پارادوکس جدید آلمانها
آلمان به شدت رقابتی است. این مزیت حاصل جایگزینی یورو با مارک در سال ۱۹۹۰ نیست. در واقع تبدیل مارک به یورو تا حدودی به ضرر این کشور بود و موجب شد که آلمان در چند سال نخست قرن حاضر هزینهها را کاهش دهد و محصولات را ارتقا بخشد تا دوباره به صحنه رقابت بازگردد. وقتی او به سمت صدر اعظمی رسید، با اصلاحات بازار کار هارتز مواجه بود که موجب کاهش نرخ بیکاری شد. اما هیچ یک از این اصلاحات به دولت سوسیال دموکراتی که آنها را معرفی کرده بود، نسبت داده نشد.
هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که در طول چهار سال آینده آلمان با چه چالشهای اقتصادی رو به رو خواهد شد. فقط گمان میرود که یک چرخه کسب و کار به وجود آید و وارد مرحله جدیدی از توسعه شود. آنچه درخصوص اقتصاد آلمان واضح است، آن که آلمان مقداری پول به سایر جهان قرض میدهد تا اجناس آن را بخرند. اما متاسفانه برخی از این وامها هرگز بازپرداخت نخواهند شد.
آلمان میتواند مانند ژاپن در خارج از کشور داراییها را جمع کند. ممکن است آمریکا علیه صادرات آلمان موضعگیری کند، همانطور که یک نسل پیش علیه صادرات ژاپن اقدام کرد. انگلستان نیز ممکن است این کار را انجام دهد. یا ممکن است فشارهایی از سوی اتحادیه اروپا، فرانسه یا ایتالیا، اعمال شود. حقیقت آن است که تجارت آزاد دشمنان زیادی در سراسر دنیا دارد و صدای اعتراض آنها در دهههای اخیر بلندتر شده است. به نظر من عادلانه نیست که آلمان را به خاطر موفقیتش در تولید و اداره سیاستهای مالی منظم سرزنش کنیم، اما سیاست عدالت نمیشناسد. در حال حاضر بازارها نسبت به نتیجه انتخابات آلمان واکنش نشان دادهاند و سعی میکنند تاثیر آن را بر یورو پیدا کنند. این کار بیهودهای است، زیرا ما نمیتوانیم پیامدهای بازار یک صدراعظم تضعیفشده را دریابیم، اما حالا که انتخابات تمام شده است، دولت جدید باید با مشکلات مقابله کند.
ارسال نظر