چماق بدون هویج!
میتوان گفت عامل اصلی وضعیت کنونی، سیاستهای ترامپ است. او از قبل از استقرار در کاخسفید برجام را بدترین پیمان تاریخ آمریکا توصیف کرده و سال گذشته از آن خارج شد. سیاست اعمال حداکثر فشار بر ایران مدتهاست در حال اجراست و ترامپ میگوید این سیاست برای وادار کردن ایران به مذاکره ادامه پیدا خواهد کرد. او انواع تحریمها را علیه ایران اعمال کرده و اغلب شرکای تجاری ایران روابط تجاری خود را با این کشور بهشدت کاهش دادهاند.
بدونتردید فشارهای قابلملاحظهای بر اقتصاد ایران وارد شده و اکنون این کشور از اروپاییها میخواهد به تعهدات خود عمل کنند، در غیر اینصورت دلیلی برای پایبندی ایران به توافق یاد شده وجود ندارد. اما پرسش مهم درباره تحولات اخیر این است که آیا رویکرد آمریکا تغییر خواهد کرد یا نه؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید دید رویکرد ترامپ به موضوع امنیت ملی آمریکا و الگوی رفتاری او در قبال چین، روسیه و کرهشمالی چیست و چه نقایصی دارد. در دو سال و نیمی که ترامپ در سمت ریاست جمهوری آمریکا بوده، اقدامات او به تضعیف جایگاه آمریکا منجر شده است. اکنون نسبت به قبل، نفوذ آمریکا و احترام این کشور در جهان کمتر شده است. طی دوران ریاستجمهوری ترامپ، شراکتهای امنیتی آمریکا تضعیف شده، چین و روسیه بیپرواتر و آزادتر از قبل رفتار میکنند و سیاست ترامپ علیه ایران، ونزوئلا و کرهشمالی یعنی اعمال حداکثر فشار، دستاوردهای مشهود امنیتی و حیثیتی برای آمریکا نداشته و بهنظر میرسد حداقل در آینده نزدیک، چنین دستاوردهایی حاصل نخواهد شد.
یک عامل مهم وضعیت کنونی، سبک رهبری ترامپ است. او مانند نیکسون تلاش کرده بر تمامی جنبههای حکومتی در ایالاتمتحده سلطه خود را اعمال کند اما برخلاف نیکسون، ترامپ در حالی در کاخ سفید مستقر شد که هیچ تجربهای در امنیت ملی و سیاست خارجی نداشت، از تاریخ چیزی نمیدانست و درک کاملی از نحوه اداره امور نداشت. اگر در یک سال و نیم آینده او در همین مسیر حرکت کند شرایط نهتنها بهتر نخواهد شد، بلکه ریسکهای بیشتری ایالاتمتحده را تهدید خواهد کرد.
در واقع استراتژی ترامپ فاقد ویژگیهای استراتژی موثر است. در ادامه به دو نقص بزرگ در استراتژی ترامپ اشاره میکنیم. یک ویژگی بنیادی استراتژی موثر، درک دیدگاهها و اولویتهای دیگران است. تاکنون ترامپ توجهی به این ویژگی نداشته و بهویژه نحوه رفتار او با چین، روسیه، ایران و کرهشمالی به وضوح نشان میدهد استراتژی او فاقد این ویژگی است. کشورهای یادشده به دلیل تجارب خود احساس عمیق عدم امنیت دارند و آمریکا را معمار و مدیر سیستمی میدانند که علیه آنهاست. در واقع نزاع بین این کشورها و آمریکا صرفا سوءتفاهم نیست که بتوان آن را با مذاکره حل کرد، بلکه این نزاع حاصل تضاد منافع و تمایل کشورهای یادشده به دگرگون کردن سیستم امنیتی مورد نظر آمریکاست.
برای ایالاتمتحده آنچه ممکن است در نزاع با چهار کشور دیگر از دست برود دسترسی به بازار و منابع ارزشمند است. اما آن چهار کشور ادامه حیات خود را در معرض خطر آمریکا میبینند. در واقع ایالاتمتحده با توجه به در اختیار داشتن یک ارتش قدرتمند و سابقه دخالت در امور دیگر کشورها، یک تهدید واقعی برای این کشورها محسوب میشود. رفتار ترامپ با همپیمانهای آمریکا نیز منطقی نبوده است. او با کشورهای یادشده از جمله ژاپن و کشورهای اروپایی بهعنوان کشورهای تحتکنترل آمریکا رفتار میکند که باید سیاستهای واشنگتن را اجرا کنند؛ بهعنوان کشورهای مستقلی که دارای اولویتها و منافع خاص خود هستند. اما حفظ شراکتهای امنیتی و استراتژیک مانند ازدواج مستلزم تلاش، امتیازدهی و همکاری است. تاکنون ترامپ چنین رفتار نکرده و طبیعی است که اختلافات متعددی بین آمریکا و همپیمانانهای این کشور شکل گرفته است.
دومین ویژگی مهم استراتژی موثر، ترکیب تهدید و تشویق است. در واقع سیاست هویج و چماق باید بهطور کامل اجرا شود تا اهداف موردنظر بهدست آید. در این زمینه نیز رفتار ترامپ درست نبوده است. برای مثال ترامپ در قبال روسیه اهداف واقعبینانهای را دنبال نکرده است. پایان یافتن دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و همپیمانان اروپایی آمریکا یکی از این اهداف واقعبینانه است که ترامپ توجهی به آن نداشته است. ترامپ بهجای آنکه در چارچوب سیاست هویج و چماق روندی منطقی را در قبال روسیه دنبال کند، بر روابط شخصی خود با ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری این کشور تمرکز کرده است و مشاهده میشود که روابط دو کشور از هر زمان دیگری در سالهای اخیر خصمانهتر است.
از سوی دیگر ترامپ برای وادار کردن چین به تغییر رویه تجاری خود از اعمال تعرفه علیه کالاهای صادراتی این کشور استفاده کرده و توجهی به اهمیت روابط دوجانبه تجاری چین و آمریکا نداشته است. همچنین ترامپ به اثرگذاری بالای چین بر کرهشمالی توجه نمیکند. حاصل رویکرد پرنقص ترامپ در موضوع چین این است که تعرفهها سبب شده لطمات بزرگی به اقتصاد آمریکا وارد شود و از سوی دیگر چین در مسیر ارتقای توان نظامی خود در حال پیشرفت است. مذاکرات تجاری چین و آمریکا که از اواخر سال گذشته میلادی آغاز شده، به هیچ نتیجهای نرسیده و مشخص نیست مذاکرات کنونی به توافق منجر شود یا نه. ترامپ بر مسائل تجاری بین چین و آمریکا تمرکز کرده در حالی که دیگر اعضای دولت و هیات حاکمه آمریکا نگران رشد قدرت و نفوذ نظامی چین در جهان هستند. فقدان یکپارچگی در سیاست خارجی دولت آمریکا کاملا مشهود است.
سیاست ترامپ در قبال کرهشمالی نیز فاقد دو مولفه تشویق و تهدید بوده است. در واقع او هیچگاه این دو را ترکیب نکرده است. در یک زمان ترامپ به اعمال حداکثر فشار تهدید کرده و در زمانی دیگر وعده سرمایهگذاری و کمک اقتصادی داده است. اما او نمیتواند با وعده، کرهشمالی را به اقدامی وادار کند و رهبر کرهشمالی میداند که برای جلوگیری از دخالت نظامی آمریکا مجبور است سلاح هستهای و موشک بالستیک قارهپیما در اختیار داشته باشد و از این دو بهعنوان ابزارهای بازدارنده استفاده میکند. بیدفاع بودن در برابر آمریکا و کاهش وابستگی مردم کره به کیمجونگاون، دو وضعیت بسیار خطرناک برای رهبر کرهشمالی است و آمریکا دقیقا خواهان تحقق این دو وضعیت است؛ یعنی ترامپ اعلام کرده ابتدا کرهشمالی باید بهطور کامل خلع سلاح شود، آنگاه سرمایهگذاری و کمک اقتصادی انجام خواهد شد. طبیعی است که مذاکرات بین دو طرف به نتیجه نرسیده است و تا وقتی تغییری در رویکرد ترامپ رخ ندهد، نتیجهای حاصل نخواهد شد. سیاست ترامپ در قبال ایران پرنقصترین سیاست خارجی او بوده است. ترامپ خواهان تغییر رفتار ایران در منطقه خاورمیانه و مذاکره مجدد بر سر برنامه هستهای ایران است. اما درکی از تهدیدهای امنیتی که رهبران ایران احساس میکنند ندارد، در نتیجه تلاشی برای رفع این نگرانیها نمیکند. سیاست ترامپ در قبال ایران در واقع بازتاب درخواستهای اسرائیل و عربستان از ترامپ است. اما با آنچه اروپاییها، چین یا روسیه میخواهند سازگار نیست. موفقیت سیاست فشار حداکثری، به همراهی جامعهجهانی با آمریکا نیاز دارد و آمریکا از این همراهی بیبهره است.
ارسال نظر