ناسیونالیسم در برابر لیبرالیسم
تلاشها برای حفظ انگلستان در اتحادیه اروپا به دلایل مختلف با شکست مواجه شد و هیچیک از این دلایل مهمتر از ناکامی فراگیر در درک نارضایتی طبقه متوسط و پایینتر از متوسط جامعه انگلستان نیست. این ناکامی تنها در انگلستان مشاهده نمیشود و به باور تحلیلگران نقص یادشده، پدیدهای گسترده مربوط به پایان یک چرخه از کاپیتالیسم لیبرال است. دو هفته دیگر انتخابات پارلمان اروپا برگزار میشود و در آستانه این انتخابات، وضعیت اتحادیه اروپا چندان خوب نیست. تمایلات ضدلیبرالیسم اروپایی در حال گسترش است و انتظار میرود احزاب سنتی میانهرو در سرتاسر اروپا اکثریت را در پارلمان اروپا کسب کنند اما ملیگراها بر تعداد کرسیهای خود خواهند افزود، طوری که بر تصمیمگیریهای مهم پارلمان بعدی اثر خواهد گذاشت. از مدتها پیش این پرسش مطرح بوده که چگونه باید با افزایش قدرت احزاب ملیگرا و پوپولیست که یک چالش بزرگ برای موجودیت اتحادیه اروپا محسوب میشود، مقابله کرد؟ پاسخ بسیار روشن است: مشکل را حل کنید! البته عمل کردن به این پاسخ آسان نیست.
آنچه سبب هواداری تعداد بیشتری از مردم از احزاب ضداتحادیه اروپا در چند کشور عضو این اتحادیه از جمله ایتالیا شده است، خشم است، خشمی بیسابقه در دهههای اخیر که انگیزه کافی برای اقدام به مردم میدهد. در انگلستان و ایتالیا رشد اقتصادی سبب شده به ثبات و گاه کاهش بهرهوری و درآمد واقعی مردم توجه نشود. بسیاری از رایدهندگان طی سالهای اخیر شاهد کاهش درآمد واقعی خود بودهاند البته کاهش درآمد واقعی تنها دلیل رای مردم انگلستان به خروج این کشور از اتحادیه اروپا نبوده است. عوامل دیگری نیز وجود داشته که از دید کارشناسان اقتصادی دور مانده است اما در جوامع فقیر انگلستان کاملا قابل مشاهده است. در ایتالیا نیز بر میزان فقر افزوده شده است. در واقع در اکثر اقتصادهای اروپایی، تدابیر ریاضتجویانه سالهای اخیر که به تجویز اتحادیه اروپا برای سامان یافتن شرایط اقتصادی و مالی اجرا شده به فقیرتر شدن فقرا و کاهش درآمد طبقه متوسط منجر شده است. برای مقابله با این روند باید قوانین مالی پیمان ماستریخت مورد بازنگری قرار گیرد تا از شدت سختگیریهای مالی کاسته شود و نیز نقایص این قوانین رفع شود.
البته این کار آسانی نیست. طی چند سال اخیر دولتهای هوادار اتحادیه اروپا در ایتالیا، اسپانیا و پرتغال با اجرای تدابیر ریاضت جویانه توانستند شرایط اعمال شده از سوی این اتحادیه را تحقق بخشند اما این موفقیت به بهایی بسیار بزرگ بهدست آمد. یعنی حمایت احزاب سنتی بهشدت کاهش یافت و در مقابل احزاب پوپولیست مورد توجه رایدهندگان قرار گرفتهاند. در آلمان شرایط مثبت اقتصادی سبب شده احزاب میانهرو در قدرت باقی بمانند. برای مثال نرخ بیکاری در این کشور در پایینترین میزان در چهار دهه اخیر قرار دارد. اقتصاددانهای آلمانی به اهمیت موضوع رفاه طبقه متوسط و پایینتر از متوسط جامعه توجه دارند. در دیگر اقتصادهای عضو اتحادیه اروپا اگر احزاب حاکم مایلند از گسترش افراطگرایی سیاسی جلوگیری شود، باید به وضعیت اقتصادی و اجتماعی رایدهندگان توجه کنند. این رایدهندگان تحتفشارهای مختلف از جمله افزایش مهاجران، اتوماسیون و ثابت باقی ماندن درآمد واقعی قرار دارند.
ارسال نظر