سیاست‌گذاری در دست مردان

بانک مرکزی آمریکا مانند برخی بانک‌های مرکزی دیگر و موسسات خصوصی و دولتی مالی تلاش کرده‌اند تعداد اقتصاددان‌های زن افزایش یابد. اما حضور افرادی نظیر جنت یلن، رئیس پیشین بانک مرکزی آمریکا در سطوح عالی مناصب دولتی برای تشویق زنان به ورود به رشته اقتصاد و ادامه تحصیل کافی نیست. زیرا این یک واقعیت است که اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی هنوز هم یک حوزه سلطه مردان محسوب می‌شود. غیر از خانم یلن که نمونه موفق حضور یک زن در اقتصاد است، تعداد دیگری از زنان اقتصاددان در مناصب عالی نظیر ریاست صندوق بین‌المللی پول یا عضویت در هیات مدیره بانک‌های مرکزی بزرگ حضور دارند. اما تنها یک دهم استادان اقتصاد در آمریکا زن هستند و تنها یک زن توانسته جایزه نوبل را در رشته اقتصاد دریافت کند. در سرتاسر جهان تنها ۱۲ بانک مرکزی یعنی ۵/ ۶ درصد کل بانک مرکزی تحت ریاست زنان است و نیز باید به این واقعیت توجه کرد که چند سال پیش تعداد زنانی که ریاست بانک مرکزی را برعهده داشتند، ۱۷ نفر بود. در سطوح پایین‌تر مشاغل اقتصادی نیز جنسیت نقش بزرگی علیه حضور زنان داشته است اما دلیل این وضعیت چیست؟

متأسفانه برخی اقتصاددانان معتقدند زنان برای رشته اقتصاد مناسب نیستند و بهتر است آنها به دلیل ویژگی‌های بیولوژیک خود در شغل‌ها و رشته‌های دانشگاهی دیگر مشغول شوند و برخی دیگر معتقدند، برقراری توازن بین زندگی خانوادگی و شغلی برای اقتصاددان‌های زن دشوار است و زنان وظایف ویژه در حوزه خانواده و نگهداری از کودکان‌شان دارند که با وظایف شغلی در حوزه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی کلان یا تحقیقات و تدریس دانشگاهی سازگار نیست. اما واقعیت این است که باورهای فرهنگی مهم‌ترین عامل تاثیرگذار بر نقش زنان اقتصاددان در کشورهاست. در غرب پول و اداره امور کشور همواره یک موضوع مردانه تصور شده و این یک الگوی ویژه پدید آورده است: از آنجا که دختران تعداد کمی از زنان را در بین استادان دانشگاه یا مناصب عالی دولتی مشاهده کرده‌اند، فرض را بر این گذاشته‌اند که اقتصاد و سیاست‌گذاری کلان حوزه فعالیت مردان است، در نتیجه تمایل چندانی به ورود به آن نداشته‌اند.

حال این پرسش مطرح است که آیا شرایط تغییر خواهد کرد؟ احتمالا تغییراتی رخ خواهد داد. زنانی نظیر خانم یلن و خانم لاگارد معتقدند ضروری است زنان بیشتری در مشاغل اقتصادی و دانشگاهی حضور داشته باشند، زیرا متوازن شدن این حوزه‌ها از لحاظ میزان حضور زنان و مردان به نفع خود اقتصاد است و بر اعتبار آن می‌افزاید. این دو نفر و استادان زن اقتصاد در دانشگاه‌ها و صاحبان مشاغل عالی در کنار ده‌ها زن دیگر که در سطوح عالی تصمیم‌گیری کشورها مشغول فعالیت هستند، می‌تواند الگویی مناسب برای زنان باشد تا باورهای اشتباه خود را کنار بگذارند. نکته جالب توجه این است که در آسیا میزان حضور زنان اقتصاددان در هیات مدیره بانک‌های مرکزی بسیار بالاتر از آمریکا است. به ویژه در کشورهایی نظیر مالزی، تایلند، فیلیپین و سنگاپور بیش از نصف مدیران ارشد در بانک‌های مرکزی زن هستند. شاید بتوان گفت موفقیت‌های اقتصادی این کشورها تا اندازه‌ای تحت تاثیر حضور تعداد بیشتری از زنان در جایگاه‌های تصمیم‌گیری کلان است. البته شواهد حاکی است تغییر الگوهای جاافتاده اجتماعی در غرب درباره زنان و توانایی‌های آنها روندی زمانبر است.