ده فرمان کلیدی
پس اگر میخواهیم که هم بازار را داشته باشیم و هم صادرات، تنها راهکار تقویت صنایع کوچک و متوسط است. با توجه به اعمال تحریمهای آمریکا علیه کشور و خروج شرکتهای بزرگ به دلیل تحریم، میتوان از ظرفیت صنایع کوچک استفاده کرد که در این تحلیل میخواهیم نکاتی را به مدیران گرانقدر و سختکوش کاسبیهای کوچک و متوسط ارائه کنیم.
در ایران حدود ۹۰ درصد از صنایع که با پراکندگی جغرافیایی متعادل و متمایل به شهرستانهای کوچک هستند، در شمول صنایع کوچک و متوسط قرار دارند. در این اوضاع که تحریمها دوباره بهعنوان تهدید جدید اقتصاد کشور قد علم کردهاند، این بخش میتواند ضامن اشتغالزایی باشد.
۱۰ روشی را که مدیران کسبوکارها در زمان تحریم بهتر است به آنها توجه ویژه کنند:
۱) یک تعریف عملی از شرکتی که در شرایط مشکل و بحران است، تقریبا غیرممکن است و اینکه فکر کنید شما چنین تعریفی را برای شرکت خودتان دارید، حتی میتواند خطرناک باشد، در نتیجه از ارائه الگو خودداری کنید.
۲) بزرگترین کاری که در زمان آشفتگی بهتر است بهعنوان مدیرعامل انجام دهید این است که نقاط حساس در چرخه و طرح کاسبی شما باید هم به سوی عملکرد بازار و هم عملکرد عملیاتی و نیز معیارهای مالی و جریان نقدی گرایش داشته باشند و مدام از همان چرخه و طرح انتقاد کنید یا انتقادپذیر باشید.
۳) نگارنده بهعنوان فردی که سال هاست مدیریت یک فعالیت صادراتی را دارم، شناخت بهتری نسبت به تحریمها دارم و ممکن است صادرات ایران دچار کندی شود. حتی اگر صادرات صنایع متوسط متوقف نشود و به همین میزان ادامه داشته باشد، هزینههای آن بیش از گذشته خواهد بود. علاوه بر این، بسیاری از شرکتهای سرمایهگذاری عقبنشینی خود را از بازار ایران اعلام کردند، بهطور کلی مشکلات ناشی از بازگشت تحریمها را برای بنگاههای کوچک و متوسط صادراتی ایران میتوان در ۶ حوزه مختلف به شرح ذیل خلاصه کرد:
۳-۱) مشکلات نقدینگی
۳-۲) متوقف شدن سرمایهگذاری خارجی
۳-۳) محدود شدن سرمایهگذاری برای توسعه محصولات با روند سقوط ریال
۳-۴) شرکتهای کشتیرانی بنادر ایران را ترک کرده و شرکتهای بیمهای بینالمللی محمولههای صادراتی یا وارداتی ایران را بیمه نخواهند کرد.
۳-۵) امکان نقل و انتقال وجوه ارزی حاصل از صادرات کالا یا خدمات بهوسیله سیستم بانکی امکانپذیر نخواهد بود.
۳-۶) بخش قابلتوجهی از مشتریان بینالمللی از ارائه سفارش جدید خودداری خواهند کرد.
۴) در شرایط بحرانی امروز فراموش نکنیم که موفقیت در سوددهی در یک چیز خلاصه میشود و آن تمرکز بر نقدینگی و بازگشت سرمایه است. پیگیری نقدینگی فقط مراقبت از تراز نیست. شرکتها برای اینکه غافلگیر نشوند، به پیشبینی درستی احتیاج دارند که نتایج میانمدت و بلندمدت را در نظر بگیرد.
۵) بودجهریزی شرکتی؛ در دوران رکود یک خودکار قرمز در دست نگیرید و روی بسیاری از هزینهها خط بکشید بلکه باید در این دوران هوشمندانهتر و موثرتر عمل کرد. بهعنوان مثال؛ معمولا به محض اینکه حرف از کاهش بودجه به میان میآید، بنگاهها از هزینههای تبلیغاتی و بازاریابی خود میکاهند، اما در واقع کاهش هزینههای بازاریابی، کاهش فروش و درآمد را نتیجه خواهد داد.
۶) بحران نیازمند اقدامی مهم و فوری است و این همان چیزی است که یک شرکت بحرانزده به آن نیاز دارد. مدیران باید از همان لحظهای که نیاز به ایجاد تحول را درک کردند، از کلماتی مثل بحران و فوریت استفاده کنند. شرکتی که در بحران واقعی قرار میگیرد، تمایل دارد چیزهایی را امتحان کند که در شرایط عادی به آن توجه نمیکند و همین اقدامات جسورانه هستند که مسیر یک شرکت را تغییر میدهند.
۷) بیشتر مدیران تمایل دارند برای تغییر مسیر یک شرکت به سوی موفقیت، کل تمرکز و منابع خود را به سه یا چهار اقدام اساسی اختصاص دهند. این میتواند یک رویکرد پرریسک باشد. با اینکه این اقدامات ضروری هستند، اما زمان و تلاش زیادی را صرف میکنند و همیشه هم نتیجهبخش نیستند.
مدیران علاوهبر پیگیری اقدامات اساسی، باید بر مجموعه اقدامات کوتاهمدت هم متمرکز شوند تا همیشه آمادگی ایجاد تغییر در سازمان وجود داشته باشد. چنین اقداماتی نه تنها سود نهایی را افزایش میدهند، بلکه حمایت کارمندان را هم جلب میکنند.
۸) در شرکتهای باثبات، طرحهای تشویقی کوتاهمدت میتوانند مجموعه پیچیدهای از اهداف مرتبط با امنیت، عملکرد مالی و توسعه شخصی باشند. بسیاری از آنها پیچیده هستند.
آیا میخواهید از قیمتگذاری جدید، یک میلیارد تومان به دست آورید؟ پس بخش کوچکی از آنها را بهعنوان پاداش پرسنل بخش فروش در نظر بگیرید.
۹) برخی مدیران باید مدتی از موقعیت مدیریتی خود پایین بیایند و بیشتر مواقع، آنها نمیتوانند ذهنیت خود را برای ایجاد تحولات اساسی در شرکت تغییر دهند. آنها چه این موضوع را بفهمند و چه نفهمند، جلوی تغییر را میگیرند، چون مصرانه از چیزی که فکر میکنند درست است، دفاع میکنند. با اینکه این کار سخت است، اما جابهجایی چنین مدیرانی به همه ذینفعان این پیام را میفرستد که تغییر صورت میگیرد.
۱۰) شیوههای قیمت گذاری
مشتریها در روزهای سخت، به دنبال بهترین قراردادها و بهترین قیمتها هستند. پس شما هم باید در شیوه قیمت گذاری خود تجدید نظر کنید.
جمعبندی: برای حداکثر کردن ثروت سهامداران در زمان بحران و آشفتگی، مدیران نیاز دارند که بین ساختار مدیریتی، بودجه سرمایهای و سرمایهگذاری در پروژههایی که در بلند مدت سودآوری شرکت را افزایش میدهند تعادل ایجاد کنند. در زمان تحریمها بسیاری از کاسبیهای کوچک و متوسط تجارب ارزشمند و جدیدی بهدست خواهند آورد که دوران بسیار سختی بر آنها خواهد گذشت. ولی با اتمام این دوران آنهایی که ماندهاند، بلافاصله باید روی توسعه محصولات خود سرمایهگذاری کنند.
ارسال نظر