بازنشستگی پیش از موعد
ناپایداری مالی و بر هم خوردن تراز منابع و مصارف صندوقها را به نقطه بحرانی رسانده که این نابرابری، محصول سالها سهلانگاری و حتی برخورد کورکورانه با پشتوانه نسل جوان فعلی (بازنشستگان آینده) و نسلهای آینده است.
بحرانی که محصول حرکت خلاف جهت قانونگذار و سیاستگذار با تجربیات و اصلاحات پارامتریک دنیاست؛ و ابرچالشی که نتیجه اصرار بر تدوین و اجرای طرحهای پوپولیستی است. اگر چه صندوقهای بازنشستگی از طرحهای «بازنشستگی پیش از موعد» ضربه خوردند، اما اصرار بر تحمیل بار مالی بر صندوقها همچنان ادامه دارد.
اگر چه انتظار میرود قانونگذار جسارت خود را با اصلاحات پارامتریک صندوقها نشان دهد، اما ظاهرا برخی در تلاش هستند با تداوم سیاستهای غلط «به ظاهر حمایتی» و تصویب طرح بازنشستگی پیش از موعد خود نمایی کنند.
برخی صاحبنظران بر این باورند، طی 6 دهه اخیر نه تنها سن و سابقه بازنشستگی متناسب با افزایش امید به زندگی افزایش نیافته، بلکه به نحو چشمگیری کاهش نیز داشته است به نحوی که سن بازنشستگی در دو صندوق بیمهای بزرگ کشور یعنی سازمان تامین اجتماعی و صندوق بازنشستگی کشوری 10 تا 15 سال کاهش را تجربه کرده است. در حالیکه متوسط سن بازنشستگی در 38 کشور جهان برای زنان 6/ 60 سال و برای مردان 1/ 63 سال است، سن بازنشستگی در ایران برای زنان 9/ 49 و برای مردان 6/ 52 سال است. همین موضوع به تنهایی باعث افزایش دوره دریافت مستمری با یک شیب صعودی شده است.
عدم توازن بین کاهش سن بازنشستگی و افزایش سن امید به زندگی از یک سو، عدم تمایل سیاستگذار برای به روزرسانی قوانین دهههای چهل و پنجاه و از همه مهمتر تدوین طرحهای جدید «بازنشستگی پیش از موعد» صندوقها را به نقطه سر به سر مالی هدایت کرده، نقطهای شاید فراتر از ابرچالش!