گذار از منازعه به رقابت
در چنین شرایطی این پرسش کلیدی مطرح است که شرایط، لوازم و بسترهای فراهمکننده گذار از منازعه به رقابت میان جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی منوط به تحقق چه متغیرها و فعل و انفعالاتی است؟ آیا تهران و ریاض با توجه به موانع موجود میتوانند به چارچوب مذاکراتی برسند؟ و حد معقول انتظارات از این روند مذاکراتی شکل گرفته کجاست؟ پاسخ به این پرسشها را باید با تحلیل چند متغیر اصلی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی که دارای تاثیر و تاثر و همپوشانی هستند، تبیین کرد.
سطح داخلی
تغییر لحن محمد بنسلمان در قبال ایران را میتوان متاثر از فضای داخلی عربستان و موقعیت ولیعهد سعودی در نظر گرفت. در واقع بخش مهمی از تغییرات در عرصه بینالمللی یعنی فشارهای دولت بایدن بر ریاض دلالتهای معناداری برای جایگاه محمد بنسلمان در سلسله مراتب قدرت در خاندان پادشاهی دارد. زمزمههای تقویت محمد بننایف ولیعهد سابق عربستان که در بازداشت خانگی به سر میبرد، همردیف دانستن بنسلمان با وزیر دفاع آمریکا و نه رئیسجمهور، مدیریت برخی رفتارهای گریز از مرکز ولیعهد همزمان با حفظ فشارهای حقوق بشری بر سر او، همگی نقش مهمی در ادراک محمد بنسلمان از تغییر روندهای معطوف به قدرت او در داخل عربستان دارد.
در همین زمینه «مضاوی الرشید» استاد دانشگاه، تحلیلگر و معارض سعودی مقیم لندن معتقد است گویی MBS با صدای بلند گریه میکند و میگوید من اینجا هستم، رئیسجمهور بایدن لطفا به من فرصت دوم بدهید! همزمان متغیر دومی که به فهم در حال تغییر محمد بنسلمان از روندهای داخلی عربستان شکل تازهای بخشیده است، کاهش درآمدهای نفتی، کاهش جذب سرمایهگذاریهای داخلی و شیوع پاندمی کرونا است که موجب شده بسیاری از پروژههای گردشگری منبعث از سند چشمانداز ۲۰۳۰ در عربستان که نقش مهمی در برآمدن و صعود محمد بنسلمان در هرم قدرت عربستان داشت، دچار رکود شوند. از این رو ثبات سیاسی و اقتصادی و متوازن کردن فشارهای آمریکا میتواند متغیر مهمی در تمایل ریاض به تنشزدایی با تهران باشد و این روند را تقویت کند.
سطح منطقهای
در سطح منطقهای کاهش سطح بحران در کانونهای رقابت ایران و عربستان سعودی نقش مهمی در تمایل طرفین به فعال کردن روندهای مذاکراتی دارد. در این میان موفقیت در برقراری آتشبس پایدار و شکلگیری مذاکرات صلح یمن میتواند عنصری تعیینکننده در موفقیت فرآیند تنشزدایی ایران و عربستان سعودی باشد. چراکه درحالحاضر یمن همچنان کانون تنش میان تهران و ریاض است.
در این چارچوب پذیرش نقش سیاسی و اجتماعی انصارالله از سوی ریاض و همزمان فشار ایران بر این گروه میتواند زمینههای عبور از جنگ فرسایشی موجود را فراهم کند. اگر طرفین نتوانند از این زمینه ایجادشده در جهت حل بحران استفاده کنند، پیچیدگیهای صحنه میدانی یمن از حیث کثرت بازیگران، آرایش متضاد نیروها و تعارض منافع طرفهای درگیر میتواند یمن را به سمت سناریوهای تنشزاتری چون تجزیه بکشاند، که در صورت تحقق چنین رخدادی، باید انتظار تنشزا شدن مجدد روابط تهران و ریاض بر سر یمن را داشت.
سطح بینالمللی
میزان همگرایی بین دو متغیر موفقیت مذاکرات ایران و آمریکا برای احیای برجام از یکسو و حفظ فشارهای دولت بایدن بر عربستان سعودی نقش بسیار مهمی در ادراک تصمیمگیرندگان ریاض از تقویت روند گفتوگوها با تهران خواهد داشت. در واقع افزایش یا کاهش حمایتهای آمریکا از عربستان به عنوان یک متغیر اصلی و مهم در شکلدهی به فهم عربستان از استراتژی دنبالهروی یا موازنهسازی همواره عنصری تعیینکننده در روابط ایرانی-سعودی بوده است.
بیشتر تحلیلگران و پژوهشگران مسائل منطقهای و بینالمللی کاهش حمایتهای دولت بایدن از شخص ولیعهد عربستان سعودی و فعال کردن فشارهای حقوق بشری، متوقف کردن فروش تسلیحات پیشرفته به ریاض و احیای توافق هستهای ایران و ۱+۵ را عامل اصلی چرخش محمد بنسلمان در ارتباط با ایران میدانند. در همین خصوص «عبدالعزیز صقر»، تحلیلگر مطرح سعودی و رئیس مرکز تحقیقات خلیجفارس معتقد است عربستان در مرحلهای است که مایل است با ایران مذاکره کند، زیرا دولت بایدن به اندازه دولت ترامپ به منافع عربستان متعهد نیست.
در چنین شرایطی عربستان سعودی و حتی امارات به روشنی میبینند که ایالاتمتحده رفته رفته درحال کنار کشیدن از خلیجفارس و کاهش پشتیبانی از آنهاست. بنابراین آنها درمییابند که باید راهبرد امنیتی خودشان را طرحریزی کنند. تنشزدایی با ایران، تنها راه کمهزینه برای آغاز کار است.
بنابراین درخصوص چشمانداز تماسهای آغاز شده میان ایران و عربستان سعودی باید گفت تا زمانی که طرفین این روند مثبت را تبدیل به یک چارچوب مذاکراتی ناظر بر حل مسائل و مشکلات فیمابین نکنند، نمیتوان به این فرآیند خوشبین بود. چراکه با تغییر شرایط منطقهای، کاهش سطح فشارها از سوی آمریکا و تثبیت موقعیت محمد بنسلمان در ساختار قدرت عربستان، یعنی همان علل و عواملی که او را در فضای کنونی به سمت باز کردن باب گفتوگو با تهران ترغیب کرده است، احتمال بازگشت تهران و ریاض به فضای تنش و منازعه وجود دارد.
موفقیت مذاکرات وین، تحقق آتشبس پایدار در یمن و تایید تماسها میان عربستان و سوریه میتواند مبنای بسیار خوبی برای مذاکرات جدیتر ایران و عربستان بر سر امنیت دریایی و آغاز روابط کنسولی بین دو کشور باشد.
اگرچه پیچیدگیهای صحنه میدانی یمن همراه با تنشزا و شکننده بودن معادلات چندسطحی آن، در کنار موضوع جنگ نیابتی دو کشور باعث میشود تا نتوان چندان به رسیدن طرفین به یک توافقنامه امنیتی خوشبین بود، مگر طرفین فرصت پیش آمده را با اراده در سطح عالی تصمیمگیری خود تبدیل به یک چارچوب مذاکراتی کنند و پیششرطهای سنتی مبتنی بر اختلال ادراکی را به نفع یک چارچوب همکاریجویانه هرچند محدود، به کناری بگذارند.
از این رو حد واقعبینانه انتظارات از فرآیند مذاکرات ایران و عربستان، از سرگیری روابط دوجانبه و بازگشایی سفارتخانههای دو کشور است که میتواند فضا را برای تجارت دوجانبه، حج و تبادل هیاتهای علمی و گردشگری هر چند محدود فراهم کند.