ضرورت تغییرات پارامتریک
۱) تحولات جمعیتی، بحرانهای مالی و فراز و نشیبهای اقتصادی و شوکهای برونزایی نظیر شیوع بیماریهای فراگیر مانند کرونا، نظامهای تامین اجتماعی را با چالشهای عمده مواجه کرده و این موضوع به مشکلات مالی صندوقها و نگرانی از ایفای تعهدات آنها منجر شده است. در این چارچوب، ضرورت اجرای اصلاحات پارامتری در کنار اصلاحات ساختاری و سیستمی اجتنابپذیر است. بر این اساس، افزایش سن بازنشستگی متناسب با افزایش امید به زندگی، همواره جزء دائمی اصلاحات صندوقهای بازنشستگی بوده است.
۲) بهرغم اجرای اصلاحات پارامتریک در کشورهای مختلف، در ایران سن بازنشستگی عادی چند دهه است که بدون تغییر مانده است. تعیین سن ۶۰سال برای مردان و ۵۵سال برای زنان در سال ۱۳۵۴، زمانی صورت گرفت که امید به زندگی در مردان ۶/ ۵۷سال و برای زنان ۴/ ۵۷سال بود. این در حالی است که در سال ۱۳۹۸ امید به زندگی مردان ۵/ ۷۲سال و برای زنان ۵/ ۷۵سال گزارش شده است. البته با توجه به وجود قوانین بازنشستگی پیش از موعد، براساس گزارش موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی، میانگین سن برقراری بازنشستگان تقریبا ۶/ ۵۶سال است.
بر مبنای دو نکته فوق باید اذعان کرد که اصل تصمیمگیری برای افزایش سن بازنشستگی، تصمیم سخت، ضروری و اجتنابناپذیری است. اما آنچه در خصوص تصمیمگیری و اجرای تصمیمهای سختی نظیر اصلاحات پارامتریک بسیار مهم تلقی میشود، فقط ضرورت اتخاذ و اجرای یک تصمیم نیست، بلکه چگونگی اجرا و ایجاد و شکلدهی یک ائتلاف فراگیر و سازماندهی گفتوگوی اجتماعی با گروههای ذیربط و ذینفع، حتی از خود تصمیم مهمتر است؛ بهویژه در شرایط فعلی کشور ما که همه مطالعات اجماع دارند که سرمایه و اعتماد اجتماعی در جامعه وضعیت مناسب ندارد.
واقعیت این است که به تعبیر دقیق سایمون سینک، مردم آنچه را که رهبران انجام میدهند، نمیپذیرند، بلکه دلیلی را که آن کار را انجام میدهند، میپذیرند یا به تعبیر هاول، مردم دوست دارند اطمینان حاصل کنند، کسانی که در راس قدرت هستند، جانب مردم را میگیرند. بنابراین بسیار ضروری است که تصمیمگیران و سیاستگذاران به تصمیم شجاعانهای که برای اجرای اصلاحات در سن بازنشستگی گرفتهاند، توجه داشته باشند.
بنابراین باید پس از شکلگیری یک اجماع حاکمیتی بین همه ارکان و نهادهای نظام در این خصوص و پس از ایجاد ائتلاف فراگیر با نخبگان و اثرگذاران سیاستی، یک نهضت گفتوگوی اجتماعی و اقناعسازی با گروههای ذیربط و ذینفع و جامعه هدف صندوقها شکل دهند تا اجرای تصمیم اتخاذشده میسر و ممکن باشد.
نکته پایانی و جان کلام این یادداشت این است که اصل توجه دولت به موضوع اصلاح سن بازنشستگی، آن هم در اولین سال فعالیت (که معمولا دولتها اجرای تصمیمات سخت و محبوبیتزدا را به سالهای پایانی موکول میکنند) قابل تقدیر است، اما اگر ضمن لحاظ کردن شرایط قانونی و الزامات سیاستی، نتوان تفاهم ذهنی بین همه تصمیمگیران و سیاستگذاران موثر در این موضوع ایجاد کرد و به سمت اقناعسازی جامعه هدف در بستر گفتوگوی فراگیر پیش نرفت، احتمال اجراییشدن این تصمیم، ضعیف به نظر میرسد.