پیش به سوی تعادل جدید
تعادل تجاری چین و آمریکا که طی ۲۰ سال اخیر وجود داشته از میان رفته و ترامپ قصد دارد تغییراتی در این تعادل به وجود آورد، به این معنا که او چین را به دنبال کردن رویههای غیرمنصفانه تجاری متهم کرده و خواستار تغییر سیاستهای تجاری چین در بسیاری از زمینهها است، اما تاکنون موفقیتی در این زمینه حاصل نشده است. چین بر میزان خرید محصولات کشاورزی از آمریکا افزوده و نیز وعدههایی برای انجام اقدامات دیگر داده است، اما همانطور که چند روز پیش وزیر دارایی آمریکا اعلام کرد، مسائل اصلی هنوز باقی است. یکی از مهمترین پرسشهایی که مطرح شده این است که در آینده تعادل تجاری بین چین و آمریکا چه شکلی دارد و چه زمانی این تعادل شکل خواهد گرفت؟ بدون تردید شرکتهای چینی و آمریکایی باید تغییراتی در مدلهای کاری خود ایجاد کنند. همچنین چین برای کاستن از وابستگی خود به بازار آمریکا به دنبال ایجاد تغییراتی در سیاستهای اقتصادی در داخل و خارج خواهد بود. شرکتها و مصرفکنندگان دو کشور نیز شاهد تغییرات بزرگ هستند و اقتصادهایی که با چین ارتباط گسترده دارند، تحولات را بیشتر احساس خواهند کرد.
روند تحولات در روابط تجاری چین و آمریکا تا اندازه زیادی غیرقابل پیشبینی بوده و خواهد بود. ابتدای سال جاری میلادی همه تصور میکردند به زودی توافق بین دو اقتصاد بزرگ جهان حاصل میشود، اما مشاهده شد که بر شدت تنشها افزوده شده و هنوز هم مشخص نیست دو طرف چه وقت میتوانند بر اختلافات خود غلبه کنند. ابهامها به کاهش سرمایهگذاریها منجر شده و این وضعیت بدتر خواهد شد. در بازارهای مالی نیز میزان ریسکپذیری چندان بالا نیست، به ویژه در بورس چین شاخصها در ماههای اخیر به شدت کاهش یافتهاند. در ایالات متحده عملکرد بورس بسیار مثبت است، اما بخشی از رشد شاخصها حاصل امیدواری سرمایهگذاران به اتخاذ تدابیر حمایتی از سوی بانک مرکزی است. البته سرمایهگذاران میدانند که کاهش نرخهای بهره به تنهایی نمیتواند مشکلات را حل کند، اما فعلا هیجانهای مثبت در بازارها مشاهده میشود و شاخصها در حال افزایش هستند. برخی کارشناسان معتقدند شاخصهای مالی در آینده اصلاح خواهند شد. به این ترتیب با توجه به شرایط پرابهام کنونی، به ویژه شرکتها بسیار با احتیاط رفتار میکنند.
مشهودترین تغییر سیاستهای آمریکا در قبال چین، اعمال تعرفه بر کالاهای صادراتی این کشور است و ترامپ تهدید کرده در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات کنونی بر میزان تعرفهها افزوده خواهد شد. البته این تعرفهها تنها بخشی کوچک از تغییرات بسیار فراگیری است که در سیاستهای آمریکا در قبال چین رخ داده است. ایالات متحده در میزان دسترسی شرکتهای چینی به بازار آمریکا، روند تصاحب شرکتهای آمریکایی از سوی چین، انتقال داراییهای معنوی از آمریکا به چین و... تغییراتی ایجاد کرده است. یک نکته مهم در اینجا این است که حتی اگر در مورد تعرفهها توافق بین چین و آمریکا به دست آید، در حوزههای یاد شده حصول توافق بسیار دشوار خواهد بود و این به آن معناست که شرایط برای مدتی طولانی پرریسک است. در واقع منشا اصلی ریسکهای کنونی، وابستگی اقتصاد چین به صادرات کالا به ایالات متحده است و در واقع اگر میزان صادرات چین به آمریکا تا این اندازه زیاد نبود، اعمال تعرفهها از سوی آمریکا تا این حد بر اقتصاد چین اثر نمیگذاشت. یکی از مسیرهایی که دولت چین در آینده طی خواهد کرد، افزایش مصرف داخلی و یافتن بازارهای جایگزین برای صادرات کالاست. برای شرکتهای بینالمللی که در کشورهای مختلف فعالیت میکنند، میزان صادرات به آمریکا تنها ۲۰ درصد کل صادرات را تشکیل میدهد.
چین در سالهای اخیر بیش از حد به بازار آمریکا اتکا داشته و اکنون زمان تغییر شرایط و کاهش وابستگی است. یکی از مزیتهای بزرگ چین هزینه تمام شده پایینتر نسبت به دیگر اقتصادهای نوظهور است. زنجیره عرضه در چین بسیار کارآ و جایگزین کردن چین برای شرکتهای آمریکایی بسیار دشوار است. البته تغییر در الگوی فعالیت شرکتهای آمریکایی و تامین کالای مورد نیاز این شرکتها مدتی است آغاز شده و ادامه پیدا خواهد کرد. برای مثال فیلیپین، ترکیه، کشورهای اروپای شرقی و هند میتوانند جایگزین چین شوند. در اینجا یک مشکل وجود دارد و آن اینکه سه چهارم صادرات چین به آمریکا کالاهای واسطهای است نه کالاهای مصرفی، در نتیجه تولید در کشورهایی غیر از چین به رشد هزینه تمام شده کالا در آمریکا و افزایش قیمتها منجر میشود و مصرفکنندگان آمریکایی در معرض اثرات منفی تغییر الگوهای تامین مواد خام و کالاهای واسطهای قرار میگیرند. چین میتواند برای مدتی طولانی از این موقعیت ویژه خود بهره ببرد و زمان بخرد.
در ماههای اخیر از میزان صادرات چین به آمریکا نه تنها کاسته نشده، بلکه بر آن افزوده شده است، زیرا خریداران آمریکایی تلاش کردهاند، قبل از افزایش تعرفهها، حداکثر کالا را از چین وارد کنند. چین توانسته این مزیت را برای خود ایجاد کند که جایگزین کردن این کشور با دیگر منابع برای شرکتهای آمریکایی بسیار دشوار است. همچنین واردات کالاهای کشاورزی ازسوی چین اهمیت بالایی برای کشاورزان آمریکایی دارد. حوزه بعدی تغییر ساختار مبادلات اقتصادی چین و آمریکا، حوزه سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری چین در آمریکا سال گذشته به شدت کاهش یافت و این روند امسال ادامه پیدا کرده است. برای مدتی خریداران چینی سهام شرکتهای آمریکایی، دست نگه میدارند تا ابهامها رفع شود و این یک خطر برای اقتصاد آمریکاست. کاهش سرمایهگذاری چین در شرکتهای تازه تاسیس آمریکایی به معنی کاهش دسترسی آمریکا به بازار چین است، زیرا معمولا چین در این شرکتها سرمایهگذاری میکند و آنها در چین فعالیت خود را گسترش میدهند.
از سوی دیگر دسترسی شرکتهای چینی به بازار آمریکا محدود شده است. نهادهای دولت آمریکا از میزان خرید کالاهای چینی کاستهاند و شرکتهای آمریکایی را تشویق کردهاند از خرید کالاهای چینی اجتناب کنند. چندی پیش آمریکا تلاش کرد کشورهای اروپایی را از خرید محصولات شرکت هوآوی منصرف کند. در واقع آمریکا تلاش کرده میزان تعامل با شرکتهای چینی را در بسیاری از حوزهها کاهش دهد. این یک تهدید برای اقتصاد چین محسوب میشود، البته اروپاییها چندان به درخواست آمریکا توجه نداشتهاند، اما چین خطر را احساس کرده و بدون تردید تلاش خواهد کرد از میزان آسیبپذیری خود در حوزههای یادشده بکاهد. این یک حوزه تغییر در سیاستهای اقتصادی و تجاری چین است که اثرات بلندمدت بر روابط چین و آمریکا خواهد داشت.
آمریکا برای چین محدودیتهای دیگر نیز در نظر گرفته است و میتوان گفت تمام آنچه آمریکا علیه چین انجام داده، چین را از مسیری که تاکنون طی کرده خارج خواهد کرد. به این معنا که مقامات چین همزمان با اجرای برنامههای حمایتی برای حفظ ثبات اقتصاد، تدابیر بلندمدت برای کاستن از وابستگی به بازار آمریکا در حوزههای گوناگون اتخاذ خواهند کرد. به نظر میرسد تعادل تجاری بعدی بین آمریکا و چین در آینده نزدیک برقرار نشود و ساختار این تعادل با آنچه در دو دهه اخیر وجود داشته به کلی متفاوت است.
ارسال نظر