فرصتسوزی نکنیم!
بدون شک برجام یکی از متغیرهای اساسی حال حاضر است که میتواند تاثیر بسزایی بر اقتصاد ایران و بازارهای مالی و همچنین بازار سرمایه داشته باشد. در واقع تفاوت اصلی ترامپ و بایدن برای اقتصاد ایران در برجام خلاصه شده است. برای برجام در دوره بایدن میتوان دو سناریوی توافق و عدم توافق در نظر گرفت. حصول توافق، کاهش خطر جنگ و به تبع آن کاهش ریسک سیستماتیک را به دنبال خواهد داشت که اتفاق مثبتی برای بازار سرمایه خواهد بود. از طرفی خود توافق میتواند منجر به کاهش انتظارات تورمی شود، اگرچه این موضوع تکمتغیره نیست و باید به متغیرهای دیگری همچون برآورد کسری بودجه سال بعد نیز توجه داشت که خود این متغیر نیز میتواند باعث افزایش انتظارات تورمی شود. در صورت توافق، نفت ایران مجددا بهصورت رسمی وارد بازار جهانی میشود و امکان فروش بیشتر نفت (آن هم بدون تخفیفها و هزینههای اضافی ناشی از دور زدن تحریم) فراهم خواهد شد. فروش بیشتر نفت به معنی ورود بیشتر ارز حاصل از فروش به داخل کشور خواهد بود. همچنین در صورت توافق و آزاد شدن منابع ارزی بلوکه شده میتوانیم شاهد افت قیمت دلار و سپس ثبات بیشتر قیمت ارز و کم شدن هیجانات این بازار باشیم.
به علاوه با افزایش دسترسی به ارزهای خارج از کشور، دست بانک مرکزی در اجرای سیاستهای ارزی باز خواهد شد. با توجه به ریزشهای پیدرپی اخیر بورس، کاهش قیمت دلار احتمالا نمیتواند محرک ریزش بیشتر قیمتها در بازار سرمایه باشد، چراکه احتمال افت قیمت دلار به کمتر از ۲۰ هزار تومان ضعیف به نظر میرسد و بازار این عدد را از قبل پیشخور کرده است. با مجموع این اتفاقات میتوان انتظار داشت که در صورت تحقق این سناریو و با ثباتی که در بازار ارز ایجاد میشود، رفتار هیجانی کمتری را شاهد باشیم و جذابیتهای سفتهبازی کمتر شود. این اتفاق میتواند به تحلیل بهتر و دقیقتر صنایعی که از نرخ ارز متاثر میشوند کمک کند. از طرفی با کاهش جذابیت سرمایهگذاری در این بازار، تا حدی از جذابیت سرمایهگذاری در طلا و سکه نیز کاسته خواهد شد. با کمفروغ شدن جذابیت این بازارها، احتمالا از این منظر نیز اقبال به بورس بیشتر خواهد شد. ارزنده بودن بسیاری از نمادها در قیمتهای فعلی و جذابیت نسبت قیمت به عایدی (P / E) پیشرو، خود میتواند مزید بر علت باشد. با بازگشت طرفین به برجام و اتصال به شبکه بانکی بینالمللی، امکان نقل و انتقالات پولی آسانتر شده و بانکها نیز از این امر منتفع خواهند شد.
با ورود خودروسازان خارجی و از سرگیری قراردادهای همکاری مشترک با خودروسازان داخلی، صنعت خودرو نیز میتواند از انتقال دانش و سرمایهگذاری خارجی منتفع شود. خودروسازی ایران نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد و این اتفاق میتواند با ورود شرکتهایی همچون پژو سیتروئن، فیات کرایسلر و ایجاد خطوط مشترک تولید یا مونتاژ (چه بسا برای کل منطقه) اتفاق بیفتد. اما برجام یکی از متغیرهایی است که ریاست جمهوری بایدن بر آن اثرگذار است. متغیر دیگری که در این دوره میتواند بازارهای مالی را در دنیا تحتتاثیر قرار دهد، قیمتهای جهانی کامودیتیها هستند که خود از چند منظر میتوانند طی دوره حضور بایدن تحتتاثیر قرار بگیرند. اکنون با به دست گرفتن سنا توسط دموکراتها و تحقق «موج آبی» حالا آنها هر سه مرکز قدرت را در دست دارند و این امر میتواند منجر به تصویب بسیاری از برنامههای مالی دولت بایدن شود. از طرفی فدرال رزرو نیز فعلا قصد افزایش نرخ بهره را ندارد. برآیند این اتفاقات میتواند منجر به تضعیف بیشتر دلار شود که در این صورت قیمت کامودیتیها افزایش خواهد یافت. از طرفی بایدن مدافع سرسخت «تغییرات اقلیمی» است و گامهای جدیای نیز در این خصوص برداشته است.
انتصاب جان کری از سوی بایدن به سمت جدیدی در کابینه تحت عنوان نماینده رئیسجمهور در امور تغییرات اقلیمی، یکی از این گامهای جدی است. توجه ویژه بایدن به انرژیهای سبز و دوستدار محیطزیست میتواند منجر به تغییرات زیادی در برخی صنایع همچون خودروسازی و حرکت بیشتر به سمت خودروهای الکتریکی شود. برنامههای محیطزیستی بایدن منجر به افزایش تقاضا و قیمت در بسیاری از فلزات همچون مس خواهد شد. مضاف بر افزایش قیمتهای جهانی، با رفع تحریمها شرکتهای داخلی نیز میتوانند به لحاظ مقداری بیشتر بفروشند و دیگر تخفیفی بابت دور زدن تحریمها یا کارمزد اضافی نپردازند. از آنجا که بورس تهران حساسیت بالایی نسبت به قیمت کامودیتیها دارد و شرکتهای شاخصساز که از جمله شرکتهای کامودیتیمحور هستند، افزایش احتمالی در قیمت این کالاها منجر به افزایش شاخص کل خواهد شد. در پایان اینکه بایدن یکی از فاکتورهای اثرگذار بر بورس تهران است که برخی از مهمترین متغیرهای این فاکتور بررسی شدند. اما ناگفته پیداست که عوامل دیگری نیز در آینده بورس تاثیرگذار هستند که باید آنها را هم در نظر گرفت.
بهعنوان مثال در سال جاری ریسکهایی بودهاند که از طرف مسوولان به بازار سرمایه تحمیل شدهاند، از اتفاقات و دعواهای داخلی مربوط به صندوق پالایش گرفته تا بخشنامه اخیر مربوط به نحوه قیمتگذاری محصولات فولادی، همگی در مقاطعی بازار را بسیار ملتهب کردهاند. بنابراین حتی اگر سناریوهای خوشبینانه مورد نظر در زمان بایدن اتفاق بیفتد، اما ما نتوانیم از این فرصت استفاده کنیم و درگیر چنین دعواهایی میان دستگاههای مختلف بر سر موضوعات مشابه یا موضوعاتی هچون FATF شویم، فرصتسوزی خواهیم کرد. باید قبول کنیم که گاهی ریسکهای سیستماتیک داخلی بازار ما بسیار بیشتر از ریسکهای خارجی است! بنابراین باید امیدوار باشیم که با فرض تحقق گشایشهای اقتصادی در زمان بایدن، این فرصت را در اقتصاد و بازار سرمایه از دست ندهیم.