پیام تیم«بولتون، پمپئو»
در جریان مبارزات انتخاباتی، ترامپ مواضع سختی در قبال طیف وسیعی از موضوعات سیاست خارجی اتخاذ کرد و بهطور خاص قول داد توافق هستهای با ایران را بازنگری کند و تهدید به اقدام نظامی کرد. بااین حال به نظر میرسید ترکیب تیم سیاست خارجی و امنیت ملی وی-متیس، مکمستر و تیلرسون- نوعی منطق را به سیاست خارجی ترامپ بازگرداند و وعدههای تند و تیز انتخاباتی او را تلطیف کرد. با تغییرات اخیر در این تیم، ترامپ بیش از پیش میتواند شمایل سیاستمداری را به خود بگیرد که در مسیر رسیدن به خواستههایش غیرقابل مهار است. اما مهمتر از آن، در ترکیب جدید این شخص ترامپ است که در کنار متیس صدای عقلانیت در فضای سیاسی کاخ سفید خواهد بود، بنابراین اظهارات پمپئو و بولتون میتواند با تقویت اعتبار تهدیدات آمریکا، رویکرد حفظ وضع موجود را به چالش بکشد. با تبدیل اقدام نظامی نهتنها به یک گزینه بلکه به گزینهای بسیار محتمل، تغییرات اخیر در تیم سیاست خارجی ترامپ میتواند سه هدف را در تغییر توازن بازی به نفع آمریکا در برابر ایران دنبال کند:
اول: با القای ترس از یک اقدام نظامی، آمریکا اهرم فشار قویتری خواهد داشت تا اروپا (که بیش از همه از جنگی دیگر در خاورمیانه میهراسد)، روسیه و چین را وادار سازد که مواضع سختتری برای منزوی کردن ایران اتخاذ کنند. از زمان تهدید ترامپ به عدم تایید مجدد برجام، دولتهای اروپایی کوشیدهاند آمریکا را به ماندن و پایبندی در توافق هستهای ترغیب کنند. ممکن است ترامپ فکر کرده باشد با حرکتی متهورانه، تغییر تیلرسون و مکمستر، دیگر طرفهای توافق بهویژه اروپا، برای جلوگیری از کابوس جنگی دیگر با دولت وی همکاری خواهند کرد. با این وجود بسیار غیرمحتمل است که روسیه و چین تحتتاثیر این استراتژی ارعاب قرار گیرند. حتی برای اروپائیان به عنوان تاثیرپذیرترین طرف توافق نیز این استراتژی ممکن است نتیجه معکوس دهد و در صورتی که احساس کنند دیگر قادر به آرامکردن فضا نیستند، مواضع سختتری علیه آمریکا اتخاذ کنند.
دوم: حضور بولتون یقینا یادآور برنامههای نومحافظهکاران در سال ۲۰۰۳ است. بنابراین هدف از حضور بولتون، القای مجدد چنان تهدیدی است تا ایران را وادار به عقبنشینی و پذیرش بازنگری موردنظر ترامپ در برجام کند. مشخص نیست که نتیجه این استراتژی ارعاب برای آمریکا چه خواهد بود؛ اما بهنظر بعید میرسد که این استراتژی ایران را وادار به مذاکره برای توافقنامه جدیدی کند. در مقطع کنونی، موقعیت ایران چه از نظر منطقهای، چه به لحاظ بینالمللی به مراتب قویتر از وضعیتی است که در ۲۰۰۳ قرار داشت، بنابراین استراتژی جدید ممکن است تنها منجر به موجی از تهدیدات متقابل شود که آمریکا را در نقطهای قرار دهد که یا باید دست به اقدامی عملی بزند یا اعتبار تهدید خود را از دست بدهد.
سوم: انتصابات جدید (با فرض تایید پمپئو از سوی کنگره) نشاندهنده یک ژست سیاسی قوی است که مخاطبان داخلی و خارجی، بهطور خاص عربستان سعودی و اسرائیل را راضی میکند که آمریکا سختترین موضع ممکن را علیه ایران اتخاذ کرده است. بدین ترتیب، حتی اگر دولت تصمیم بگیرد که تعلیق تحریمهای ایران را در اردیبهشتماه تمدید کند، موضع سخت اتخاذ شده از حجم انتقادات میکاهد و وجهه دولت ترامپ را تا حدی حفظ میکند. بهنظر میرسد این موضوع در مرکزیت استراتژی جدید قرار داشته باشد، چراکه با ایجاد انعطافپذیری و فضای مانور بیشتر به ترامپ، اجازه میدهد برای خود زمان بیشتری بخرد بدون اینکه موقعیتش چندان تضعیف شود.
اقدام و مداخله نظامی بهویژه در خاورمیانه، هیچوقت در برنامه ترامپ نبوده است، حتی در زمان مبارزات انتخاباتی. بنیاد تبلیغات ترامپ بر شعار «اول آمریکا» استوار بود و او از دیگر دولتها میخواست که در حوزههای کلیدی سیاست خارجی که آمریکا به شکل تاریخی مدیریت میکند، نقش خود را موثرتر ایفا کنند. اما از سوی دیگر بهنظر میرسد برای موفقیت در سیاست خارجی، تمایل ترامپ به ارعاب و لحن تند و تیز بیشتر از اقدامات واقعی است که کرهشمالی مثال متاخر آن است. تهدیدهای صریح علیه کرهشمالی مانند «باران آتش و خشم» ناگهان تبدیل به «گفتوگو» شد و قرار است در آینده نزدیک ترامپ و کیمجونگاون با یکدیگر مذاکره کنند. این تغییر ناگهانی در رفتار کرهشمالی ممکن است چیزی باشد که ترامپ را به این نتیجه رسانده که با دگرگون کردن تیم سیاست خارجی خود میتواند نتایج مشابهی را در مواجهه با ایران بهدست آورد.
امروز بیش از همیشه به برنامهریزی هوشمندانه و فعالیتهای دیپلماتیک نیاز است تا در برابر ایدئولوژیهای نومحافظهکارانه و ضداسلامی، کفه ترازو را به نفع عملگرایی بگرداند، در غیر این صورت تهدیدها و جنگهای لفظی میتواند از کنترل خارج شود و آمریکا را در موقعیتی قرار دهد که ناگزیر از انتخاب بین دو مسیر نامطلوب باشد: یا تهدیدهای خود را ادامه دهد و در مسیر فاجعهبار یک جنگ پر هزینه دیگر بیفتد، یا عملا کاری نکند که به اعتبار و وجهه آمریکا آسیب جدی میزند. بنابراین تنها راه عبور از بحران، دیپلماسی هوشمندانه از جانب ایران و کشورهای اروپایی برای تدوین راهکارهایی صلحآمیز با حفظ مصالح و انتظارات اعضای برجام است.
ارسال نظر