راه 2 ساله در 4 ماه

در توضیح باید گفت شروع رشد بورس و مهم‌ترین محرک آن تضعیف ارزش پول ملی بوده است، شرایطی مشابه با رشد بورس در سال‌های ۹۱ و ۹۲. بنابراین بازدهی اشاره شده در مورد بورس تهران صرفا تطبیق با متغیر اسمی بوده و نه بازدهی واقعی. شاید گفته شود شرکت‌هایی در بورس هستند که ارزش آنها چند برابر شده و حتی از بازدهی دلار نیز پیشی گرفته‌اند، در مورد آنها چه توجیهی وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت، ما وقتی به یک بازار نگاه می‌کنیم نگاه به کلیت آن داریم، شرکت‌های بزرگ و تاثیرگذار در بورس که عمدتا در گروه‌های مخابرات، فلزات اساسی، محصولات شیمیایی، فرآورده‌های نفتی، استخراج کانه‌های فلزی و شرکت‌های چندرشته‌ای صنعتی متمرکز شده‌اند، دست‌کم تا اینجا نشانی از رشد غیرمعقول ندارند و قیمت سهام این دسته از شرکت‌ها با پارامترهای بنیادی نظیر قیمت به درآمد هر سهم توجیه می‌شود. ممکن است در برخی تابلوها شرکت‌هایی رشد کرده باشند که قابل‌توجیه با پارامترهای بنیادی نباشد، در مورد این دسته از شرکت‌ها چه توضیحی وجود دارد؟

باز به علت اصلی رشد برمی‌گردیم، زمانی که تطبیق با متغیر اسمی مدنظر است، دارایی‌های شرکت‌ها مورد توجه قرار می‌گیرد، در حالت نرمال آنچه محل اهمیت است، سود عملیاتی شرکت و سود قابل‌تقسیم در مجمع سالیانه است، اما زمانی که که دارایی شرکت نسبت به سال ۱۳۹۰ که ارزش هر دلار نزدیک به هزار تومان بوده، ۱۰ برابر شده، یا ارزش جایگزینی آن به‌طور بی‌سابقه‌ای رشد کرده، هستند سهامدارانی که معتقدند این ارزش باید در قیمت سهم لحاظ شود. فارغ از آنکه این دسته از شرکت‌ها گاه در مجامع سهامدار را دست خالی روانه کنند و سودی برای تقسیم نداشته باشند یا با احتمال رکود در فروش مواجه باشند، با این حال بعضی افزایش قیمت این گروه از شرکت‌ها را با رشد دارایی‌های آنها قابل‌توجیه می‌دانند، ولو آنکه نسبت بازده به دارایی در این شرکت‌ها با چالش اساسی مواجه باشد. افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها هم که عموما در ایران برای شرکت‌های مشمول ماده ۱۴۱ قانون تجارت استفاده شده،  بر این امر استوار است که اطلاعات ترازنامه‌ای به‌روز شود و از آن طرف با افزایش هزینه‌هایی مانند استهلاک، سرمایه‌گذاری در عملیات و تولید بیشتر شود. (گو آنکه بیشتر شرکت‌هایی که از این نوع افزایش سرمایه استفاده کرده‌اند، افزایش سرمایه از محل قیمت زمین را اساس قرار داده‌اند که آن‌هم به بحث افزایش هزینه استهلاک مربوط نیست)، معافیت مالیاتی این نوع از افزایش سرمایه نیز باعث توجه بیشتر سرمایه‌گذاران شده و در گروه‌هایی مانند بانک‌ها موجب بهبود نسبت کفایت سرمایه نیز شده است.

اما با تمام این استدلال‌ها تا زمانی که افزایش قیمت سهام این شرکت‌ها با بهبود سودآوری عملیاتی همراه نشود، می‌تواند سست و بی‌پایه باشد. سهامدار خرد سهامی را می‌خرد که از محل سود عملیاتی شرکت، جریان مثبتی در سرمایه خود ایجاد کند، حال اگر سهمی وجود داشته باشد که به‌رغم ارزندگی از نظر دارایی‌ها، تا ۱۰ سال آینده چشم‌اندازی برای تقسیم سود در مجمع نداشته باشد، واقعا این سهم به چه کار سهامدار خرد می‌آید؟ با این حال با فرض اینکه به‌روز شدن دارایی‌ها در ترازنامه با افق مثبت اقتصادی نیز هم‌زمان شود، پدیده مثبتی خواهد بود.  اما در ذات، بورس تهران کامودیتی محور است و به دلیل شرکت‌های بزرگی که در گروه‌های مرتبط وجود دارند، همبستگی بالایی با قیمت‌های جهانی از جمله قیمت نفت و فلزات دارد.

 نفت و میزان فروش آن البته به شرایط عمومی اقتصاد ایران نیز مرتبط است و میزان تقاضای کل و بودجه کشور را نیز تعیین می‌کند. در این مورد نیز بازارهای جهانی به‌رغم وجود تهدیدهایی نظیر جنگ تجاری آمریکا و چین، بر خلاف میل سرمایه‌گذاران در بورس تهران حرکت نکرده‌اند و اگر به‌ویژه در سال ۹۸، محرک رشد نبوده‌اند، عاملی برای توقف حرکت شاخص بورس نیز نشده‌اند. این بحث اما در مورد قیمت است، در مورد حجم فروش نگرانی‌های جدی وجود دارد. با تحریم‌های پی‌در‌پی معلوم نیست چه میزان بتوانیم نفت بفروشیم و این میزان فروش نفت به چه میزان به رکود دامن می‌زند.از طرفی تحریم‌های پی‌در‌پی این نگرانی را به فروش محصولات فلزی و پتروشیمی نیز منتقل کرده و باعث شده سرمایه‌گذاران به دقت گزارش‌ها را دنبال کنند.گزارش‌هایی که تا این لحظه سرمایه‌گذاران را امیدوار نگه داشته، اما تداوم آن با ثبات شاخص در محدوده‌های فعلی ارتباط مستقیمی دارد. در جمع‌بندی می‌توان گفت آغاز رشد بورس تهران با تضعیف ریال بوده و دلایل رشد آن را هم باید در همین عامل جست‌وجو کرد. در اقتصاد پدیده‌ها لزوما همزمان رخ نمی‌دهند و رشد امروز بورس، ناشی از افزایش شدید قیمت دلار در سال گذشته است.