طراحی ساختار منابع آموزشی
بهطورمثال، بسیاری از محصولات تقلبی در مقام کالای درجه یک از چین به ایران وارد میشود، در صورتی که کالاهای بُنجل هستند. در واقع چون خود ما ایرانیها بحث حقوق مالکیت را رعایت نمیکنیم، آنها میتوانند حقوق مالکیت را در کشور ما رعایت نکنند و نادیده بگیرند. پس بعضی اوقات رعایت نکردن آن، بیشتر به ضرر خود افرادی است که خود این کار را انجام میدهند.منابع یادگیری در شرایط کنونی به سمت دیجیتالی شدن پیش رفته است، چون ضریب نفود استفاده مردم از منابع مربوط به وب و اینترنت بالاتر رفته و طبیعتا این تغییر پارادایم باعث شده منابع اطلاعاتی هم توسعه پیدا کند. همین موضوع هم موجب شده اینترنت و فضاهای ICT (آی سی تی) دیجیتالی شدن مجموعهای از ابزارها را برای ما به وجود آورد. البته سیاستگذار هم کمک کرده و آنها را توسعه داده است. در موضوع مربوط به دانشهای آموزش بحثی که مطرح میشود این است که دولتها چه کمکی میتوانند در این رابطه به ما بکنند. در واقع اگر دانش را در کانون این مباحث قرار دهیم، مباحث متعددی همچون وبلاگهای علمی (وبلاگهایی که مطالب علمی را بتوانند انتقال دهند)، حقوق شهروندی در مباحث مربوط به اشتراک اطلاعات، مقوله نظارت باز و دادههای باز و همسو با آنها مفاهیم شفافیت و توسعه مشارکتی مطرح میشود. در قانون دسترسی به اطلاعات که به تصویب رسید، در یکی از مواد قانونی در رویکرد مربوط به شفافیت اطلاعات عنوان شده سازمانهای دولتی اگر اطلاعاتی دارند که طبقهبندی آنها محرمانه یا سری نیست، باید در اختیار مردم گذاشته شود. همین ماده قانونی نشان میدهد در میان شهروندان و هموطنان باید اشتراک قدرت ایجاد شود. این مساله در نهایت باعث میشود به بحث دسترسی به اطلاعات و منابع باز برسیم. اکنون اما دسترسی به اطلاعات، جایگاه خود را پیدا کرده است، اگر بحث مالکیت معنوی را به کناری وانهیم، در بسیاری از کشورها (بهویژه کشورهای در حال توسعه) در بحث دسترسی، از دادههای باز استفاده زیادی میکنند. مثلا امروزه حتی در بحث مقالات ژورنال، دستیابیهای باز بسیار درحال رشد است.
اگر بخواهم نگاهی به بحث مدیریت دانش بیندازم، از سال ۱۹۶۲ میلادی ایدهپردازی اولیه دادهها و دسترسیهای باز در مقام مقوله نقش دانش در اقتصاد ایجاد شد. قبل از این بحث، تجمع دانش و دیتا اصلا وجود نداشت، بلکه بحث انحصار مخصوصا در تولیدات صنعتی و جنس نرم مطرح بود. در سال ۱۹۷۵ میلادی، دانش و مفاهیم این مقوله در مقام یک ابزار توسعه پیدا کرد، تا اینکه در دهه ۱۹۹۰ میلادی، مبحث اینترنت هم اضافه میشود و دانش بهعنوان یک فرآیند در سازمانها مطرح میشود. در حال حاضر بحث بر سر این است که چگونه دانش را در سازمانها و دانشگاهها انتقال بدهیم، زیرا هدف اصلی هم توسعه و انتقال دانش است. شاید این مساله نهادینهتر باشد، اما در سازمانها چگونگی انتقال دانش و نیز حفظ دانش سازمانی، چالش عمده کنونی در کشور ما است. در واقع پیچیدگیهای مدیریت دانش در شبکههای اجتماعی، ابزارهای اینترنتی، ابزارهای وب ۲ و بسیاری از مقولات دیگر مطرح شده است، یعنی از سطحی که سازمانها سعی کردند دانش را مهار کنند، اکنون به سطح توسعهیافته مقوله ترویج دانش در شبکههای اجتماعی دست یافتهایم. البته اعتماد مردم به شبکههای اجتماعی در زمینه کسب اطلاعات سلامت نیز مساله مهمی است.
البته چند سطح را باید برای مدیریت دانش در نظر گرفت: ایجاد دانش، ذخیرهسازی دانش و نهایتا انتقال دانش. در واقع ابزارهای مختلفی وجود دارد که هر کدام از آنها نقش منحصربهفردی در ایجاد دانش سیستمهای جنبسپاری دارد. بهطور مثال، اکنون اگر بخواهید به مسافرت بروید، از این سیستمهای منحصربهفرد استفاده میکنید؛ به وبسایتی مراجعه میکنید که نظر مردم در آن زمینه خاص در آنجا بازنشر داده شده باشد. یا زمانی که میخواهید سفارش غذا بدهید، احتمالا از اپلیکیشنهایی استفاده میکنید که نظرات کاربران قبلی را که از آن رستوران سفارش دادهاند، میپرسید یا میخوانید. پس در مرحله ایجاد دانش ابزارهای منحصربهفرد در این عرصه توانستهاند روند را تغییر دهند. البته در بحث ذخیرهسازی دانش، مقوله دیتابیسها قرار دارد.
سیستمهای هوش کسبوکار (به اشتباه هوش تجاری هم گفته میشود) ویآیها هستند که میتوانند دادهها را ذخیره کنند و دانش را نمایش دهند. به زبان سادهتر، همین پادکستهای روی موبایلهای شما، رسانههای اجتماعی، بخش تلگرام و واتساپ در کشور ما یا ویکیها در زمینه انتقال دانش بسیار تاثیرگذارند. در تحقیقی که به تازگی انجام شده است، کاربرد ابزارهای مختلف همچون سیستمهای آراساس، پادکستها و ویکیها که ابزارهای وب ۲ هستند، در انتقال دانش در سازمانها مورد بررسی قرار گرفت. فارغ از ضریب نفود و رشد آنها، مهمترین موضوعی که مطرح است، مقوله مدیریت یادگیری و دانش سازمانی و توسعه آنها است.
در باب نوع رویکردهای ما به محتوای دیجیتالی در انتقال دانش مباحث تخصصی و متعددی مطرح شده که البته توجه به دو بعد یا به نوعی دو مصداق قابل اهمیت است، یکی از این ابعاد و مصداقها، وضعیت کشورمان درشاخص درصد استفاده از اینترنت است. در این میان زیرساخت دسترسی به اینترنت همراه نخستین معیار است، البته دادهها نشان میدهد کشورمان با در نظر گرفتن شاخصهایی همانند دسترسی به موبایل، سرانه سیمکارت تلفن همراه و... در جایگاه بدی قرار ندارد. به نوعی با درنظر گرفتن شاخصها و معیارهای متعدد رسمی کشور، از نظر زیرساختی حداقل میشود گفت در جایگاه متوسطی (نه عالی) قرار داریم، اما وضعیتمان بد نیست. اما خدمات فناوری اطلاعات برای ما چه کارکردی به همراه دارد. بهعنوان مثال فناوری اطلاعات در خدماتی همانند دیجیتالی کردن مدارک با اسکن آنها، ثبت اطلاعات در پایگاه دادهها یا آرشیوبندی و بایگانی کردن، پالایش اطلاعاتی در بحث دیتا دیزیبلها یا تمیزکردن دیتای کوچکتر یا بحثهای مربوط به انتقال آیسیتی یا خدمات اینترنت در سازمانها به ما بسیار کمک میکند. در بحث پردازش فناوری اطلاعات، بحث دادهکاوی از دادههای بزرگ دیتا را داریم که چطور میتوانیم از فناوری اطلاعات استفاده کنیم و در نهایت مقولههای دیگری همچون خودکارسازی واسط انسان/ ماشین و مباحثی همانند اتوماسیون، هوش مصنوعی و بلاکچین ظاهر میشود.
در جمعبندی مطالب در ذیل مبحث الگوی چارچوب نقش سیاستگذار و فناوری اطلاعات (سازمانهایش) و نقش دانشگاهها در انتقال دانش باید بگویم تجربه جهانی در دیگر کشورها و دولتها چند نکته را در اختیارمان میگذارد که نیازمند توجه سیاستگذار است. در ابعاد متعددی همانند برنامهگذاری، کشف نیازمندی، زیرساخت فناوری، توسعه خود فناوری، بحث انطباق فناوری با خواسته ما، بحث پذیرش یا پذیرش نوع فناوری باید دقت نظر کرد. در بحث انتشار و نوآوری و گرفتن بازخورد و ارتقاء این چرخه، هم در دانشگاهها و هم سیاستگذارها و هم دولتها، باید وظیفه تخصصی خود را دنبال کنند. بهطور مثال دانشگاهها میتوانند در زمینه توسعه حقوق مالکیت فکری و توسعه خود به ساختار فناوری اطلاعات کمک کنند، در بحث انطباق، خود سازمانهای فناوری اطلاعات باید کمک کنند، استارتآپها و شرکتهای نوآوری هم بهخاطر کسبوکار خودشان، اکنون توانستهاند استفاده مردم از فناوری را بالا ببرند.