پرسش امروز
سیاست غرب در برابر پناهجویان
به نظر میرسد موجهای پناهجویی بهعنوان جریانی مهاجرتی، واقعیت برجسته جهان امروز ما است و نمیتوان از مواجهه با آن چشمپوشی کرد. مروری بر موجهای پناهجویی در سالهای اخیر نیز بر این واقعیت صحه میگذارد؛ سوریها، مسلمانان روهینگیا، ونزوئلاییها. حالا نوبت به اوکراینیهای آواره رسیده که از بد روزگار و با تهاجم روسیه، از وطن گریختهاند و جمعیت آنها به گواه آمارها به بیش از پنجمیلیون نفر رسیده است. کشورهای اروپایی به دلایل متعدد و البته غالبا جبههبندی سیاسی خود، سخاوتمندانه در حال پذیرش پناهجویان اوکراینی هستند، اما نمیتوان انکار کرد که هر موج پناهجویی با خود نگرانیهایی را برای سیاستگذاران کشورهای میزبان و البته ملتها بههمراه میآورد.
تصور عمومی از تاثیر مهاجران و پناهندگان بر کشورهای مقصد و میزبان احتمالا گزارههایی شبیه به اینها است: «پناهندگان باری بر دوش کشورها و اقتصاد ملی آنها هستند.» «مهاجران و پناهندگان مشاغل را از بومیان میدزدند»؛ «پناهندگان از خدمات عمومی که حق مردم یک کشور است استفاده میکنند و مالیاتی نمیپردازند»؛ «مهاجران و پناهندگان موجب بیکاری و کاهش سطح دستمزدها میگردند.» این کلیشهها را احتمالا زیاد شنیدهایم و بسیاری از سیاستمداران نیز اینها را دستاویزی برای جلبنظر عامه مردم قرار میدهند. شاید بخشی از این تصورات در وهله اول درست باشد؛ پناهجویان نیازمند تامین حداقلی از امکانات برای زیستی حداقلی هستند و این بهمعنای هزینهای بر دوش دولتها است، اما این مساله نباید باعث شود که تن به کلیشهها بدهیم. پویاییها و پیچیدگیهای اقتصاد همواره یک گام از تصورات و ذهنیتها جلوترند و یافتهها بعضا اقتصاددان را نیز شگفتزده میکند. پرسش بنیادینی که در مورد همه مهاجران مطرح میشود این است که آیا مهاجران فرصتاند یا تهدید؟ افزایش تعداد پناهجویان اوکراینی در کشورهای اتحادیه اروپا و شیوه جدید مدیریت پناهجویان در بریتانیا بهانهای است تا بار دیگر به موضوع مدیریت بهینه جریانهای پناهجویی و فرصت یا تهدید بودن مهاجران پرداخته شود.