امکانسنجی مسیر گامبه گام
آمریکا به عنوان یک ابرقدرت بینالمللی که نقش اساسی و تعیینکننده در ایجاد نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم دارد، با تمام قدرت و امکانات از اصول و بنیانهای نظام بینالملل دفاع میکند و ایران با گفتمان و رویکرد انقلابی نظم جهانی را به چالش میکشد. گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی در سال ۱۳۵۸ آغاز یک دوره پرتنش بین ایران و آمریکا است که بزرگترین نشانه آن نادیده گرفتن اصول و استانداردها و عرف بینالملل توسط انقلابیون آن زمان ایران بود. اصول و ضوابط حقوق بینالملل با گفتمان انقلابی سازگار نیست.
اما ایران در به چالش کشیدن نظام بینالملل گزینشی عمل میکند. ایران عضو سازمان ملل متحد است که در چارچوب منشور سازمان ملل عمل میکند که آمریکا طراح و تولیدکننده اصلی آن است. ایران در اکثر سازمانهای بینالمللی که آمریکا در تاسیس و ایجاد آنها نقش تعیینکننده ایفا کرده است، از جمله صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و سازمان بینالمللی انرژی اتمی حضور دارد. ایران در بیشتر معاهدات بینالمللی که آمریکا در آن عضویت دارد از جمله معاهدات وین ۱۹۶۱ و ۱۹۶۳ که ناظر به روابط کنسولی و دیپلماتیک است، عضویت دارد. همچنین ایران و آمریکا در معاهده NPT عضویت دارند و مهمتر اینکه ایران معاهده مودت ۱۹۵۵ بین ایران و آمریکا را نه تنها لغو نکرد، بلکه در موقعیتهای مختلف و از جمله در دعاوی که علیه آمریکا در دیوان بینالمللی دادگستری مطرح کرد به آن استناد کرد. همچنین در برقراری نظم و امنیت بینالمللی، ایران با آمریکا در برکناری طالبان در افغانستان و ساقط کردن حکومت صدام و دولتسازی در این کشورها همراهی کرد.
از این رو ایران تلاش میکند که در فضای بینالمللی موجود، گفتمان انقلابی خود را به حرکت در آورد. ولی از آنجا که گفتمان انقلابی بهطور ذاتی و ریشهای با نظام بینالملل ساخته شده توسط آمریکا در تضاد است، عملکرد ایران در نظام بینالملل به صورتی است که از نظر آمریکا یک تهدید محسوب میشود و ایران هم آمریکا را شیطان بزرگ میداند و به این صورت دیوار بیاعتمادی بین این دو کشور ساخته شده است که در دورههایی تحتتاثیر شرایط داخلی دو کشور این بیاعتمادی تشدید شده یا از شدت آن کاسته میشود.
برجام و پرونده هستهای شاخص خوبی برای اندازهگیری شدت و میزان این تنشها است. در دوره اوباما شرایطی فراهم شد که تنشهای پرونده هستهای کاهش یافت و برجام متولد شد. در دوره ترامپ تنشها بالا گرفت و برجام نیمهجان شد و در دوره بایدن، تلاشها برای کاهش تنشها شروع شده است و دو کشور در حال ارزیابی مجدد موقعیت یکدیگر برای رسیدن به توافق جدید هستند. شواهد موجود نشان میدهد که ایران و آمریکا به دنبال دستیابی به فرصتهایی جدید در برجام هستند و حضور بایدن در راس قوه مجریه ایالات متحده شانس احیای برجام را افزایش داده است. همچنین فشار اسرائیل و کشورهای منطقهای از یک طرف و اپوزیسیون داخلی بایدن از طرف دیگر سرعت حرکت با دولت بایدن را کند کرده است. از سوی دیگر دولت آقای روحانی هم با مشکلات داخلی در نحوه تعامل با دولت بایدن درخصوص برجام مواجه است که به پیچیدگی موضوع میافزاید، بنابراین بهرغم اینکه اراده سیاسی اولیه برای احیای برجام از جانب ایران و آمریکا وجود دارد؛ با این وجود با توجه به مشکلات و پیچیدگی ناشی از بیاعتمادی دو طرف به یکدیگر در حال حاضر بازی دیپلماتیک در زمین ناهموار و پر از دستانداز صورت میگیرد و طرفین با طرح خواستهها و انتظارات حداکثری عملا سرعت حرکت خود را به حداقل رسانیدهاند. تحت این شرایط و ناهموار شدن زمین بازی در کوتاهمدت مذاکرات جدی برای رسیدن به توافق مورد قبول طرفین و تعیین و تعریف ضوابط و قواعد حقوقی، صورت نخواهد گرفت.
اگر اراده سیاسی لازم و جدی از هر دو طرف برای احیای برجام شکل بگیرد، تعیین چارچوبهای حقوقی کار دشواری نخواهد بود؛ چراکه حقوق و قالبهای آن دنبالهرو اراده سیاسی است.
در حال حاضر نشانههای معتبری در دست نیست تا زمان دقیق فعال شدن مجدد برجام در چارچوب ۱+۵ را تعیین کرد. به نظر میرسد که دولت آقای روحانی در بهترین حالت فقط میتواند در چارچوب مذاکرات و ابتکارات برجامی میدان بازی را برای دولت آینده هموار کند تا دولت بعدی نتیجه تلاشها را به نام خود ثبت کند. در حال حاضر کشورهای اروپایی نقش سازنده و تسریعکننده را برای ایجاد فضای مناسب مذاکره بین ایران و آمریکا ایفا میکنند که سطح خوشبینی برای رسیدن به توافق را بالا میبرد و در حقیقت آمریکا را ترغیب میکنند که مشوقهای بیشتری به ایران بدهد. مشوقهای فعلی میتواند از مرگ قطعی برجام جلوگیری کند و نشانههایی از حسننیت آمریکا به دست دهد. ولی برای احیای برجام باید راهحلی برای تعلیق یا لغو تحریمهای یکجانبه آمریکا پیدا شود.
به نظر میرسد که فرآیندهای تدریجی و گامبه گام در فاصله بین شش ماه تا یک سال امکان اتخاذ تصمیمات بزرگ و گشایشهای قابل قبول را فراهم کند. البته اگر محاسبات دقیق و سنجیده برای تعریف مصالح و منافع درازمدت در هر دو طرف وجود داشته باشد و اتفاق غیرقابل پیشبینی در این مسیر رخ ندهد.
آرزوی من این است که مسوولان ایرانی رویکرد و دریافت خود از مقوله امنیت را مورد تجدیدنظر قرار دهند و به الزامات امنیت پایدار کشور توجه کنند. امنیت پایدار کشور در پرتو رضایتمندی مردم ایران و پشتیبانی کامل آنها از حاکمیت فراهم میشود و رضایتمندی مردم زمانی حاصل میشود که آنها مشارکت فعال و سازنده در تعیین سرنوشت و اعمال حاکمیت ملی داشته باشند. نباید به آمریکا و هیچ دولت دیگری اجازه داد که در مناسبات بینالمللی از نارضایتی مردم به عنوان ابزاری علیه حاکمیت ایران استفاده کنند. ایران برای رسیدن به حق خود در پرونده هستهای و بالا بردن قدرت چانهزنی خود به پشتیبانی حداکثری مردم نیازمند است. به این منظور حاکمیت باید امکان گفتوگوی فراگیر ملی را فراهم کند و موانع مشارکت فعال و سازنده مردم و نخبگان در تصمیمسازیهای ملی را برطرف کند. جمهوری اسلامی برای گرفتن امتیاز از آمریکا و دفاع از دستاوردهای مادی و معنوی ملت ایران باید به قدرت ملی تکیه کند و تنها راه افزایش قدرت ملی جلب رضایت مردم و سهیم کردن آنها در تصمیمسازیهای ملی در کلیه سطوح اداره کشور است.