تکرار الگوی مصری
یک دهه پیش انقلاب در برخی کشورهای عرب آفریقا این امید را به وجود آورده بود که اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهایی نظیر مصر رخ خواهد داد و شرایط زندگی مردم به کلی تغییر خواهد کرد، اما چنین نشده است. در مصر نیروهای مسلح صبورانه بر اوضاع نظارت داشتند و سپس در زمانی مناسب با بهرهگیری از آشوب سراسری در این کشور سلطه خود را گسترش دادند. فرماندهی نیروهای مسلح مصر حسنی مبارک را از قدرت برکنار کرد و این اقدام زمانی رخ داد که مشخص شد نیروهای امنیتی نمیتوانند تظاهراتهای خیابانی را کنترل کنند. سپس شورای نظامی کنترل اوضاع را در دست گرفت و بر نخستین انتخابات دموکراتیک نظارت کرد. دو سال بعد ژنرال سیسی زمینه سرنگونی نخستین رئیسجمهور مصر را که در انتخابات آزاد به پیروزی رسیده بود فراهم کرد. سیسی در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ در انتخابات پیروز شد و در هر دو با کسب ۹۷ درصد آرا.
نکته جالب توجه اینکه پارلمان مصر اصلاح قانون اساسی را به تصویب رسانده که طبق آن سیسی میتواند تا سال ۲۰۳۴ در قدرت باقی بماند. یکی از تحلیلگران سیاسی عربستان میگوید: «به عقیده من بهار عربی در سال ۲۰۱۱ و آنچه اخیرا در سودان و الجزایر رخ داد حاصل فریب سیاسی بوده است. هنگامی که رئیسجمهور میگوید من با کسب ۸۵ درصد یا ۹۹ درصد آرا به پیروزی رسیدم، اما هر جا میروید مردم با او مخالف هستند مشخص است که فریب و تقلب رخ داده است. اگر توسعه اقتصادی واقعی و فراگیر صورت گرفته باشد، مردم با رئیسجمهور همراهی میکنند، اما اگر چنین توسعهای رخ نداده باشد و رئیسجمهوری حقوق سیاسی و مدنی برای مردم قائل نباشد در واقع چیزی جز سرکوب به آنها نداده و چنین وضعیتی نمیتواند ادامه پیدا کند.»
به نظر میرسد تحولات در سودان حداقل در حال حاضر از الگوی مصر پیروی میکند. عمر البشیر حاکم دیرینه این کشور چند روز پیش و پس از مدتها تظاهرات، از سوی ارتش از قدرت برکنار شد. جمعیتهای عظیم خارج از وزارت دفاع گردهم آمدند و از ارتش خواستند به آنها کمک کند عمر البشیر را سرنگون کنند. رئیس جدید شورای نظامی سودان یعنی عبدالفتاح البرهان عبدالرحمان اعلام کرده پس از مشورت با مخالفان، حکومت غیرنظامی تشکیل خواهد شد و وعده داده دوره انتقال بیش از دو سال طول نکشد. حال مشخص نیست در ماههای آینده چه رخ خواهد داد و آیا او به وعده خود عمل خواهد کرد یا نه. اگر الگوی مصر در سودان دنبال شود بعید است سرنگونی عمر البشیر تغییری در سرنوشت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم این کشور ایجاد کند.
تظاهرات فشار برای تغییر را افزایش داده درست همان طور که در مصر رخ داد. در آن زمان در مصر پس از سقوط مبارک، وزیر دفاع که دو دهه در این مسند قرار داشت اداره امور کشور را عهدهدار شد. شعار مردم سودان نشان میدهد آنها مایل نیستند کشورشان در همان مسیری حرکت کند که مصر حرکت کرده است. در سودان بزرگترین اشتباه این بوده که تصور شده ارتش هوادار خواست مردم است و در جهت تحقق آن حرکت میکند. عملکرد ارتش چه در مصر چه در سودان بیش از مداخله به نفع خود نمیتواند باشد.
در الجزایر رئیس ارتش یعنی احمد قاعد صلاح رویکردی نرمتر اتخاذ کرد. او اعلام کرد بوتفلیقه ۸۲ ساله برای قرار داشتن در جایگاه ریاست جمهوری مناسب نیست. در نتیجه مردم مطمئن شدند ارتش پشتیبان بوتفلیقه نخواهد بود و تظاهرات ادامه پیدا کرد. طی چند روز، پارلمان الجزایر یک رهبر موقت تعیین کرد که از اعضای گروه حاکم بر کشور بود. ارتش حمایت خود را از او اعلام کرد و زمانی برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری تعیین شد. البته تحلیلگران معتقدند این روند یک پوشش سیاسی برای ارتش است که حضوری بسیار قدرتمند در ساختار قدرت در الجزایر دارد.
نکته مهم این است که هر فرد غیرنظامی محبوب مردم در سودان یا الجزایر، به حمایت ارتش نیازمند است و این یک ساختار مشترک در تمام کشورهای عرب است که رئیسجمهوری باید همزمان با حفظ حمایت ارتش، مشکلات اقتصادی و سیاسی را حل کند. مشکلاتی که سبب بهار عربی در سال ۲۰۱۱ در کشورهای عرب شدند، عموما از میان نرفتند. دیکتاتورهای برکنار شده جای خود را به روسای جمهوری دادند که نتوانستند شغل ایجاد کنند، از فقر بکاهند و با فساد مالی مبارزه کنند. مسلم است که رفع نشدن مشکلات و تغییرات ظاهری سبب میشود مردم بار دیگر به خیابانها بیایند و این همان چیزی است که در سودان و الجزایر مشاهده میشود. همچنین اگر حکومتهای کنونی دیگر کشورهای منطقه در مسیر اصلاح ساختارهای سیاسی و اقتصادی حرکت نکنند و حقوق مدنی مردم را به رسمیت نشناسند، در آنها نیز دیر یا زود مردم به خیابانها خواهند آمد. در الجزایر یکچهارم افراد زیر ۳۰ سال بیکار هستند و این در حالی است که الجزایر منابع عظیم نفت و گاز دارد. مردم خواهان آزادسازی اقتصاد و متنوع شدن منابع درآمدی آن برای کاهش وابستگی به بخش نفت هستند. اتکا به درآمدهای نفتی هم سبب ضعف اقتصاد میشود و هم فساد مالی را گستردهتر میکند. نشانههای کمی از حرکت دولت الجزایر در این مسیر مشاهده شده و طبیعی است که بر عمق و گستردگی مشکلات اقتصادی افزوده شده است.
در سودان آنچه بهعنوان اعتراض به افزایش قیمت نان و شرایط بد زندگی آغاز شد به مخالفت جدی با حکومت منجر شد. دقیقا مانند سال ۲۰۱۱ شعار مردم این است: «ما خواهان سقوط حکومت هستیم.» در این میان عدهای از مردم سودان معتقدند آنچه اکنون در این کشور در جریان است با بهار عربی سال ۲۰۱۱ تفاوت دارد و دومین خیزش نیست، زیرا تظاهراتهای کنونی علیه مشکلات اقتصادی است، نه وضعیت سیاسی. به باور آنها سودان و الجزایر دومین موج بهار عربی نیستند. تظاهرات علیه گرسنگی و وضعیت بد اقتصادی بوده و در این تظاهرات جمعیتی عظیم از جوانان سرکوب شده حضور دارند که آزادی را لمس نکردهاند. همچنین تغییرات سیاسی اخیر یک پیروزی محسوب نمیشود زیرا هنوز حکومت پاسخگوی رفتار خود نیست.
یکی از استادان علوم سیاسی دانشکده اقتصاد لندن میگوید: «عبارت بهار عربی بسیار گمراهکننده است زیرا این معنا را میدهد که همه چیز شکوفه خواهد کرد. آنچه ما شاهد هستیم مخالفتهای اجتماعی است که از آسیبپذیری و ضعفهای اقتصادی و سیاسی نشات گرفته است.» مردم الجزایر و سودان در پی آزادی و آینده روشن به خیابانها آمدند اما بحرانهای منطقه ثابت میکند امیدهای آنها به آینده بهتر به احتمال زیاد تحقق نخواهد یافت. تونس بهعنوان یک مورد موفق توسعه دموکراتیک مورد ستایش است. البته بحران اقتصادی سبب کاهش شدید سطح زندگی مردم این کشور شده است. اما مشکلات تونس در مقایسه با ملتهایی که بهار عربی را تجربه کردند بسیار کمتر است.
در لیبی یک نظامی که منتقدان او را قذافی دوم مینامند، برای تحت کنترل درآوردن کشوری که از سال ۲۰۱۱ تاکنون دچار تنشهای خونین بوده جنگ بهراه انداخته و شرایط از هر جهت بدتر شده است. در سوریه صدها هزار نفر در جنگ داخلی کشته شدهاند و در یمن چهار سال جنگ کشور را در آستانه قحطی فراگیر قرار داده است. در سودان و الجزایر راه پیش رو اساسا مشخص نیست. ارتش مایل است قدرت را در دست خود حفظ کند؛ فرقی ندارد یک نظامی در قدرت باشد یا یک غیرنظامی. در واقع ارتش طعم شیرین قدرت و مزایای آن را چشیده و خود را تنها نیروی توانا برای حفاظت از این کشورها میداند.
ارسال نظر