن کشور است یا به زیان آن؟ پاسخ به این پرسش، بسته به شرایط هر کشور می‌تواند متفاوت باشد. اگر این پرسش را در خصوص ایران مطرح کنیم، باید بیان کرد که نیروی کار مهاجر در ایران، تاکنون نیروی کار بی‌‌‌رقیبی بوده است؛ به این معنا که کاری که نیروی کار مهاجر در ایران انجام می‌داد، نیروی کار بومی حاضر به انجام آن نبوده است. علت این امر را نیز در دو دلیل کلی می‌توان خلاصه کرد. نیروی کار ایرانی توانمندی لازم برای انجام آن کار را نداشته یا به انجام آن علاقه‌مند نبوده است. در حقیقت، عموم مشاغلی که تاکنون نیروی کار مهاجر در ایران به سمت آن گرایش داشته، کارهایLow worker  یا کارهای یدی بوده است که نیروی کار ایرانی به‌طور کلی علاقه‌مند به انجام آنها‌ نیست.

به‌عنوان مثال، بیشتر کارهایی که مهاجران در ایران انجام می‌دهند، از قبیل دامپروری، کشاورزی، کارگاه‌های تولیدی، کوره‌های آجرپزی و کارهای ساختمانی است. پس با توجه به این توضیحات، مشخص است که مهاجران به ایران، نیروی کار بی‌‌‌رقیبی را عرضه کرده‌‌اند. این بی‌‌‌رقیبی نیز از دوجهت است. یک جهت، همان‌گونه که بیان کردیم، عدم‌تمایل نیروی کار ایرانی به انجام این قبیل کارهاست. جهت دیگر آن، به‌علت به رسمیت شناخته‌نشدن این مهاجران در ایران است. به‌عبارت دقیق‌تر، به‌علت به رسمیت شناخته‌نشدن آنها، نیروی کار مهاجر برای کارفرما هزینه‌های کمتری دارد. در واقع، به رسمیت نشناختن نیروی کار مهاجر به زیان نیروی کار ایرانی تمام می‌شود. در نتیجه، کارفرما دیگر تمایلی برای استخدام نیروی کار ایرانی ندارد. به‌عنوان مثال، نیروی کار مهاجر در قیاس با نیروی کار بومی به این خاطر که به رسمیت شناخته نشده است، دیگر اجباری به بیمه‌کردن آن و رعایت حداقل دستمزد برای آن از سوی کارفرما وجود ندارد و به این صورت است که استخدام آن برای کارفرما، مقرون‌به‌صرفه است.

با توجه به دو مساله‌ای که بیان کردیم، می‌توان نتیجه گرفت که نیروی کار مهاجر در ایران، غیر‌قابل حذف است. اما در اینجا می‌توان این پرسش را مطرح کرد که چرا نیروی کار مهاجر را در ایران به رسمیت‌ نمی‌‌شناسند؟ واقعیت این است که هدف آنها در چند دهه گذشته این بوده است که به این طریق، هزینه ماندن در ایران را برای نیروی کار مهاجر افزایش دهند و این‌گونه، آنها را مجاب کنند که به کشور خود بازگردند. حال آنکه تجربه ما در چند دهه اخیر بیانگر شکست این هدف با چنین طرح‌هایی بوده است. از قضا سیاست عقلانی بنا به تجربه چهار دهه گذشته در چنین وضعیتی این است که باید نیروی مهاجر را در کشور به رسمیت شناخت تا بتوان بین نیروی کار مهاجر و نیروی کار بومی تعادل برقرار کرد.

نکته قابل‌توجه دیگر در خصوص نیروی کار مهاجر در ایران، این است که حتی پیدا کردن نیروی کار مهاجر خوب در برخی از شهرهای ایران -مانند تهران- به کار سختی تبدیل شده است. یکی از دلایل اصلی این موضوع، به رسمیت نشناختن نیروی کار مهاجر است. در نتیجه این امر، راهکار یا پلتفرم‌های مشخصی وجود ندارد تا کارفرما از طریق آن بتواند، از سوابق نیروی کار مهاجر اطلاع داشته باشد و براساس آن، نیروی کار مهاجر خود را استخدام کند.

مساله نیروی کار مهاجر زمانی اهمیت خود را در ایران، بیش از پیش نشان می‌دهد که مشاهده می‌شود، در برخی شهرها و استان‌ها - مانند سمنان- که ممنوعیت ورود برخی اتباع خارجی - مانند افغانستانی‌ها- در آنجا وجود دارد، نیازمند شدید نیروی کار مهاجر هستند و درخواست داده‌‌اند که مساله ممنوعیت برداشته‌ شود؛ زیرا واقعیت این است که بازار نیروی کار در ایران به نیروی کار مهاجر نیازمند بوده و جلوگیری از آن به زیان بخش تولید و اقتصاد کشور است. مضاف بر آن، همان‌طور که اشاره کردیم، حضور نیروی کار مهاجر به زیان نیروی کار ایرانی نیست؛ زیرا او در مشاغلی مشغول می‌شود که نیروی کار ایرانی به انجام آنها تمایلی ندارد. باید توجه کرد که اگر در جایی به زیان نیروی کار ایرانی، نیروی کار مهاجر استخدام شده، به‌علت سیاست غلط به رسمیت نشناختن نیروی کار مهاجر است که رقابت این دو نوع نیروی کار را به نفع نیروی کار مهاجر تغییر داده است. 

حال شاید این پرسش مطرح شود که اگر نیروی کار مهاجر به رسمیت شناخته شد و نیروی کار ایرانی و نیروی کار مهاجر برای مشاغل دارای مهارت که هر دو تمایل به کسب آن دارند، وارد رقابت شوند، چه باید کرد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت، روندی که در بازار کار ایران مشاهده می‌شود، به این صورت است که برای مشاغل Low worker به‌طور قطع به نیروی کار مهاجر نیاز داریم. مضاف بر این، روند در بازار کار ایران نشانگر آن است که برای مشاغل حرفه‌‌ای و تخصصی نیز به احتمال زیاد نیازمند نیروی کار مهاجر خواهیم بود. علت این امر را نیز در مسائلی همچون هرم سنی جمعیت کشور و مهاجرت نیروی کار ماهر ایرانی به خارج از کشور می‌توان پیدا کرد. در واقع، به این دو دلیل، اکنون با بحران نیروی کار مواجه شده‌ایم.

به‌عبارت دیگر، شرایط در بازار کار به گونه‌‌ای در حال پیشروی است که احتمال دارد در آینده مجبور شویم، نیروی کار لیسانس، فوق‌لیسانس یا حتی پزشک وارد کشور کنیم. در واقع آنچه در بازار کار مشاهده می‌شود، از این قرار است که بنگاه‌های اقتصادی کشور در حال حاضر نیازمند نیروی کار متخصص هستند؛ حال آنکه در طرف عرضه، به میزان طرف تقاضا واکنشی دیده نمی‌شود! جدا از دو دلیل گفته‌شده -تغییر هرم سنی کشور و مهاجرت نیروی کار ماهر ایرانی به خارج از کشور- دلیل دیگر این معضل، عدم‌تربیت نیروی کار ماهر کارآمد در دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی ایرانی برای تصدی مشاغل متقاضی نیروی کار است. این امر باعث شده است تا بنگاه‌های اقتصادی کشور در پیدا کردن نیروی کار ماهر با بن‌بست مواجه شوند و خطری جدید بر خطرهای قبلی بخش تولید نظام اقتصادی کشور اضافه شود.

در نهایت برای جمع‌بندی باید اشاره کرد که در جهان حاضر، جدا از بحث‌های انتخاباتی، روند کلی رقابت کشورها با همدیگر بر سر جذب نیروی کار ماهر و استعدادها در سراسر جهان است. از این نظر، کشور نباید از این موضوع غافل باشد و باید سعی کند که از نیروی کار ماهر مهاجر استقبال کند. جذب نیروی کار ماهر که نسبت به نیروی کار ایرانی بهره‌وری بیشتری دارد، به نفع کشور است. در نهایت، بهره‌وری بیشتر نیروی کار خارجی، موجب افزایش تولید ناخالص داخلی ما خواهد شد و نفع این مساله برای تمام مردم کشور ما خواهد بود. مضاف بر این، بازار کار در ایران سال‌هاست که برای مشاغل Low worker نیازمند نیروی کار مهاجر است و روند موجود در بازار کار، نشان از آن دارد که کمبود عرضه نیروی کار ماهر بومی وجود دارد و نیاز است که دست به واردات نیروی کار ماهر مهاجر بزنیم و بهترین راهکار آن، تقویت دانشگاه‌های کشور و جذب دانشجو از سوی این دانشگاه‌هاست.