وداع با بریتانیای کبیر؟
بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا پس از رسیدن به توافق تجاری با اتحادیه اروپا در پایان سال گذشته، گفت: «زمان آن فرا رسیده که به حرکت رو به جلو ادامه دهیم. بریتانیا باید استدلالهای قدیمی را پشت سر گذاشته و برگزیت را حفظ کند.» با توجه به تاریخ بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم، تحقق خواست جانسون صرفا یک آرزوست. یکی از مورخان که در حوزه نقش بریتانیا در روابط بینالملل در قرن بیستم تخصص دارد، میگوید: «طرفداران جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا در کوچک شمردن بعد اروپایی پیشینه انگلستان مقصر هستند. نادیده گرفتن این بعد به معنای نگاهی کاملا گزینشی به تاریخ بریتانیا است. این دیدگاه درست نیست که بریتانیا اکنون آزاد است که به آنچه واقعا بوده بازگردد.»
نقش بریتانیا در آلمان پس از جنگ جهانی دوم تا اندازهای میزان پیوندهای موجود بین بریتانیا و قاره اروپا را نمایان میکند. آوریل سال ۱۹۴۸ یک هواپیمای ویکرز که از لندن پرواز کرده بود و از هامبورگ میگذشت با جنگنده یاک شوروی سابق برخورد کرد و در این حادثه ۱۴ سرنشین ویکرز و خلبان جنگنده شوروی کشته شدند. هر دو طرف یکدیگر را در این حادثه بینالمللی که در بدتر شدن روابط شرق و غرب بسیار اثرگذار بود مقصر قلمداد کردند. پس از دو ماه، لندن آماده اعلام برنامه نیروهای متحد برای تاسیس آلمان غربی بود و این تحول ژوزف استالین، رهبر وقت شوروی را خشمگین کرد. او دستور داد برلین از آلمان جدا شود به این ترتیب بریتانیا در شکلگیری اروپای شرقی و اروپای غربی و همراه کردن آمریکا با تلاشها برای مقابله با نفوذ شوروی نقشی بزرگ داشت و اروپا تا زمان برچیده شدن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ به دو بخش تقسیم شده بود.
با آنکه در دوران جنگ سرد، واشنگتن و مسکو بازیگران اصلی بودند، اما بریتانیا نقشآفرین کلیدی در رویدادهایی بود که اروپای پس از جنگ جهانی دوم را شکل داد. بریتانیا در دهه ۱۹۷۰ سرنوشت خود را به سرنوشت اروپا گره زد یعنی به عضویت اتحادیه اروپا درآمد. اما قبل از آن، اثرگذاری سیاستها و اقدامات این کشور بسیار قابل ملاحظه بود. فوریه سال گذشته، چند روز پس از آنکه بریتانیا با اتکا به همهپرسی سال ۲۰۱۶ رسما از اتحادیه اروپا خارج شد، بوریس جانسون در یک سخنرانی درباره انگلستان پس از برگزیت اعلام کرد: «بریتانیا پس از چند دهه در حال ظهور مجدد و آماده است نقش تاریخی خود را بهعنوان حامی پیشرو در تجارت آزاد بینالمللی بار دیگر ایفا کند.» تحقیقات جدید شورای اروپا نشان میدهد بریتانیا به سادگی نمیتواند از اثرات اتحادیه اروپا رها شود و کاملا مستقل عمل کند. در بریتانیا اکثر متخصصان در دولت، صاحبنظران و کارشناسان بخش خصوصی معتقدند نقشی که در آینده بریتانیا در صحنه سیاست جهان ایفا خواهد کرد، نقشی در ارتباط تنگاتنگ با اتحادیه اروپاست. در واقع از دید اکثر این کارشناسان، پیوندها و اثرگذاری متقابل انگلستان و اتحادیه اروپا برای سالهای طولانی ادامه پیدا خواهد کرد. اگرچه پیمان برگزیت که ۲۴ دسامبر منعقد شد از گستردگی پیوندها در آینده میکاهد. اما تحقیق یاد شده نشان میدهد اگر لندن تمایل داشته باشد، زمینه برای همکاریهای نزدیکتر وجود دارد به ویژه در زمینههایی نظیر تغییرات آب و هوایی، مهاجرت و سیاست خارجی.
در تحقیقی جداگانه مشخص شد ایرلند تنها عضو اتحادیه ۲۷ عضوی اروپاست که معتقد است روابط بین انگلستان و اتحادیه اروپا یک اولویت است. در مجموع، از دید اعضای اتحادیه اروپا، اولویت ارتباط با چین، روسیه و ایالاتمتحده و حتی غرب بالکان بالاتر از اولویت ارتباط با انگلستان است. به نظر میرسد نوعی خستگی پدید آمده و این احساس، بر آمادگی دو طرف برای گسترش روابط پس از جدایی اثر میگذارد. یک نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد این است که بریتانیا همواره درباره تاثیرگذاری اتحادیه اروپا بر سیاستهای خود و امور داخلی این کشور مشکوک و بدبین بوده است. سال ۱۹۵۰ هنگامی که برنامههای مربوط به شکلگیری جامعه زغالسنگ و فولاد اروپا مطرح شد، بریتانیا در آن برنامهها شرکت نکرد و دلیل اصلی این تصمیم، همین نگرانی درباره اثرگذاری اتحادیه اروپا بود.
البته تصمیم بریتانیا همچنین دارای جنبههای اقتصادی بود. سال ۱۹۴۷ وضعیت اقتصادی بریتانیا بسیار بهتر از دیگر اقتصادهای اروپایی بود، اما در پایان سال ۱۹۵۱ صادرات آلمان غربی زمینه را برای رنسانس اقتصادی اروپا فراهم کرده بود. سال ۱۹۵۵ بریتانیا یک توافقنامه همکاری را با اروپا امضا کرد و در سال ۱۹۶۱ خواستار عضویت کامل در جامعه اقتصادی اروپا شد، البته این تقاضای انگلستان ازسوی شارل دوگل، رئیسجمهور وقت فرانسه وتو شد. اول ژانویه ۱۹۷۳ بریتانیا در دوره نخستوزیری ادوارد هیث که یک محافظهکار بود به جامعه اقتصادی اروپا پذیرفته شد. اما در ۴۷ سال اخیر اختلافات گوناگون بین دو طرف وجود داشته و در نهایت در ۳۱ ژانویه سال گذشته بریتانیا از اتحادیه اروپا جدا شد. پس از عضویت بریتانیا در جامعه اقتصادی اروپا، دولت حزب کارگر خواستار برگزاری فوری همهپرسی درباره این عضویت شد. در دهه ۱۹۸۰ محافظهکارها در دولت مارگارت تاچر نسبت به اتحادیه اروپا به شدت بدبین بودند و اروپا در شکست سیاسی تاچر در سال ۱۹۹۰ نقشی بزرگ ایفا کرد.
جانشین خانم تاچر یعنی جان میجر نیز برای کنترل اعضای کابینه در حوزه عضویت در اتحادیه اروپا با دشواریهایی مواجه بود. دیوید کامرون نخستوزیر بعدی انگلستان تلاش کرد از طریق برگزاری همهپرسی درباره عضویت در اتحادیه اروپا، از شدت مخالفت محافظهکارها با این عضویت بکاهد. تمایل به جدایی به قیمت شغل او و جانشین وی یعنی خانم ترزا می تمام شد. فوریه سال گذشته، جانسون در سخنرانی خود گفت: «تمام آن جنجالها پشت سر گذاشته شده و ما فرصت لازم و اختیارات مورد نظر را بهدست آوردهایم. ما میدانیم به کجا میخواهیم برویم و مقصد ما جامعه جهانی است.» هدف او ایجاد بریتانیای جهانی شده است.
اما یک نکته مهم وجود دارد که ممکن است در دوران حاضر یعنی دوران رقابت آمریکا و چین، بریتانیا با تکروی، در طرف اشتباه تاریخ قرار گیرد. پشت کردن به نیم قرن ائتلاف سیاسی و اقتصادی با اروپا یک ریسک بزرگ محسوب میشود. به ویژه آنکه دونالد ترامپ که طرفدار جدایی انگلستان از اتحادیه اروپاست در حال ترک کردن کاخ سفید است و کشورهایی نظیر استرالیا و هند در حال گسترش همکاری با ژاپن برای مقابله بهتر با چالش حاصل از چین هستند. ازسوی دیگر، به باور متیو گودوین، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه کنت انگلستان، «اتحادیه اروپا با چالشهای خاص خود در حوزه رهبری مواجه است. با توجه به اینکه بریتانیا قصد دارد توافقنامههای تجاری با شرکای غیر اروپایی امضا کند، دو طرف در دو مسیر متفاوت حرکت خواهند کرد.» البته تاریخ نشان میدهد آن راهها در نهایت بار دیگر به هم خواهد رسید. حتی شخص بوریس جانسون اعتراف کرده که بریتانیا یک قدرت اروپایی است و این پیوند حاصل پیمان یا توافقنامه نیست. پیوند بین دو طرف در فرهنگ، زبان، جغرافیا و تاریخ ریشه دارد.