پرسش‌های بی پاسخ

امسال در نشست کنفرانس امنیتی مونیخ، یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها این بود که اگر نظم لیبرال جهان از میان برود، چه خواهد شد؟ این نگرانی عمیق وجود دارد که ترامپ با یک توییت زمینه خروج آمریکا از ناتو را فراهم کند. او قبلا آمریکا را از پیمان‌های بین‌المللی که سال‌ها وقت و انرژی صرف ایجاد آنها شده، خارج کرده و مدت‌هاست در حال انتقاد از ناتو است. او می‌گوید: «بار مالی و غیرمالی آمریکا در پیمان ناتو بیش از حد زیاد است و باید تغییراتی در سهم آمریکا ایجاد شود.» اما به‌نظر می‌رسد ترامپ اساسا با چندجانبه‌گرایی مشکل دارد زیرا او معتقد است پیمان‌های چندجانبه محدودیت‌های غیرمنطقی برای آمریکا به‌وجود آورده‌اند. دبیرکل ناتو روز جمعه یک سوال بسیار مهم را مطرح کرد و آن اینکه آیا هنوز تصور می‌کنید که ترامپ به ناتو اعتقاد دارد؟

روز شنبه خانم آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز در سخنرانی خود گفت: «تمام بحران‌های جهان به یک سوال ختم می‌شود و آن اینکه آیا ما به چندجانبه‌گرایی اعتقاد داریم، هرچند روند حل مسائل از طریق چندجانبه‌گرایی دشوار و کند باشد؟ چه کسی می‌تواند قطعات پازل جهان را در کنار هم قرار دهد؟ مسلما همه ما با هم.»

این‌گونه اظهارنظرها نشان می‌دهد درباره حاکم شدن دیدگاه‌های ترامپ در مسائل جهانی نگرانی‌های عمیق وجود دارد. حتی اگر ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۰ آمریکا شکست بخورد و فرد دیگری جای او را بگیرد احتمال آنکه دیدگاه‌های او دنبال شود و نظم لیبرال کنونی جهان همچنان مورد تهدید قرار داشته باشد، وجود دارد. در واقع نگرانی کنونی حاصل احتمال تغییر نگاه به مسائل جهانی از سوی رهبران جهان است. این هراس وجود دارد که به دلایل مختلف، نه فقط دولت آمریکا بلکه دیگر رهبران به این نتیجه برسند که چندجانبه‌گرایی راه‌حل مشکلات جهانی نیست. فراگیر شدن این دیدگاه بسیار خطرناک خواهد بود. البته در کنفرانس امنیتی مونیخ برخی شرکت‌کنندگان آمریکایی از جمله لیندسی گراهام، عضو جمهوریخواه کمیته روابط خارجی مجلس سنا تلاش کردند موضع ترامپ را توصیف کنند. آقای گراهام گفت: «وقتی ترامپ می‌گوید «اول آمریکا» منظور او تقسیم مسوولیت‌ها بین آمریکا و هم پیمان‌های این کشور است.» البته تحلیلگران می‌گویند نباید درباره گسترش دیدگاه‌های ضد چندجانبه گرایی بیش از حد نگران بود زیرا هنوز هم تمامی کشورها معتقدند مسائل جهانی با اقدامات و همفکری جهانی قابل حل است، نه دوجانبه‌گرایی. در واقع ارزش‌های لیبرال ریشه‌های عمیق در جوامع دارد. از دید رئیس کمیته روابط خارجی اتحادیه اروپا، آنچه غرب را متحد نگه‌داشته پایبندی به دموکراسی، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد، حقوق برابر زنان و مردان و تساهل مذهبی است و این باورها عمیق تر از آن هستند که به‌راحتی کنار گذاشته شوند. این باورها به یک حزب یا سیستم حکومتی وابسته نیستند که با تغییر قدرت تغییر کنند. از سوی دیگر ایالات‌متحده بیش از آنکه تصور می‌شود به امنیت جمعی پایبند است. این کشور در دهه‌های اخیر پایبندی خود را به ناتو نشان داده و باید به این نکته توجه کرد که سیاست در آمریکا صرفا به رئیس‌جمهوری این کشور محدود نیست.

اما این پرسش مطرح است که آیا آنچه ترامپ و مایک پنس معاون او می‌گویند دیدگاه‌های شخصی آنهاست و در ساختار سیاسی آمریکا ریشه ندارد؟ پاسخ به این سوال آسان نیست و به‌نظر می‌رسد باید زمان بگذرد تا ابعاد پاسخ آن مشخص شود. برخی معتقدند شیوه ترامپ و همفکران او با آنچه تاکنون در ایالات‌متحده وجود داشته است از ریشه تفاوت دارد، به این معنا که آنها به تضاد منافع اعتقاد دارند و معتقدند پیروزی یک‌طرف به معنای شکست طرف مقابل است. ترامپ در حوزه‌های مختلف از جمله مسائل تجاری به‌جای گفت‌وگو و صبر، خیلی سریع به سراغ رویکرد تهاجمی از جمله اعمال تعرفه و فشار بر شرکای تجاری حرکت کرده و اثبات شده که این رویکرد به زیان همه است. البته ترامپ معتقد است راه‌حل مسالمت‌آمیز نتیجه‌بخش نیست و ایالات‌متحده باید از قدرت خود برای تحمیل خواسته‌های خود بر دیگر کشور‌ها استفاده کند.

در ماه‌های اخیر ترامپ نه‌تنها علیه رقیب بزرگ آمریکا یعنی چین فشار اعمال کرده، بلکه هم‌پیمان‌های اروپایی آمریکا و برخی کشورهای خاورمیانه تحت‌فشار قرار گرفته‌اند. در این میان توجه لازم به پیامدهای آن روش نشده است. ترامپ همواره معتقد بوده که آمریکا در نهایت پیروز خواهد شد، اما تحولات سیاسی داخل آمریکا از جمله کسب اکثریت از سوی دموکرات‌ها در مجلس نمایندگان و تحولات اقتصادی در جهان یعنی کاهش نرخ رشد اقتصاد جهان تحت‌تاثیر تنش‌های تجاری نشان داده، رویکرد ترامپ یعنی دور شدن از چندجانبه‌گرایی می‌تواند به زیان ثبات سیاسی و اقتصادی جهان باشد.

تفاوت نگاه به میزان فایده‌مندی نظم لیبرال جهانی اهمیت بالایی دارد. این پرسش مطرح است که آیا آیا نظم لیبرال طی دو دهه اخیر توانسته بحران جهانی را حل کند؟ آیا آمریکا و متحدانش توانستند در عراق، افغانستان و خاورمیانه به نتیجه موردنظر خود برسند؟ آیا در حوزه اقتصادی مناسبات حاکم بر غرب تضمین کرده که بحرانی جدید رخ نخواهد داد و نابرابری‌ها کاهش می‌یابد؟ پاسخ بسیاری از این‌گونه پرسش‌ها منفی است. در نتیجه طبیعی است که نسبت به فایده‌مندی نظم کنونی تردیدهای جدی پدید می‌آید. پرسش مهم دیگر این است که آیا چندجانبه‌گرایی می‌تواند نقایص نظم لیبرال کنونی را رفع کند یا به سیستمی دیگر نیاز است. ضروری است هرچه سریع‌تر به این سوال پاسخ داده شود. زیرا هر چه زمان می‌گذرد تردید درباره فایده‌بندی روش‌های کنونی عمیق‌تر می‌شود. انتقاد از یکدیگر راه‌حل نیست و ضروری است به شکل درست مسائل کنونی توصیف و حل شود.

البته واقعیت این است که مسائل قابل طرح در نشست امسال کنفرانس امنیتی مونیخ بسیار متعدد بودند و این نشان می‌دهد در سال‌های اخیر برای جلوگیری از به‌وجود آوردن مشکلات و مسائل به اندازه کافی تلاش نشده است. حال که انبوهی از مسائل ثبات جهان را تهدید می‌کند، فضا پرابهام است و ممکن است سردرگمی‌ها به نتایج منفی منجر شود. واژه‌هایی نظیر همکاری و گفت‌وگو در دایره واژگان ترامپ در حوزه ائتلاف‌های بین‌المللی جایی ندارد و به همین دلیل تمامی نهادهای بین‌المللی که آمریکا تاکنون عضو موثر آن بوده، در خطر ضعف یا از بین رفتن قرار دارند. پیمان آب و هوایی پاریس، پیمان هسته‌ای ایران و ساختار تجارت جهانی همگی جزو این‌گونه موارد هستند. اروپایی‌ها برای نجات چندجانبه گرایی و نظم لیبرال کنونی باید تلاش بیشتری بکنند.