گروه دانشگاه پلی‌تکنیک به سرپرستی محسن میردامادی و علی‌اکبر مهرفرد به کردستان، گروه دانشگاه صنعتی شریف به سرپرستی حسین شوریده و ابراهیم اصغرزاده به گنبد و ترکمن‌‌‌صحرا، گروه دانشگاه ملی (شهید بهشتی بعدی) به سرپرستی عبدالله سیفی‌‌‌کار به مسجدسلیمان و استان خوزستان، گروه دانشگاه صنعتی اصفهان به سرپرستی محمود حجتی به شهرکرد و گروه دانشگاه تهران به سرپرستی جواد خیابانی به سیستان و بلوچستان رفتند. این نام‌ها را می‌توان در کنار محمدحسین بنی‌‌‌اسدی (داماد مهدی بازرگان) به‌عنوان نماینده نخست‌‌‌وزیر وقت و علیرضا افشار، جواد علیزاده کلشانی و مجتبی آلادپوش که نخستین شورای مرکزی جهاد را تشکیل دادند، مورد توجه قرار داد. نام‌هایی که خود از تنوع شدید دیدگاه‌ها هنگام تاسیس جهاد خبر می‌دهد.

تاسیس رسمی جهاد سازندگی به فرمان رهبر فقید انقلاب در ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ رقم خورد و مسیری پنج‌ساله طی شد تا این نهاد انقلابی به وزارتخانه‌ای با بودجه و ساختار رسمی و اداری تبدیل شود. حضور جهادگران در بخش مهندسی جنگ که مسوولیت‌هایی همچون احداث پل‌های ثابت و متحرک و خاکریزها و کانال‌ها را بر عهده گرفتند، باعث شد عنوان سنگرسازان بی‌سنگر از سوی امام خمینی به آنها اعطا شود. مهم‌ترین گروه تلویزیونی هم که رویدادهای جنگ را مستند و تصویربرداری می‌کرد، گروه تلویزیون جهاد با عضویت سید مرتضی آوینی بود که با صدایی گیرا و پرنفوذ، نریشن‌ها را می‌خواند و در جلب افکار عمومی به جهاد، نقش کلیدی داشت.

دهه ۷۰ اما آغاز افتراق‌های جدید شد. جهاد سازندگی به وزارتخانه‌ای تبدیل شده بود که همچون دیگر سازمان‌های اداری، وزیر باید دستور می‌داد و بدنه، اوامر او را اجرا می‌کردند. غلامرضا فروزش با سرکشی‌های نسلی مواجه شد که به نظم اداری علاقه چندانی نداشتند و کمابیش راه‌های جدایی را می‌جستند. در همین دوره بود که با حمایت‌های اداری و مالی رئیس‌جمهور وقت، دستاوردهای بزرگی در افزایش تولیدات دام و طیور حاصل شد؛ اما سرنوشت جهادسازندگی، در دوره اصلاحات به گونه‌ای دیگر رقم خورد و در سال ۱۳۷۹ واپسین ادغام نهادهای برآمده از انقلاب در نظام اداری با ادغام دو وزارتخانه جهادسازندگی و کشاورزی رقم خورد.

اکنون که ۲۱ سال از زمان آن ادغام گذشته است، گروهی، از احیای جهادسازندگی سخن به میان می‌آورند. اما پرسش اساسی این است که کدام جهاد؟ جهاد اسفند ۵۷، خرداد ۵۸، آذر ۶۲ یا دی ۷۹؟ آیا این روزها از بودجه‌های عظیم نفتی که روزگاری فرصت بزرگ کردن دولت‌ها را فراهم می‌کرد، خبری هست یا نسلی که همچون جوانی انقلابیون ۵۷، آرمان‌های اجتماعی را بر خواسته‌های شخصی ترجیح دهد؟ هر چه هست، روزگار تغییر کرده است و نوستالژی‌های انقلابی، صرفا زمانی توفیق احیا می‌یابند که دریچه‌های جدیدی متناسب با روزگار جدید، گشوده شود.