نسل چهارم بازاریابی
بازار از حالت انحصاری به فراگیر تبدیل شده است. موازنه قدرت از سوی آمریکا به سوی کشورهای آسیایی درحال انتقال است. در ۳۰ سال گذشته سهم استارتآپها از اقتصاد آمریکا از ۱۵ درصد به ۸ درصد رسیدهاست. درحالیکه بر اساس گزارش سازمان توسعه و همکاری اقتصادی، مخارج مرتبط با نوآوری در چین، اتحادیه اروپا و آمریکا را پشتسر گذاشته و دیگر کشور آسیایی، کرهجنوبی رتبه اول سهم تحقیق و توسعه از درآمد ناخالص را از آن خود کرده است. در خود بازار هم نوآوریهای اخلالگر و بازارساز موجب ارزانتر شدن محصولات و دسترسی سادهتر طبقه فروتر اقتصادی به آنها شده است. آنچه تا دیروز نابازار تلقی میشد و توسط شرکتهای بزرگ نادیده گرفته میشد، امروز توسط استارتآپها مورد توجه قرار میگیرد. خلق ایدهها و تجاریسازی همزمان آن مرزهای جغرافیای را درنوردیده است و حتی موفقیت یک ایده توسط کسی غیر از پیشنهاددهنده آن یا در جایی غیر از محل تولد آن به وفور دیده میشود. مفهوم جمعسپاری امکان انجام کارهایی را رقم زده است که تا قبل از این برای دستیابی به فرآورده آن به زمان و بودجههای هنگفتی نیاز بود.
تصمیمات خرید و انتخاب به یک تصمیم اجتماعی تبدیل شده است. مشتریان امروزه قبل از هر اقدامی نظرات دیگر مشتریان را میکاوند و درخصوص آن گفتوگو میکنند و از آنها تاثیر میپذیرند. توصیه غریبهها امروزه از توصیه مشاهیر به مراتب موثرتر است. سه گروه جوانان، زنان و شهروندان اینترنتی درحال تصاحب قدرت و اختیار هستند. این سه گروه بهعنوان پذیرندگان اولیه با ریسکپذیری و وفاداری بیشتر و روندسازان اصلی، سرنوشت آینده بازار را تعیین خواهند کرد. قیمتگذاری بهعنوان یکی از چهارپایه اصلی بازاریابی کلاسیک، جای خود را به قیمت سیال و جاری داده است و محصولی که با همآفرینی و مشارکت مشتریان ساخته شده است، بعد از اینکه به تایید اجتماع آنها رسید و هدف گفتوگوهای مثبت و منفی آنها قرار گرفت، در کانالهای عرضهای که دیگر مانند قبل قابل مشاهده نیست و توسط فردی که خود آن را تولید کرده است به فردی که به آن احتیاج دارد، بدون واسطه عرضه میشود. مفهوم زنجیره بلوکی بیش از پیش بر حذف واسطههای محدود باقیمانده تاکید میکند و جهان ایدهآل آینده را جهان بدون هیچ واسطه ترسیم میکند. جهانی که جابهجایی یک مسافر بدون هیچ واسطهای میان رانندگان عرضه میشود و رانندهای با قیمتی توافقی بدون هیچ واسطهای آن را میپذیرد و در پایان این تجربه و عملکرد هر دو، بر معامله بعدی آنها در این بازار بدون واسطه تاثیر میگذارند. جهان پلتفرمهای متن باز خود در جامعهای از مردم ساخته میشود و توسعه مییابد. در این شکل جدید، حکمرانی از شرکتها و دولتها اخذ و به مردم بازمیگردد.
یک بار دیگر همه آنچه در این مقدمه گذشت را مرور کنید و بستر به عمد محذوف آن را بهخاطر بیاورید. آنچه موجب تغییر در این سه روند و جریان بوده اینترنت و رسانههای اجتماعی هستند. وقتی از جریان افقی بازار سخن میگوییم، از یک جریان افقی صحبت میکنیم و اگر بخواهیم نقش دولتها را در این جریان باز و آزاد بیفزاییم دچار نقض غرض شدهایم و میخواهیم با یک ابزار عمودی، یک جریان افقی را که نیازی به اداره ندارد را مدیریت کنیم! مردم چه بهعنوان تولیدکننده و خدمتدهنده و چه بهعنوان مشتری و چه بهعنوان کسی که فقط توصیهکننده یا اجتنابدهنده است، هر سه نقش خود را بلدند و به مدد همین رابطه افقی، روزبهروز در آن بهتر خواهند شد. آنها با توجه به نقاط قوت و ضعف خود و دید فعال و عمدتا غریزی خود یک نیاز را خواهند یافت و پاسخی برای آن عرضه خواهند کرد اگر این پاسخ به تایید اجتماع تقاضامندان آن نیاز برسد و به اندازه کافی انتخاب شود، رشد میکند والا یا اصلاح میشود یا از میان میرود، این مفهوم اکوسیستم است. دولتها فقط کافی است این دو امکان را از مردم دریغ نکنند.
خود این ابزارها نیز باید در همین اکوسیستم طراحی و عرضه شود، بدون نیاز به بودجههای دولتی و قانونگذاری اگر موردپسند قرار گیرد، به سادگی جایگزین خواهد شد! اینترنت ملی و رسانه اجتماعی داخلی قطعا ایده جذاب و موجهی است. اما باید اعتماد به نفس کافی برای عرضه و انتخاب در داخل همین اکوسیستم را داشته باشد. جامعه مشتریان بالقوه و بالفعل به خوبی واجد شرایط و آگاه برای انتخاب خواهند بود. مگر مردم امروز با همین اینترنت داخلی با نصف هزینه معمول اینترنت فیلم و سریال نمیبینند و از آن راضی نیستند؟ تجربه فیلترینگ رسانههای اجتماعی جز توسعه روشهای دور زدن آنها و بالابردن سرپیچی از قانون و خدشهدار کردن آن، سود دیگری را به ارمغان آورده است؟ پذیرش شبکهها و رسانههای اجتماعی که مانند هر واقعیت دیگر، حسن و قبح را توامان دارد و مشارکت فعال در آنها قطعا راهگشای کسبوکارهای خانگی و خیلی کوچک و کوچک خواهد بود. در کنار این آموزش و توانمندسازی مردم برای مشاهده نیازها و یافتن ایدههایی برای پاسخگویی بهتر به آنها، آنچه حتی دانشکدههای بهاصطلاح کارآفرینی ما نیز در انجام آن توفیقی نداشتهاند کمک دیگری است که قطعا به این فرآیند افقی شتاب میبخشد.