تهدید غول‌های انحصاری

کاپیتالیسم با تمام نقاط ضعف و مشکلاتی که دارد بیشترین میزان ثروت در تاریخ بشر را ایجاد کرده و صدها میلیون انسان را از فقر نجات داده است. تا چند دهه پیش بخش بزرگی از انسان‌ها زیر خط فقر زندگی می‌کردند، اما امروزه نرخ جهانی فقر در حد ۱۰‌درصد است و این رقم در حال کاهش است. اما مدتی است عده‌ای از طرفداران دیدگاه‌های سوسیالیستی به تبلیغ این دیدگاه‌ها می‌پردازند و نکته نگران‌کننده این است که نسل جوان در برخی کشورها به این ایده‌ها تمایل نشان داده‌اند. حال این پرسش‌ها مطرح می‌شود که علت تحولات یاد شده چیست و آیا جهان بار دیگر شاهد گسترش این دیدگاه‌ها و حاکمیت اصول سوسیالیستی خواهد بود؟

واقعیت این است که کاپیتالیسم در عمل دارای نقاط ضعف مختلف است که سبب انتقاد از آن شده است. رقابت در بازارهای بزرگ و مهم پیوسته در حال کاهش است و این یک مشکل بزرگ و خطری برای ادامه حیات کاپیتالیسم است. رقابت، تولید‌کنندگان را به بهره‌ورتر شدن، کاهش قیمت‌ها و افزایش کارآیی تشویق می‌کند و بدون رقابت شاهد انحصارهای بزرگ و تحمیل خواست تولیدکنندگان و صاحبان ثروت به مردم هستیم. در چنین سیستمی، صاحبان صنایع سودی سرشار کسب می‌کنند. اما فعالیت آنها در خدمت مردم نیست. جاناتان تپر در کتاب خود با عنوان «اسطوره کاپیتالیسم: انحصارها و مرگ رقابت» به همین موضوع اشاره دارد. او توضیح می‌دهد که چرا کاهش رقابت، یک مشکل بزرگ با پیامدهای جهانی است.

آقای تپر طرفدار کاپیتالیسم واقعی یعنی بدون انحراف‌هایی است که در دهه‌های اخیر در آن به وجود آمده است. او در کتاب خود با اشاره به مجموعه مصاحبه‌های میلتون فریدمن با عنوان «آزادی برای انتخاب» می‌گوید: «عبارت آزادی برای انتخاب بسیار عالی به نظر می‌رسد، اما آمریکایی‌ها برای انتخاب آزاد نیستند. در صنایع مختلف آنها تنها می‌توانند کالاها و خدمات مورد نیاز خود را از شرکت‌های انحصاری خریداری کنند. در بسیاری از صنایع، دو یا سه رقیب وجود دارد که کنترل کل بازار را در اختیار دارند. از اوایل دهه ۱۹۸۰ میزان انحصار در بازارها به شدت افزایش یافته است. برای مثال تنها دو شرکت کنترل بازار آبجو را در اختیار دارند، ۵ بانک بیش از نیمی از دارایی‌های بانکی آمریکا را در اختیار دارند، در بسیاری از ایالت‌ها دو شرکت بیمه بزرگ ۸۰ درصد بازار را در کنترل دارند و در حوزه اینترنت پرسرعت نیز تعداد کمی شرکت این خدمات را ارائه می‌کنند و پس از ادغام‌های اخیر، سه شرکت ۷۰ درصد بازار آفت‌کش‌های جهان و ۸۰ درصد بازار بذر ذرت آمریکا را در اختیار دارند. این فهرست بسیار طولانی است و در دنیای فناوری وضعیت بسیار نگران‌کننده‌تر است. مقررات کنونی برای مقابله با این روند رشد انحصار کافی و مناسب نیستند. دو شرکت گوگل و فیس‌بوک انحصار کامل دنیای جست‌وجوی اینترنتی و شبکه اجتماعی را در اختیار دارند و شرکت آمازون شرکت‌های کوچک را به روش‌های مختلف از بازار اخراج می‌کند. به این ترتیب شرکت‌های یاد شده تعیین می‌کنند چه کالاهایی مصرف و چه قیمتی برای آنها باید پرداخت شود. این یک نقطه ضعف بزرگ کاپیتالیسم است که سبب کاهش جذابیت و کارآیی آن در اقتصادهای بازار‌محور می‌شود.» البته در برخی صنایع انحصار اجتناب‌ناپذیر است. برای مثال در صنعت ساخت هواپیماهای مسافربری دو شرکت بوئینگ و ایرباس کل بازار را در کنترل دارند و تعدادی شرکت دیگر هواپیماهای کوچک می‌سازند. اما در اکثر صنایع، انحصار زیان‌بار است و در نهایت سبب ضعف صنایع یاد‌شده و شکنندگی سیستم بازار آزاد می‌شود. برای مثال در بخش بانکداری انحصار زیان‌بار است و سبب شکنندگی ساختار مالی و اقتصادی می‌شود. تحقیقات مختلف نشان می‌دهد هنگامی که دارایی‌های یک بانک به بالاتر از ۵۰ میلیارد دلار می‌رسد، رشد کارآیی آن متوقف می‌شود و در آمریکا بانک‌های بزرگ به تدریج بزرگ‌تر شده‌اند بدون آنکه کارآیی آنها افزایش یابد. این بانک‌ها معمولا با از میدان به در کردن بانک‌های کوچک، بزرگ‌تر می‌شوند و هنگامی که انحصار افزایش می‌یابد، رقابت کمتر می‌شود و کارآیی رشد نمی‌کند.

در دهه‌های اخیر نقش و سهم شرکت‌ها و فروشگاه‌های کوچک در اقتصادهای کاپیتالیستی کاهش پیدا کرده، در حالی که قبلا آنها نقشی مفید در اقتصاد شهرها داشتند. کسب و کارهای کوچک از جمله رستوران‌ها و خشکشویی‌ها بیشترین شغل‌ها را ایجاد می‌کنند و اگر به هر دلیل از جمله گسترش انحصار، از بزرگ شدن یا ادامه حیات آنها جلوگیری شود، اقتصاد لطمه می‌بیند. شرکت‌ها شبیه ارگانیسم‌های زنده هستند. درست شبیه دنیای حیوانات، بسیاری از کسب و کارهای کوچک در آغاز کار از میان می‌روند اما آنهایی که زنده می‌مانند و رشد می‌کنند بر استحکام ساختار اقتصادی می‌افزایند و بهره‌وری را بالا می‌برند.

آنچه بیان شد استدلال علیه شرکت‌های بزرگ نیست. این شرکت‌ها در اقتصاد نقش‌های بزرگ دارند، اما اگر رویه‌هایی که برای ادامه فعالیت این شرکت‌ها وجود دارد بر رقابت منصفانه مبتنی نباشد، به تدریج شکاف‌هایی در سیستم‌های اقتصادی پدید می‌آید و اقتصاد در برابر شوک‌ها آسیب‌پذیر می‌شود. در دوران‌ رونق اقتصادی این شکاف‌ها دیده نمی‌شود یا به آنها توجه نمی‌شود، اما هنگام بحران، اقتصاددان‌ها و نظریه‌پردازها به فکر رفع نقاط ضعف سیستم می‌افتند در حالی که زمینه‌های بحران از مدت‌ها پیش شکل گرفته است. در سال ۱۹۹۱ پس از فروپاشی اتحاد شوروی به نظر می‌رسید تقابل دو ایدئولوژی اصلی قرن بیستم پایان یافته است. کاپیتالیسم پیروز شده بود و سوسیالیسم معادل شکست اقتصادی و سرکوب سیاسی محسوب می‌شد. اکنون پس از حدود سه دهه، توجهات بار دیگر به سوسیالیسم معطوف شده است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند جذابیت سوسیالیسم حاصل آن است که این ایدئولوژی منتقد اشتباهات کاپیتالیسم است. افزایش نابرابری‌های اجتماعی، لطمات به محیط زیست، افزایش انحصارها، بحران‌های مالی و تحقق نیافتن وعده‌هایی که دولت‌های کاپیتالیست در اروپا و آمریکا به مردم داده بودند، برخی از علل توجه دوباره به سوسیالیسم است. درباره اینکه آیا حرکت به سمت سوسیالیسم ادامه پیدا خواهد کرد یا نه تردیدهایی وجود دارد اما این باور وجود دارد که اگر کاپیتالیسم نقاط ضعف خود را رفع نکند جذابیت خود را خیلی سریع از دست خواهد داد. البته نمی‌توان مطمئن بود سوسیالیسم چند دهه پیش عینا حاکم خواهد شد. اوایل سده قبل شعارهایی نظیر برابری و آزادی بسیار قدرتمند و جذاب بودند اما در هفت دهه بعد مشخص شد اقتصاد سوسیالیستی نقاط ضعف بسیار زیادی دارد و پاسخگوی مشکلات اقتصادی و اجتماعی جوامع نیست.