کوچ زیستمحیطی
این موضوع با هشدارهای افراد صاحبنام بیش از پیش جنجالبرانگیز شد. چنانکه در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ عیسی کلانتری، رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه و وزیر اسبق کشاورزی به این موضوع اشاره کرد که ایران با بهرهبرداری از ٩٧ درصد آبهای سطحی خود عملا تمام رودخانههای خود را خشک کرده و دیگر آبی در طبیعت باقی نمانده است، بیآبی و خشکسالی بر کشور سایه انداخته و باید منتظر شرایط ناگوار بود. همچنین عدهای معتقد بودند در صورت ادامه داشتن روند مصرف بالای آب در بخش کشاورزی و بروز خشکسالیهای پیدرپی در کشور، تبعات آن فقط معطوف به یک بخش یا منطقه خاص باقی نخواهد ماند، بلکه حیات عده کثیری را به خطر خواهد انداخت. بهعنوان مثال، در صورت خشک شدن دریاچه ارومیه، حیات ۶ میلیون نفر در این منطقه به خطر خواهد افتاد و تاثیرات خشکی دریاچه تا شعاع ۵٠٠ تا ۶٠٠ کیلومتری و حتی تا نزدیکی پایتخت هم خواهد رسید. در چنین شرایطی، مهاجرانی در کشور وجود خواهند داشت که جایی برای سکونت ندارند و بار جمعیتی آنها، زندگی در مناطق مهاجرپذیر را سخت خواهد کرد، زیرا کشور بهطور کلی با بحران خشکسالی و کمبود آب مواجه است. به این سیل ۶ میلیونی مهاجران؛ اگر آوارگان حاصل از گردوغبار ناشی از خشک شدن تالابها در مرزهای شرقی و غربی کشور، همچون خوزستان و سیستان را هم اضافه کنیم، با موج مخربی از مهاجران روبهرو خواهیم بود که به آنها مهاجران خشکسالی یا مهاجران زیستمحیطی میگویند. در واقع به مهاجرت ناشی از ریسکهای موجود در محیط؛ مانند خشکسالی، سیل، فرسایش زمین، توفان و همچنین خطرات جدید مربوط به تغییرات آب وهوا و افزایش متوسط سطح آب دریا و ...؛ مهاجرت زیستمحیطی یا محیطی میگویند.
این موضوع تنها در کشور ما شکل بحران به خود نگرفته است. در دهههای اخیر شاهد توجه مجامع جهانی به این موضوع هستیم. تعداد توفانها، خشکسالیها و سیل، در ۳۰ سال گذشته سه برابر افزایش یافته و با اثراتی مخرب بر جوامع آسیبپذیر، به ویژه در کشورهای درحالتوسعه بروز پیدا کرده است. درسال ۲۰۰۸، بیش از ۲۰ میلیون نفر بر اثر پیامدهای تغییرات آب وهوایی آواره شدهاند و این در حالی است که آوارگان ناشی از جنگهای داخلی و خشونت و مسائلی از این قبیل تنها ۶/ ۴ میلیون نفر بودهاند. موضوعی که در این زمینه نگرانیها را افزوده است، روند تغییرات زیستمحیطی است. تمامی پیشبینیها در این مورد بدبینانه است؛ بهطوری که در پاسخ به این سوال که «در سال ۲۰۵۰ چند نفر تحت تاثیر تغییرات آب وهوایی قرار خواهند گرفت»، رقمها در بازهای بین ۲۵ میلیون تا یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر متغیر است. تغییرات زیستمحیطی تنها بهطور مستقیم بر مهاجرت اثر نمیگذارد، بلکه گاهی این تاثیر میتواند غیرمستقیم باشد. نگرانیهای حاصل از معضل جهانی تغییرات زیستمحیطی چندجانبه و گسترده است. نکته قابل توجه دیگر این است که رویدادهای زیستمحیطی شدید مانند توفان، سیل، زلزله، سونامی و گردباد بهواسطه رسانهای شدن، توجه عموم را بیشتر جلب میکند، غافل از اینکه، این تغییرات تدریجی محیط زیست است که به احتمال زیاد در آینده عامل حرکت و جابهجایی مردم میشود. بهعنوان مثال، در طول ۳۰ سال گذشته، دو برابر افرادی که تحت تاثیر توفانها بودند، درگیر خشکسالی شدند (۶/ ۱ میلیارد نفر در مقایسه با ۷۱۸ میلیون نفر). در واقع تاثیر تغییرات آهسته زیستمحیطی روی جوامع به نسبت تغییرات شدید، بیشتر است.
مشکلات زیستمحیطی همچون دومینو بر هم تاثیر میگذارند و یک چرخه پیچیده از بلایای طبیعی را ایجاد میکنند. این چرخه پیچیده نیز بر زندگی افراد بهصورت چندجانبه تاثیر میگذارد. فشار بر منابع آبی و کاهش ذخیره آبهای زیرزمینی بر فرونشست زمین تاثیر میگذارد و موجب ناایمن شدن خانهها شده و تاثیر و احتمال تخریب در صورت وقوع زلزله را در یک منطقه بالا میبرد.
در این بین، گرمایش زمین نیز به یکی از معضلات قرن بیست ویکم تبدیل شده و وضعیت ایران در این حوزه وخیمتر است. گزارشها نشان میدهد دمای جهان از ۱۷۵۰ میلادی تاکنون ۱/ ۱ درجه بیشتر شده اما دمای ایران ۸/ ۱ درجه افزایش یافته که ۵/ ۱ برابر متوسط افزایش دمای جهان است (گزارش سازمان هواشناسی کشور، ۱۳۹۵). افزایش دما، تنها به معنای گرم شدن آبوهوا نیست، بلکه به معنای تبخیر بیشتر آبهای سطحی و تغییر بارش است. تغییر میزان بارش، پراکنش باران و برف، خشکسالیهای بلندمدت،کاهش پوشش گیاهی و افزایش بیابانزایی را به دنبال دارد و همه اینها نشاندهنده حساسیت موضوع و دامنه وسیع پیامدهای تغییرات اقلیمی در ایران است.
تاثیر تغییرات زیستمحیطی بر مهاجرت
مهاجرت از گذشته یک استراتژی برای رویارویی با شرایط بد طبیعی و اقلیمی بوده است. هر گاه اقلیم یا طبیعت شرایط سختی را بر انسان حاکم کند، انسان محل زندگی خود را ترک خواهد کرد. این موضوع در گذشته به واسطه جمعیت اندک خطرساز بوده است؛ اما امروز، موضوع مهاجرت میتواند نگرانکننده باشد. مهمترین دلیل برای این نگرانی این است که اساسا مهاجرت ناشی از تغییرات اقلیمی یا مخاطرات طبیعی، یک مهاجرت اجباری است. مهاجرت اجباری بدون برنامه رخ میدهد و تبعات بسیاری میتواند به دنبال خود داشته باشد. درواقع مهاجرتی که پیشبینی نشده و بدون برنامهریزی باشد، بر ساختار شهرها تاثیر منفی میگذارد و باعث توسعه کالبدی ناموزون آنها میشود.
نتایج تحقیقات درباره تاثیر خشکسالی بر مهاجرت در ایران، نشان میدهد فشار اقلیمی که حاصل بروز خشکسالی در مناطق مختلف است، میتواند از دو طریق بر حرکت جمعیتها تاثیر بگذارد: ۱. از طریق به خطر انداختن معاش خانوار و ۲. از طریق به خطر انداختن سلامت افراد. در هر دوی این موارد، آنچه اهمیت دارد، عبور از آستانه تحمل افراد است. در صورت به خطر افتادن معاش، افراد سعی میکنند راهکارهایی برای جایگزینی منبع درآمد خود انتخاب کنند، در واقع همان گونه که شواهد نشان میدهد مهاجرت همیشه اولین پاسخ در پی بروز حوادث نیست. افراد ابتدا سعی میکنند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند. در مناطق توسعهیافتهتر استراتژیهای تطبیقی توانستهاند جلوی مهاجرت را بگیرند و افراد از طریق تغییر شغل و تغییر محصول زیرکشت و... توان ماندن در منطقه را به دست آورند. اما در منطقه کمتر توسعهیافته شرایط به گونه دیگری است. استراتژیهای انطباق در این مناطق شکست خوردهاند و افراد چارهای جز ترک منطقه ندارند. در هر دوی این مناطق، خشکسالی سلامت و حیات افراد را نیز به خطر انداخته است و این موضوع ابتدا از سطح آستانه تحمل افراد آسیبپذیر و ضعیف عبور میکند و سپس به سایر اقشار منطقه نیز میرسد. باید توضیح داد که خشکسالی بر مهاجرت بهصورت ساده تاثیر نمیگذارد، یعنی این طور نیست که هر جا خشکسالی رخ داد ما منتظر مهاجرت باشیم. اما در شرایطی که اقلیم خشک، در مقابله با خشکسالی توانایی نداشته باشد و شرایط حاکم بر منطقه از آستانه تحمل افراد عبور کند و افراد مهارت و بستر لازم برای رویارویی با معضل رخداده را نداشته باشند، خشکسالی میتواند در زمره مهمترین عاملهای مهاجرت قرار گیرد. در واقع پدیدههایی در حوزه محیطزیست که نوظهور هستند و عاملهای انسانی دارند میتوانند منجر به مهاجرت شوند. البته عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنقدر قدرتمند هستند که احتمال مهاجرت به خاطر مسائل زیستمحیطی را کمرنگ کنند. اما بررسیهای کیفی نشان میدهد در صورت افزایش روند خشکسالیها در مناطقی که اقلیم بسیار خشک دارند و سطح توسعه کمتری دارند، نقش عامل زیستمحیطی در بروز مهاجرت برجسته میشود. وجود اقلیم بسیار خشک در مناطق شرقی و جنوبی کشور و نیز عدم توسعه موازی این مناطق با سایر بخشهای کشور باعث شده است، این مناطق در زمینه بروز مهاجرتهای ناشی از خشکسالی، مستعد باشد. در صورتی که روند خشکسالیها به همین ترتیب ادامه داشته باشد، میتوان در مورد آینده چنان گمانهزنی کرد که موج مهاجرت از شرق به غرب و از جنوب به شمال در کشور ایجاد میشود. خالی شدن جمعیتی مناطق شرقی کشور نیز موجب آسیبپذیرشدن مناطق مرزی خواهد شد. کمبود زمینهای زراعی و آب شیرین و بهرهوری کم کشاورزی و اقتصادی شرایط را نامطلوب میکند. چنین شرایطی توانایی این را دارد که جمعیتها را به حرکت در بیاورد. همچنین در نهایت میتواند به درگیریهای محلی یا منطقهای منجر شود که ممکن است در طول زمان به واسطه افزایش مخاطرات زیستمحیطی بدتر شود. در حالی که چنین درگیری ممکن است در سطح بینالمللی بهعنوان جنگ آشکار شود، عاملی برای به خطر افتادن منافع امنیتی کشورهای درحال توسعه و پیشرفته است. همینطور درگیری داخلی مبتنی بر منابع میتواند بر روابط تجاری بینالمللی اثر بگذارد و منجر به فجایع انسانی و افزایش تعداد رو به رشد جریان پناهندگان شود. باید توجه کرد که تمامی این مسائل به علت به مخاطره افتادن مسائل زیستمحیطی است. چنانچه در سوریه ما شاهد درگیریهایی بودیم که به نظر میرسید به علت اختلافات قومی و مذهبی است، غافل از آنکه با بررسی شغل افراد درگیر در جنگ که اکثرا کشاورز بودند به این موضوع خواهیم رسید که جنگ سوریه منشائی زیستمحیطی هم داشته و جنگ بر سر منابع بوده است. در واقع مهاجرت ۵/ ۱ میلیون نفر کشاورز از مزارع سوریه به شهرهای این کشور بود که ناآرامیهای سیاسی را تشدید کرد و موجب بروز جنگ داخلی شد. به همین ترتیب مساله خشکسالی و تبعات اجتماعی ـ اقتصادی آن در خاورمیانه قبل از هر چیز یک دغدغه امنیتی است، خالی از سکنه شدن روستاهای مرزی در ایران و مهاجرت کشاورزان به شهرها، در حالیکه بیشترین سهم اشتغال در روستاها را بخش کشاورزی بر عهده دارد و برای انجام فعالیتهای کشاوزری به آب فراوان نیاز داریم، بنابراین خشکسالی باعث افزایش بیکاری و کاهش اشتغال در بخش کشاورزی میشود. اگر وضعیت خشکسالی در کشور به همین گونه ادامه پیدا کند که محرک افراد بیشتری برای مهاجرت شود، باید منتظر موج عظیمی از مهاجرت باشیم که خود به تنهایی تبعات اجتماعی ـ اقتصادی فراوانی را بر کشور تحمیل میکند، به خطر افتادن امنیت مناطق مرزی به واسطه ترک روستاهای مرز شرقی کشور، فقر، حاشیهنشینی، شغلهای کاذب تنها بخشی از این پیامدها است.
ارسال نظر