تعادل نظریه و عمل‌گرایی

اودری فرلی
مدرس و آموزگار

چند مشکل بالقوه در مورد تدریس علم اقتصاد وجود دارد، خواه کلاس مورد تدریس در سطح مدرسه باشد و خواه ورای آن. دامنه، جریان آن و تعصب -چه از نظر سیاسی و اجتماعی یا هر دو- مشکلات رایجی هستند که آموزگاران هنگام آموزش علم اقتصاد به دانشجویان تمام سنین، با آن روبه‌رو می‌شوند. آموزگاران علم اقتصاد عمومی همچنین تلاش می‌کنند تا تعادل مناسبی میان آموزش نظریه و عمل فراهم کنند.

دامنه

علم اقتصاد به هیچ‌وجه به معنی یک رشته تک‌بعدی نیست. نظریه اقتصادی لزوما از رشته‌های مختلف دیگر نیز بهره می‌گیرد. آموزش دادن اقتصاد بدون بررسی واقعیت‌های تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و فرهنگی که اقتصاد را تسهیل کرده و بر آن اثر می‌گذارند، دشوار است. بنابراین، آموزگاران دوره‌های اقتصاد، به خصوص دوره‌های اقتصاد پایه و عمومی، تلاش می‌کنند محتوای در برگیرنده دوره را پوشش دهند.

نظریه در برابر عمل

آموزگاران علم اقتصاد تمایل دارند نظریه یا عمل را رجحان دهند و در حالی که یکی را مدنظر قرار می‌دهند از دیگری چشم‌پوشی می‌کنند. برخی تعلیم‌دهندگان به ورطه رویکردهای به شدت نظری در اقتصاد می‌افتند و نظریه‌پردازان و فیلسوفان بزرگ را مورد تحقیق و بررسی قرار می‌دهند. علاوه بر این به وضعیت اقتصادی به گونه‌ای می‌نگرند که چنین نظریه‌ای را تسهیل کند. برای مثال، یک آموزگار ممکن است به‌طور کامل نسبت به تدریس نظریه اقتصادی متکی به سوسیالیسم جان مینارد کینز توجه کند در حالی که از شرح بحران اقتصادی در حال وقوع در ایالات متحده آمریکا که کینز را به ‌ایده دخالت بیشتر دولت رساند، چشم‌پوشی می‌کند. برعکس، یک آموزگار اقتصاد ممکن است بیش از حد بر وجه عملی بودن یا اجرایی شدن نظریات اقتصادی مختلف بدون بررسی کافی خود نظریه‌ها تاکید کند.

تعصب

از آنجا که نظریه اقتصادی به‌طور ذاتی سیاسی است، دشوار است محتوای دوره را بدون هیچ‌گونه تعصبی پوشش بدهیم. این امر به ویژه در مورد دوره‌های کالج‌ها که مبتنی بر سمینار هستند، برقرار است. آموزگاران همچنین باید به خاطر داشته باشند که محتوای دوره خود می‌تواند در برخی از موارد موجب تورش و تعصب شود. برای نمونه، اگر یک آموزگار یک دوره، نظریه اقتصادی قرن بیستم را ارائه کند اما تنها به نظریات و جنبش‌های چپ‌گرایان در این قرن توجه کند، در این صورت آموزگار در آموزش دادن عینی نظریه اقتصادی به دانش‌آموزان یا دانشجویان شکست خورده است.

جریان علم اقتصاد

یک چالش دیگر در تدریس علم اقتصاد جریان محتوای آن است. بسیاری از آموزگاران، به ویژه در کلاس‌های مدرسه و در سطح دبیرستان، طرح‌های درسی را سال به سال بازبینی و اصلاح می‌کنند. اما علم اقتصاد واقعیتی است که به سرعت در حال تغییر است. به‌عنوان مثال، فروپاشی اقتصادی در سال 2007 به‌طور کامل وضعیت اقتصادی را در ایالات متحده آمریکا تغییر داد. بنابراین برنامه‌های دوره‌های پیش از سال 2007 در مورد اقتصاد مرسوم باید با محتوایی که شامل جزئیاتی در مورد بحران مسکن، فروش کمک‌های مالی و سایر پدیده‌های مربوط به این فروپاشی و رویدادها و سیاست‌هایی که به کار گرفته شدند، تکمیل شوند.