بدیل جدی وجود دارد؟
در خاورمیانه بحرانهای مختلف زمینه را برای دخالت آمریکا و روسیه فراهم کرده است و آنچه در حال حاضر در حال رخ دادن است، شبیه رویارویی دوران جنگ سرد است یعنی دوران قبل از برچیده شدن دیوار برلین. نخستین جنگ سرد بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۰ جریان داشت و غرب در آن پیروز شد. کاپیتالیسم بر کمونیسم غلبه کرد و دموکراسی بر استبداد. اوایل دهه ۱۹۹۰ زمینهها برای رونق بازارها فراهم شد و احزاب چپگرا دیگر درباره سوسیالیسم صحبت نمیکردند و ترجیح میدادند از رقابت آزاد، کاهش دخالت دولت در اقتصاد، انعطاف در بازار کار، کارآیی و آزادی مطبوعات صحبت کنند. در دوران جنگ سرد غرب برای حفظ جذابیت کاپیتالیسم و جلوگیری از گسترش سوسیالیسم طرحهای اجتماعی اجرایی کرد. در واقع در آن دوران، دولتهای کاپیتالیستی نگران آن بودند که اگر به رفاه مردم توجه نکنند، آنها به سراغ سیستمهای اقتصادی دیگر خواهند رفت. با از میان رفتن بلوک شرق، کاپیتالیسم دیگر رقیبی نداشت. در سالهای پس از فروپاشی بلوک شرق، احزاب که زمانی معتقد بودند وظیفهشان تبدیل کردن کاپیتالیسم به سیستمی مفید برای رایدهندگان است تغییر عقیده دادند. در این سالها آنها معتقد بودهاند وظیفهشان سازگار کردن رایدهندگان با کاپیتالیسم است. در واقع دخالت دولتها پایان نیافت، بلکه به شکل جدید درآمد. همچنین کنترل دولت بر اقتصاد جای خود را به کنترل دولت بر اشخاص داده است و دیگر برای دولتها و احزاب مهم نیست مردم چه میزان راضی هستند، زیرا تصور میکنند آنها جای دیگری برای رفتن ندارند. سیاستهای ریاضتجویانه یک دهه اخیر به نتایج مثبت برای مردم منجر نشده و آنهایی که عامل بحران مالی و رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ بودند مجازات نشدهاند. حدود سه دهه از برچیده شدن دیوار برلین میگذرد و وعدههایی که در آن زمان داده شد تحقق نیافته است.
در سه دهه اخیر آزادسازی بازارها به بهشت اقتصادی منجر نشده، سطح استاندارد زندگی پیوسته بالا رفته اما با سرعت کمتر از قبل، رشد بهرهوری متوقف شده و میزان بدهیهای ملی و شخصی در غرب به شدت افزایش یافته است و یک نکته جالب توجه اینکه کشوری که طی سه دهه اخیر بهترین عملکرد اقتصادی را داشته یعنی چین، یک کشور کاپیتالیستی تمامعیار نبوده، بلکه نسخه خاص خود را از این سیستم دنبال کرده است؛ یعنی موانع تجاری باقی ماندهاند، دولت بخشهای بزرگ اقتصاد را در کنترل دارد، جریان سرمایهها کنترل میشود و در مجموع چین به سمت اقتصاد بازار حرکت کرده، اما بسیار محدود.
طبیعی است که رایدهندگان با کنار هم گذاشتن این واقعیتها به کاپیتالیسم آمریکایی و اروپایی بیاعتماد میشوند و در این میان، احزاب فعال کشورهای یاد شده باید درسهایی از سه دهه حاکمیت کاپیتالیسم و عملکرد نه چندان مثبت آن فرا بگیرند. در غیر این صورت در آینده، دور شدن از کاپیتالیسم بیشتر خواهد شد. مردم اکنون همان چیزهایی را میخواهند که همواره خواستهاند: شغل، مسکن، تامین اجتماعی، درآمد مناسب و این احساس که فرزندانشان آیندهای بهتر از آنها دارند. درس دیگر این است که اگر احزاب به نیازها و پرسشهای رایدهندگان پاسخ ندهند، آنها جای دیگر به دنبال پاسخ خواهند گشت. گسترش پوپولیسم و جذابیت دوباره سوسیالیسم به این معناست که این ایده که مردم جای دیگری برای رفتن ندارند، اشتباه است.
در سه دهه اخیر کاپیتالیسم رقیب جدی نداشته و احزاب حاکم در کشورهای دارای سیستم کاپیتالیستی توجه کافی به نقایص این سیستم نکردهاند. اکنون شرایط تغییر کرده؛ به این معنا که مردم شاهد اثرات این نقایص بر زندگی خود هستند و میخواهند تغییراتی بهوجود آید.
ارسال نظر