شش یادگاری مرکل

نخستین میراث این است که مرکل، نخستین زن و نخستین شهروند اروپای شرقی بود که در جایگاه صدراعظمی آلمان قرار گرفت. زمانی که او به این مقام رسید، زنان و شهروندان آلمان شرقی، جایگاه‌‌‌های برابری با مردان و شهروندان اروپای غربی در حکومت این کشور نداشتند. تحت‌تاثیر حضور ۱۶ساله او در قدرت، مشاهده می‌‌‌کنیم که در دولت جدید آلمان، تعداد زنان و مردان متوازن است و وزیر خارجه و وزیر دفاع، زن هستند.

دومین میراث این است که مرکل، در حوزه مدیریت بحران در اروپا، یک رهبر متبحر بود. میراث مرکل، به عنوان فردی که در حوزه مدیریت بحران بسیار توانا بود، بیش از دیگر ویژگی‌‌‌های او برجسته است. مرکل در بحران مالی سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰، در بحران سال ۲۰۱۵ مهاجران، در همگام کردن اروپایی‌ها برای تحریم روسیه و...، بسیار ماهرانه عمل کرد و این کاری نیست که همه، توانایی آن را داشته باشند. او کسی بود که با آرامش، درباره مسائل مهم و بحران‌هایی که پدید می‌‌‌آمد، به رایزنی می‌پرداخت و در نهایت راهی برای حل بحران می‌یافت.

سومین میراث، تغییر عمیق رویکرد آلمان به مساله مهاجران بود. مرکل اخیرا در یک مصاحبه با دویچه‌وله، در پاسخ به این سوال که چالش‌برانگیزترین بحران برای او چه بود، گفت: «همه‌گیری کرونا و تعداد زیادی مهاجرانی که به آلمان آمدند. البته من ورود مهاجران را یک بحران می‌نامم؛ زیرا آنها مثل ما انسان هستند. ما این مساله را حل کردیم.» از دید برخی تحلیلگران، مدیریت بحران پناهندگان، جزو مهم‌ترین و موفق‌ترین میراث‌های مرکل است. شش سال پیش، بیش از یک‌میلیون آواره سوری که عموما جوانان مسلمان بودند، به آلمان آمدند. مرکل باید طی چند سال آنها را در جامعه این کشور که عموما مسیحی و در سنین بالاتر هستند، می‌پذیرفت و ترکیب می‌کرد. به نظر می‌‌‌رسید، این یک قمار بزرگ باشد؛ زیرا ریسک‌های زیادی وجود داشت. مرکل می‌‌‌گوید: «همه‌چیز ایده‌‌‌آل نبود؛ اما در مجموع، شاهد نمونه‌های فوق‌العاده‌‌‌ای از توسعه انسانی بودیم.»

چهارمین میراث مرکل، جلوگیری از افراط‌گرایی در داخل آلمان بود که این میراث اغلب نادیده گرفته شده است. در دوران صدراعظمی مرکل، تحت مدیریت سیاسی او، احزاب چپ و راست افراطی، محبوبیت خود را در بین بسیاری از رای‌دهندگان از دست دادند. در انتخابات سال‌جاری، هر دو حزب راست و چپ افراطی، تعداد بسیار کمتری کرسی را در پارلمان تصاحب کردند. یکی از تحلیلگران می‌گوید: «سبک منطقی رهبری مرکل که مبتنی بر عقلانیت و رسیدن به اتفاق نظر بود، سبب شد از جذابیت جریان‌‌‌های افراطی سیاسی کاسته شود.» در داخل حزب مرکل نیز گرایش‌های میانه تقویت شده، در حالی که در احزاب محافظه‌کار دیگر در اروپا، شاهد رشد محافظه‌‌‌کاری بوده‌ایم.

پنجمین میراث که می‌توان آن را یک میراث منفی توصیف کرد، این است که مرکل با حاکمان مستبد مشکلی نداشت؛ چه آنهایی که در اروپا هستند و چه کسانی که خارج از این قاره، قدرت را در دست دارند. با آنکه سبک حکمرانی مرکل از بسیاری جهات قابل ستایش است، در این حوزه انتقادهایی به او وارد است. او چه در رفتار با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و چه در رفتار با شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، همیشه منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک آلمان را در اولویت قرار می‌داد و به مسائل حقوق بشر کمتر توجه می‌کرد. همین الگوی رفتاری را در تعامل مرکل با رهبران لهستان و مجارستان هم می‌توان دید. این نوع رفتار در کوتاه‌مدت فوایدی داشت، اما در بلندمدت مشکل‌ساز است. در حوزه مسائل زیست‌محیطی نیز میراث مرکل سراسر مثبت نیست. او در اوایل دوران صدراعظمی خود به‌شدت از مقابله با تغییرات آب و هوایی حمایت می‌‌‌کرد؛ اما این اواخر وضعیت تغییر کرده بود. طی دو سال اخیر، آلمان نتوانست به هدف خود در زمینه کاستن از انتشار گازهای گلخانه‌‌‌ای دست یابد.

ششمین میراث این است که به باور کارشناسان، شولتز تا اندازه بسیار زیادی همان راهی را خواهد رفت که مرکل رفته است. مرکل و شولتز، بیش از آنکه سبک ایدئولوژیک برای سیاست‌ورزی داشته باشند، سبک مدیریتی دارند. شولتز چهار سال وزیر دارایی دولت مرکل بود و آنها توانستند در این مدت طولانی، هماهنگ با هم کار کنند. برای مرکل افزایش سطح دستمزدها، حمایت از اقشار کم‌درآمد و بهبود وضعیت اقتصادی، همواره در صدر اولویت‌‌‌ها قرار داشت و شولتز همان روندهایی را ادامه خواهد داد که از پیش در دوران مرکل وجود داشت. البته احتمالا تغییراتی در سیاست خارجی آلمان، به‌ویژه در تعامل با چین و روسیه رخ خواهد داد و این ایده که هر نوع سرمایه‌گذاری مفید است، مورد تردید قرار گرفته و نیز آلمان به‌آهستگی در حال کاستن از وابستگی خود به منابع انرژی روسیه است.