درآمدهای از دست رفته!
درآمدهای رسانهای
درباره فروش حقوق پخش تلویزیونی و مذاکره با صداوسیما برای گرفتن حق مسلم فوتبال وضعیت مشخص است. فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ هنوز نتوانستهاند یک ریال از صداوسیما بگیرند و راهحلی هم برای این مشکل ندارند. راهحلی که مسوولان ورزش و صداوسیما ظاهرا به آن رسیدهاند، آن طور که یک ماه پیش جمشید تقیزاده معاون وزیر ورزش اعلام کرد، این است که صداوسیما درصدی از درآمد فروش آگهی را به فدراسیون فوتبال بدهد. بهعبارت دیگر فدراسیون حق پخش مسابقات خود را نمیفروشد؛ بلکه همچنان مجانی در اختیار صداوسیما میگذارد و درصد محدودی - به گفته آقای تقیزاده ۳۰ درصد- را مثلا بهعنوان «کارمزد» میگیرد! فدراسیون هیچ برنامهای هم برای فروش حقوق تلویزیونی محصولاتش در بازارهای بینالمللی ندارد. در ایران ما با یک بازار انحصاری مواجهیم، اما بازارهای بینالمللی رقابتیاند و فدراسیون میتوانست برای فروش بستههای حقوقی پخش، مزایده بینالمللی بگذارد. اما هیچ برنامهای در این راستا در فدراسیون فوتبال وجود ندارد. سازمان اقتصادی فدراسیون فوتبال با این فرض که مالک معنوی محتوای فوتبال است، برای فروش حقوق پخش دیجیتالی مسابقات این کار را انجام داد و یک مزایده هم پنج ماه پیش برگزار کرد، اما آن مزایده هم با ابهامات زیاد و در دعوای بین فدراسیون و صداوسیما -که در اینجا هم در کمال ناباوری مدعی شد- به محاق رفت! بعد از این مزایده یک اختلاف دیگر هم به دعواهای فدراسیون و صداوسیما اضافه شد و آن اینکه صداوسیما حالا مدعی مالکیت معنوی محتوای فوتبال هم هست و فدراسیون و سازمان لیگ عملا در این بخش هم کاری از پیش نمیبرند.
درآمدهای تجاری
پایدارترین و باثباتترین منبع درآمدی یک فدراسیون یا باشگاه فوتبال درآمدهای تجاریاند. حتی در توسعهیافتهترین کشورهایی که بازار تلویزیونی رقابتی دارند و همواره میتوان روی درآمدهای تلویزیونی حساب کرد، این درآمدهای تجاریاند که میتوان رویشان برنامهریزی دقیقی انجام داد. در فوتبال ایران با توجه به مشکلات با صداوسیما قاعدتا باید روی این منبع بیشتر تمرکز میشد. اما در اینجا هم فدراسیون عملکرد افتضاحی داشته است. فدراسیون نه سلسلهمراتب اسپانسرینگ تعریف کرده و نه قراردادهای بلندمدتی بسته است. در سایت فدراسیون تنها دو اسپانسر قید شدهاند. شرکت نفت پارس که برای تبلیغ روی پیراهن داوران مسابقات لیگ با فدراسیون قرارداد بسته و مبلغ قراردادش منتشر نشد، و شرکت هاکوپیان که به بازیکنان تیم ملی برای مسابقات کت و شلوار میدهد و طبق شنیدهها اسپانسرینگاش فقط تهاتری است و اسپانسرینگ نقدیای در کار نیست.
شرکتهایی که تبلیغاتشان بعضا هنگام بازیهای تیم ملی دور زمین دیده میشود، هیچ کدام اسپانسر تیم ملی به معنای واقعیاش نیستند. کاری که فدراسیون میآید برای هر بازی و هر تورنمنت و هر تیم ملی انجام میدهد و از اساس غلط است، این است که امتیاز تبلیغات محیطی را برای هر بازی دوستانه مثل یک بیلبورد وسط بزرگراه واگذار میکند. این گونه است که بهعنوان نمونه در یک بازی بهعنوان نمونه سه موسسه اعتباری همزمان با هم تبلیغ میکنند!طبق اصول بازاریابی ورزشی، تبلیغات محیطی دور زمین مسابقات یکی از فضاهایی است که صاحب حقوق بازیها در اختیار اسپانسرها یا شرکای خود قرار میدهد. تبلیغات دور زمین نباید مانند بیلبوردهای سطح شهر با یک مزایده به فروش بروند؛ بلکه باید بر اساس سطوح و بستههای حقوقی که در سلسلهمراتب اسپانسرینگ طراحی شدهاند، در اختیار پارتنرها قرار بگیرند. هر کدام از این اسپانسرها هم در گروه محصولی خود صاحب امتیاز انحصاریاند.اما حتی در اجرای این شیوه اشتباه هم فدراسیون نتوانسته خوب عمل کند و در برگزاری مزایدهها ابهامات زیادی وجود داشته است. باشگاهها همواره از اینکه پولی بابت تبلیغات دور زمین دریافت نمیکنند گلهمندند. فدراسیون در وصول درآمد این قراردادها هم همواره مشکل داشته و بعضا کار به دعواهای حقوقی هم کشیده شده است. حتی در این مدل فروش تبلیغات دور زمین هم اغلب این گونه بوده که فدراسیون امتیاز را نفروخته بلکه آن را واگذار کرده و درصدی از درآمد آن شرکت را گرفته است.
یک منبع درآمد تجاری مهم دیگر فروش حق تامین لباس تیمهای ملی است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم این مورد سیاهترین نقطه کارنامه اقتصادی فدراسیون قبلی است. با وجود تمام مشکلات در بازار ایران از جمله تعرفه بالای واردات و تحریمها و عدم حضور رسمی بسیاری از برندهای مطرح خارجی، با توجه به راهیابی به جام جهانی باز هم میشد از این راه درآمدی کسب کرد یا دستکم هزینهای روی دست فدراسیون نگذاشت. اما فدراسیون فوتبال نه تنها اسپانسری پیدا نکرد و درآمدی از این راه به دست نیاورد، بلکه حتی مانند ادوار قبلی جام جهانی هم نتوانست مجانی لباس تیمهای ملی را تامین کند. فدراسیون فوتبال ایران بهعنوان تنها فدراسیون حاضر در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه لباسهایش را از کمپانی آدیداس خرید! اگر فدراسیون مانند هر فدراسیون یا باشگاه دیگری بسته حقوقی حق تامین پوشاک تیمهای ملی را درست تعریف میکرد و برای فروش این بسته یک مزایده بینالمللی برگزار میکرد، با توجه به حضور تیم ملی در میدانی مانند جام جهانی قطعا برندهای معتبر متعددی پیدا میشدند که با وجود همه شرایط سخت بازار ایران، حاضر بودند اسپانسر تیم ملی شوند. قرارداد با برند آلمانی اولشپورت و نماینده ایرانیاش در خاور میانه هم بعد از جام جهانی ابهامات زیادی دارد و هیچ وقت شرایطش اعلام نشد. بر اساس شنیدهها در بهترین حالت این قرارداد هم صرفا تامین رایگان پوشاک تیم ملی است. درآمد تجاری دیگر بازارپردازی یا همان «مرچندایزینگ» است. فدراسیون فوتبال ایران فروشگاه هواداری که هیچ، در عصر دیجیتالی حتی پیراهن و محصولات هواداری را بهصورت آنلاین هم نمیفروشد! اگر هواداری قصد این را داشته باشد که پیراهن اصلی تیم ملی را بخرد، در نهایت باید به پیراهنهای تقلبی بازار منیریه رضایت بدهد، چون پیدا کردن اصل آن بهخاطر ضعف محرز فدراسیون در بازاریابی و توزیع، عملا غیرممکن است. اما تیم ملی ایران نه علامت تجاری ثبتشدهای دارد که طبق قانون ثبت علامت تجاری خود ایران - ونه آن طور که همواره به اشتباه گفته میشود قانون کپی رایت!-از آن محافظت شود، نه فروشگاهی و نه فروش آنلاینی!
درآمدهای روز مسابقه
فدراسیون فوتبال در روز مسابقه هم اغلب اوقات درآمدی کسب نمیکند. در فضاهای اطراف استادیوم هیچ خبری از فروشگاه و رستوران و دکههای رسمی نیست که عوایدش همه جای دنیا به صاحب حقوق بازی تعلق میگیرد.در فروش بلیت هم فدراسیون عملکردش فاجعه است. یک فدراسیون برای بازیهای دوستانه و رسمی تیمهای خود در یک سال آینده قاعدتا باید برنامهریزی کند و بخش بازاریابی هم برنامه و کانالهای توزیع مشخصی برای فروش بلیت مسابقات داشته باشد و از این راه درآمد کسب کند. اگر هواداری در ایران بخواهد برنامه بازیهای تیم ملی را ببیند و بلیت بازیای را زودتر بخرد، به در بسته خواهد خورد، چون چنین امکانی وجود ندارد. او حتی برای بازیهای مقدماتی جام جهانی که برنامهشان از قبل مشخص است هم باید احتمالا تا روز مسابقه صبر کند تا ببیند فدراسیون چه تصمیمی میگیرد و بعد در نهایت تعجب ببیند که فدراسیون تصمیم گرفته تماشای بازی را رایگان اعلام کند و به راحتی از حداقل ۵۰۰ میلیون تومان بلیتفروشی در هر بازی بگذرد.