مدیریت سرمایههای میلیاردی
بررسی نتایج سختگیری در صدور مجوز طی سالهای گذشته، نشان میدهد که در این زمینه انحصار به وجود آمده بود. این سوال مطرح بود که چرا تعداد نهادهای مالی فعال در بازار سرمایه، از جمله کارگزاری، سبدگردانی، مشاور سرمایهگذاری و... محدود است. در واقع، به نوعی در بازار انحصار ایجاد کرده بود.
زمانی میتوانیم بازار سرمایه را بازاری کارآ و فعال بنامیم که علاوه بر توسعه و تعریف ابزارهای مالی مناسب برای بازار سرمایه در راستای جذب حوزههای مختلف و پاسخگویی به سلیقههای مختلف سهامداران، در زمینه افزایش عمق بازار سرمایه نیز تلاش کنیم. یکی از حوزههایی که میتواند کمک موثری به این موضوع کند، توسعه و افزایش موسسات و نهادهای مالی فعال در این بازار است. این نهادها میتوانند به افزایش جذابیت و تعمیق بیشتر بازار سرمایه کمک شایانی کنند. در این راستا باید تاکید کرد، تا زمانی که بازار سرمایه، مخاطبان محدودی داشت و تعداد سهامداران و سرمایهگذاران این بازار اندک بودند، نیاز به گسترش این موسسات و نهادها چندان به چشم نمیخورد و نیاز به صدور مجوزها خیلی احساس نمیشد. حال مشاهده میشود که بیش از ۵۰میلیون کد سهامداری در بازار سرمایه فعال شده است و با افزایش تورم و افزایش جذابیت بورس، سرمایههای کوچک و بزرگ خانوارها برای کسب بازدهی مناسب به این بازار روانه شدهاند.
در این برهه زمانی، بسیاری از فعالان و پیشکسوتان بازار سرمایه، راهکار ورود غیرمستقیم افراد به بازار را برای این گروه از تازهواردان ارائه دادند. این گروه از فعالان بازار، اعلام میکردند که افراد تازهوارد به بورس، از طریق صندوقهای سرمایهگذاری یا شرکتهای سبدگردان به بازار وارد شوند و از سرمایهگذاری مستقیم و انفرادی در بورس پرهیز کنند. اما چه اتفاقی رخ داد؟ مردم و سرمایههای جدید نتوانستند سبدگردانی را برای ورود خود به بازار پیدا کنند که حجم پایین سرمایههای آنها را مدیریت کند. از سوی دیگر، صندوق سرمایهگذاری مناسبی که واحد (unit) خالی برای خریداری داشته باشد، یافت نشد. در این راستا باید توضیح داد، سبدگردانها با توجه به استقبال گستره عمومی از بورس، با اقبال روبهرو شدند؛ بنابراین سرمایههای کمتر از یکمیلیارد تومان را برای سبدگردانی نمیپذیرفتند. این محدودیت در انتخاب باعث شد، پول و نقدینگی در دست مردم بهاجبار به طور مستقیم برای سرمایهگذاری در بورس وارد شود و افراد اقدام به خرید و فروش شخصی در سهام کنند.
متاسفانه، به دلیل ناآشنایی این عده با کلیت بازار سرمایه، اتفاقی که نباید رخ میداد، افتاد؛ به طوری که اشراف نداشتن کامل به ریسک و بازده بازار سرمایه، به از دست دادن منابع و پولهای سهامداران تازهوارد منتهی شد. چنانچه در آن برهه زمانی، سیاستگذاران بازار سرمایه، پیشبینی مناسبی از صدور مجوز داشتند و عمق بازار افزایش مییافت، شاید مردم کمتر متضرر میشدند و بسیاری از منابع و سرمایههای مزبور از دست نمیرفت. به عبارت دقیقتر، چنانچه در صدور مجوزها خساست نمیشد، شاید مردم میتوانستند با سرمایههای اندک به سبدگردانها وارد شوند و مدیریت سرمایه را به آنها بسپارند. در این صورت، از ریزش، از دست رفتن سرمایه و زیان بیش از حد آنها جلوگیری میشد. در این راستا باید تاکید کرد، فعالان بازار سرمایه این موضوع را زنگ خطری برای بازار قلمداد کرده و به مراتب در این زمینه تذکرهای لازم را داده بودند.
در واقع، یکی از دلایل اصلی از بین رفتن سرمایههای مردم، نبود نهادهای مالی مناسب و کافی برای جذب و مدیریت سرمایههای آنها بود. به همین منظور، مقامات سازمان بورس تصمیم گرفتند، صدور مجوزهای لازم را تسریع بخشند و تعداد بیشتری مجوز برای فعالیت شرکتهای سبدگردان و صندوقهای سرمایهگذاری صادر کنند تا به این ترتیب، سهامداران تازهوارد فرصت کافی برای استفاده از تجربیات، تخصص و مدیریت این افراد خبره در مدیریت دارایی خود را داشته باشند. البته باید در این میان تاکید کرد که صدور مجوزها به تعداد بالا و در زمان اندک، به معنای چشمپوشی سازمان بورس از مولفههای لازم نیست و مجوزها بدون کیفیت نخواهد بود. به عبارت دقیقتر، مجوزهای کنونی تنها برای تیم متخصص با سابقه فعالیت طولانیمدت و بهرهمندی از دانش کافی امکانپذیر است تا این گروه، سرمایههای مردم را به بهترین روش مدیریت کنند.
معتقدم، صدور سریع مجوزهای کنونی، نهتنها مانعی برای گسترش بازار سرمایه نبوده و نخواهد بود، بلکه فرصت مناسبی برای بازار فراهم میکند تا این سبدگردانها و صندوقهای سرمایهگذاری مشترک به حالت رقابتیتر به فعالیت بپردازند و این رقابت سالم سبب میشود از ابزارها، دانش و تخصصی که بتواند مدیریت بهتری برای سرمایه جاری به دنبال داشته باشد، بهرهمند شوند. این امر سبب میشود از فضای انحصاری دور شویم و با ایجاد رقابت، بتوانیم بازاری پویا و کارآ داشته باشیم.