مدل توسعه‌ای ژاپن و امارات
دنیای اقتصاد: خیز اقتصادی بدون پول چگونه میسر است؟ نتایج یک پژوهش در بررسی مدل توسعه‌ای دو کشور ژاپن و امارات نشان می‌دهد پول خرج کردن هیچ توسعه‌ای را به بار نمی‌آورد و برعکس، بدون پول اما با تصمیم درست، می‌توان توسعه داشت. در دنیای امروز منبع محدود، پول نیست، بلکه عقلانیت و خلاقیت است که عامل محدودکننده برای برخی و عامل پیشرفت برای سایرین شده است. در این پژوهش، رویکردهای کاملا متفاوت دو کشور ژاپن و امارات به‌عنوان کشورهایی که پیشرفت چشمگیر اقتصادی داشته‌اند، بررسی شده است.
گروه بازرگانی: با نزدیک شدن به زمان لغو تحریم‌ها علیه ایران و آزاد ‌شدن منابع ارزی، امیدهای فراوانی به رونق در فضای اقتصادی کشور پدید آمده‌ است. صاحبان سرمایه و کسب‌وکار به تکاپو افتاده تا قوه آینده‌پژوهی خود را براساس آنچه در چنته تجربه و دانش خود دارند به‌کار گیرند تا دورخیزی مناسب برای جهش در فضای جدید داشته باشند. علاوه بر آنان تیم اقتصادی دولت نیز هوشمندی خود را به‌کار گرفته تا طراحی مناسبی از مدل اقتصاد ایران در رویکردی برد-برد داشته باشد.

اقتصاد پساتحریم ایران به اندازه‌ای پررونق پیش‌بینی می‌شود که علاوه بر فعالان کسب‌وکار داخلی، خارجی‌ها را هم به هیجان واداشته است. رفت و آمد مقامات بلندپایه، بازرگانان، مشاوران و واسطه‌های تجاری در روزهای اخیر شواهدی بر این مدعا است. هر کدام از کشورهای اروپایی صاحب سرمایه و تکنولوژی در کنار هیات‌های طویل تجاری و اقتصادی خود را به تهران رسانده‌اند تا از بازار تشنه و موقعیت استراتژیک ایران سهمی داشته باشند. نکته‌ای که نیاز به تعمق و تصمیم‌گیری دارد، جایگاه و ساختاری است که در فضای اقتصادی آینده برای خود در کنار خارجی‌ها برمی‌گزینیم. نمونه‌های مشابهی از تحول‌های کلان اقتصادی در سایر کشورهای آسیایی یا کشورهای حوزه خلیج‌فارس در سال‌های اخیر دیده می‌شود. مالزی، امارات متحده عربی، ترکیه، سنگاپور، هنگ‌کنگ، چین و حتی ژاپن هر کدام نمونه‌هایی هستند که با توجه به دو عامل توانمندی‌های موجود داخلی و امکان استفاده از ظرفیت‌های خارجی مسیری را پیش گرفتند. امین جنتی‌فر، مسوول اجرایی شبکه بهینه کاوی ایران در یک پژوهش،‌ به بررسی تجربه دو کشور ژاپن و امارات متحده عربی در این خصوص پرداخته است. با نگاه به چگونگی تحول اقتصادی در کشورهای نامبرده، به خوبی می‌توان تمامی طیف مذکور را مشاهده کرد. بر اساس این پژوهش، دو کشور ژاپن و امارات به‌عنوان کشورهایی که پیشرفت چشمگیری کردند، اما رویکردهای کاملا متفاوتی را داشتند، مورد بررسی قرار گرفته است.


ژاپن

کشور ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، تمامی متصرفات فراسوی دریاهای خود، از جمله کشور کره را از دست داد. آمریکا در سال ۱۹۴۵ پس از یکسری بمباران سراسری و بالاخره بمباران اتمی هیروشیما، ژاپن را به تسلیم وا‌داشت. پس از این شکست، ژاپن با بیش از ۱۳میلیون بیکار مواجه بود و کمبود مواد غذایی به شدت احساس می‌شد. تورم به حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری نبود و افراد برای سیر کردن شکم خود اقدام به فروش دارایی خود کرده بودند. برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود و قیمت‌ها ۳۰ تا۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. درمورد برنج این رقم به ۱۵۰برابر نیز رسیده بود. جنگ برای ژاپن به جز ۸ میلیون کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵ درصد از دارایی‌های غیرنظامی و نابودی ۵/ ۴۱ درصد از ثروت ملی تمام شد. ژاپن در این سال با وجود این‌که در طول جنگ جهانی با تمامی قدرت‌های تکنولوژی جهان جنگیده بود و تمایلی برای برقراری ارتباط مجدد با آنها نداشت، تصمیم به شکوفایی گرفت. این در حالی است که ژاپن بالفطره از ضعف‌های محیطی و اقلیمی متعددی برخوردار است؛ مانند نبود هیچ راه ارتباطی زمینی، زلزله‌های فراوان، جمعیت بالا و غیره. آنها با روزی ۱۴ساعت و سالانه بالغ بر ۲۱۰۰ ساعت مفید مشغول به‌ کار شدند و پافشاری شدیدی بر بهره‌گیری از کالای داخلی داشتند. بعد از جنگ جهانى دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلى ساختند و تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اما اجازه داده نشد. آنها اعتقاد داشتند اگر شیشه وارد شود، تلاش براى راه‌اندازى کارخانه‌های شیشه‌سازى کاسته مى‏شود.


ژاپنی‌ها دریافتند که انتقال تکنولوژی بدون نیروى انسانى کارآمد خود به آفت مهارت‌زدایى از جمعیت بومى مى‏انجامد و براى رهایى از این آفت در پى سازگارى انتقال تکنولوژى با توسعه درون‌زا برآمدند و به جاى تقلید، تکنولوژى را بومى کردند و به نوآورى در صنعت نائل شدند. از طرفی عواقب جنگ، اجازه همکاری‌های علمی و فناوری در مسیر درست و رسمی خود را نمی‌داد و ژاپنی‌ها را مجبور به ارسال موقت کارگران برای یادگیری از ابتدایی‌ترین سطوح به کشورهای صاحب صنعت کرد. این امر موجب شد که به مرور زمان با دانش بومی خود صاحب آن صنایع شدند. جالب توجه است که ژاپن بازسازی شده با داشتن 3/ 0 درصد از خاک کره زمین توانسته ۲۴ درصد از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد.


امارات متحده عربی

سرزمینی که امروز به نام «امارات متحده عربی» شناخته می‌شود، یک قرن پیش، موطن بادیه‌نشینانی بود که به سختی روزگار می‌گذراندند. پیش از قحطی ۱۹۴۰، دبی یک روستای کوچک بیش نبود و هیچ امتیازی نسبت به سایر روستاهای اطراف خود نداشت. در دهه ۱۹۸۰ «محمد بن راشد آل‌مکتوم» نخست‌وزیر دولت امارات و حاکم دبی تصمیم به انقلاب اقتصادی گرفت و به قول خودش خواست تا بیابان برهوت و خورشید سوزان و شرجی دریا را تبدیل به شهری توریستی کند. شعار او این بود که جذابیت را باید ساخت. و بدین‌ترتیب، گام‌های زیربنایی را برداشت، شرکت هواپیمایی امارات را تاسیس کرد، به جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی پرداخت، در دادن امتیازات به سرمایه‌گذاران تلاش کرد و دبی را به بهشت سرمایه‌گذاران تبدیل کرد. هتل‌ها یکی پس از دیگری ساخته شدند و آن صحرای برهوت، به زمینی‌ گران‌قیمت تبدیل شد که تاجران برای متر مترش، با یکدیگر چانه می‌زدند. تا اینکه امروزه این کشور به نسبت جمعیت و وسعت خود درآمد سالانه بالایی دارد و رفاه قابل‌توجهی برای ساکنان این شهر دیده می‌شود. برای سال ۲۰۱۵ پیش‌بینی شده است که ۱۵میلیون گردشگر به این شهر سفر می‌کنند. امارات به سمت ذخیره‌سازی نفت روی آورده و صادرات آن به کمتر از صد هزار بشکه در روز رسیده است. اما نکته قابل‌توجه درخصوص این شهر توریستی، وجه قالب سرمایه‌داری و استثمار مدرن توسط کشورهای غربی است. این نکته از دو سو قابل‌تامل است. اول اینکه در حال حاضر این شهر، محلی برای تجمع پیمانکاران اروپایی و آمریکایی و معماران غربی است. این گروه با طرح‌های بزرگ برای ساختمان‌های مجلل، به نیاز اعراب برای داشتن یک شهر لوکس و مدرن پاسخ می‌دهند.


دوم اینکه اقتصاد امارات کاملا متکی بر نیازهای جهان غرب است. عمده سرمایه‌گذاری‌ها در امارات به‌صورت مشارکتی است. تکنولوژی، دانش مهندسی و توان‌ اجرا آورده‌ خارجی‌ها است. آنچه بدیهی است اماراتی‌ها در زمینه دانش مهندسی و توان ‌اجرا حرف زیادی برای گفتن ندارند و از این حیث کاملا وابسته هستند و قدرت چانه‌زنی زیادی ندارند. در سال 2007-2008 مقارن با بحران اقتصادی امارات، آنها در جذب پروژه‌های جدید از هیچ‌گونه انعطافی در مقابل کشورهای غربی فروگذاری نکردند. می‌توان ادعا کرد که اگر روزی تحریم دامنگیر اماراتی‌ها شود، ضربه‌ای سنگین‌ بر آنها وارد خواهد شد. در حقیقت نظام سرمایه‌داری غرب، با کنار هم قرار دادن دلارهای نفتی و خواسته‌های اعراب، به چنین پاسخی برای اهداف خود رسیده ‌است.


ایران

مثال‌هایی که زده شد همگی نشان‌دهنده جهش‌هایی رو به جلو و در نهایت رسیدن به موفقیت عظیم بوده است. نقطه مشترک میان آنها هم حاکی از شرایطی نامطلوب است که تا پیش از این تحولات، سپری می‌کردند. اما هر کدام درک درستی از شرایط موجودشان پیدا کرده و بر مبنای آن برنامه‌ریزی کرده‌اند. لازمه جهش در توسعه، داشتن چشم‌اندازی بلندپروازانه، همچنین استفاده از ابزارهای استاندارد برای توسعه است. بنابراین باید درک درستی از خود در عرصه‌های گوناگون اقتصادی پیدا کنیم. برای این کار لازم است علاوه بر استانداردها، پارامترهای مناسبی را در صنعت و اقتصاد و سایر حوزه‌هایی که در چشم‌انداز خود قرار دادیم تعریف کنیم و با ابزارهایی مناسب، وضعیت موجود را بسنجیم. بهترین راه قضاوت دقیق و منصفانه در مورد جایگاه خود در عرصه‌های مختلف نیز ابزار بهینه‌کاوی (Benchmarking) است.


این ابزار، قضاوت‌های غیرحرفه‌ای را که ناشی از خودبزرگ‌بینی‌های ملی یا بت‌پنداری خارجی‌ها است تعدیل می‌کند. شناخت از خود تنها محدود به پارامترهای اقتصادی نیست. حوزه‌های بسیار متعدد دیگری مانند جغرافیای سیاسی، ظرفیت‌های اجتماعی و مردمی، نیازهای فرهنگی، ملزومات اعتقادی و... ملاحظات اولیه‌ای هستند که لازم است در درک موقعیت فعلی و چشم‌انداز در نظر گرفته شود. برخوردار بودن از نفت با کیفیت، نقطه کانونی اتصال اروپا به خاور دور و مسیر راه ابریشم، تنوع آب و هوایی، احاطه به تنگه هرمز و... کیفیت بالای موقعیت ایران را موجب می‌شود. با نگاه به هرم سنی جمعیتی ایران مشخص می‌شود که بیشترین جمعیت را جوانان 24تا 33ساله تشکیل می‌دهند که به تازگی فارغ‌التحصیل شده یا مشغول به کار شده‌اند. این به معنای ظرفیتی است که برای هرگونه تحول‌ مهیا است. تحول‌هایی مانند اصلاح ساختارها و فرآیندها، ارتقای تکنولوژی خطوط تولیدی، ارائه خدمات نوین با توجه به نیازهای روز، اصلاح فرهنگ سازمانی، بهبود تعامل میان رده‌های سازمانی، حرفه‌ای‌تر شدن روابط اقتصادی بنگاه‌ها و ... .


نکته قابل‌توجه این است که این نسل بیشتر از هر نسل دیگری تفاوت‌ها را میان آنچه در داخل و خارج اتفاق می‌افتد، دیده است و برای پیشرفت انگیزه دارد؛ بنابراین فرصت خوبی برای بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی فراهم است. تفاوتی که میان جامعه امروز ایران با جوامع جنوب شرق آسیا وجود دارد، در اهداف بلندپروازانه است. جوامعی مانند بنگلادش و عمده کشورهای جنوب شرق آسیا با وجود بهره‌مندی از استعدادها و پتانسیل‌ها، هیچ پرواز‌ بلندی را برای خود تصور نکرده و به حد گذران روزمره‌شان به همین آداب و سنت‌های ویژه خود راضی‌اند. در صورتی که جامعه ایرانی کیفیت زندگی در اروپا و آمریکا و رشد کم و بیش همسایگان خود مانند امارات و ترکیه را دیده ‌است. همین‌طور به ظرفیت‌های خود آگاهی دارد. بنابراین هیچ‌گاه نمی‌پذیرد با دارایی‌ها و توانمندی‌های موجود، در وضعیتی ثابت درجا بزند. آمار خروج از کشور افراد تحصیلکرده و صاحب مهارت یا سرمایه گواهی بر این مدعا است.


آنچه مسلم است پتانسیل‌های متعدد بهره‌برداری و درآمدزایی در کشور وجود دارد؛ اما برخی، فقدان دانش یا مهارت مورد نیاز را عامل محدودکننده برای بهره‌مندی می‌دانند که صحیح نیست. سال‌ها است که دیده می‌شود در رشته‌های متعدد دانش و تکنولوژی به جایگاه‌های بلندی دست یافته‌ایم. عده‌ای دیگر عامل محدودکننده را سرمایه اولیه می‌دانند که این هم صحیح نیست. واقعیت اینجا است که محدودیت اصلی، ریشه در فرهنگ غلط توسعه و هیجان‌زدگی مصرف منابع برای هجوم به سمت توسعه دارد. با نگاه مدبرانه به وضعیت موجود، در می‌یابیم که از طرفی ایران هیچ‌گاه صاحب سبک نبوده که بتواند اندیشه‌های قابل ارائه‌ای به جهان داشته باشد و از طرف دیگر ناتوان محض هم نبوده است. نه حاضر بوده تمام ظرفیت‌ها را برای بهره‌برداری به غیر بسپارد و نه می‌تواند از آنها بی‌تفاوت گذر کند. پس نحوه به کارگیری منابع امری بسیار حساس و پیچیده است. اما موقعیت فعلی ایران نه تنها محدودیت‌های ارتباطات بین‌المللی ژاپن را ندارد، بلکه کشورهای غربی و شرقی در سطوح مختلف متقاضی ارتباط تجاری و سیاسی با ایران هستند. از سوی دیگر، بنیه‌های انسانی، دانشی، صنعتی، زراعی، فرهنگی و... بیشتری نسبت به اعراب دارند. از این رو در مقایسه با نمونه‌های مشابه، شرایط مناسب‌تری برای توسعه وجود دارد. به عبارتی می‌توان خوداتکایی را انتخاب کرد فارغ از اینکه اجباری برای خودکفایی در تمامی عرصه‌ها وجود داشته ‌باشد.


خودکفایی یا خوداتکایی؟

در اینجا لازم است مروری بر تعاریف خودکفایی و خوداتکایی داشته‌ باشیم. خودکفایی به معنای این است که تمامی ملزومات و نیازمندی‌ها در داخل کشور تولید و بهره‌برداری شود و هیچ‌گونه کمک، حمایت یا تعامل خارجی در کار نباشد. بنابراین برای تحقق خودکفایی لازم است در تمامی عرصه‌ها، دست به کار شده، سرمایه‌گذاری کنیم، زیرساخت‌های لازم را فراهم کنیم، دانش و تجربه به دست بیاوریم تا نهایتا بتوانیم به میزانی که نیاز داریم از دستاوردهای داخلی بهره‌‌مند شویم. اما خوداتکایی حیطه گسترده‌تری دارد و اعتماد به نفس ملی قلمداد می‌شود و تمامی موضوعات فرهنگی، نظامی، سیاسی و... را در بر می‌گیرد. مذاکرات اخیر در زمینه بهره‌برداری از توان صلح‌آمیز هسته‌ای علاوه بر دستاورد اتمی، آموزه‌های ارزشمندی دربرداشت. یکی از این آموزه‌ها اشاره به قدرت دیپلماسی و دیگری اشاره به تعامل با رویکرد برد-برد با دیگران می‌کند.


خوداتکایی در دنیای امروز و با توجه به معادلات حاکم میان ایران و سایر کشورها، تکیه بر مزیت‌های نسبی خواهد داشت. در تعاریف جدید نیازمند شناسایی ظرفیت‌های بالقوه و ارزش‌آفرین هستیم که بتوان با تمرکز بر آنها علاوه بر رفع نیاز داخلی، نیاز سایر کشورها را نیز تامین کرد. با توجه به مفهوم خوداتکایی، در هسته موضوع، ایجاد مزیت‌های رقابتی بین‌المللی موجب افزایش توان رقابت‌پذیری همچنین قدرت سیاسی می‌شود. در لایه دوم، سایر نیازها از دو مسیر الگوبرداری و اتخاذ دانش‌های غیربومی و مزیت‌های نسبی دیگر کشورها تامین خواهد شد. بدیهی است هر چه تعداد زمینه‌های ایجاد مزیت و تمرکز بر آنها در داخل افزایش یابد، قدرت چانه‌زنی در تعامل‌های بین‌المللی بیشتر خواهد شد. در لایه نهایی سایر موضوعات که ظرفیت ناچیزی برای توسعه در داخل دارند، می‌توان از مزیت‌های سایر کشورها بهره گرفت. خوشبختانه با نگرش کلی به پتانسیل‌های موجود می‌توان دریافت که در اغلب موارد دو راه اول کارساز بوده و قابلیت اجرا دارد. سال‌ها است که تمرکز روی تولید کالاهایی بدون ظرفیت بالقوه مطلوب در کشور، موجب سرخوردگی فعالان اقتصادی در عرصه‌های رقابت‌پذیر شده است. متاسفانه زیان اصلی آنجا است که اصرارهای فراوانی در رشد گام به گام در این صنایع دیده می‌شود.


یکی از سریع‌ترین روش‌ها برای رفع نیازهای فعلی اقتصادی و صنعتی، ابزار بهینه‌کاوی است. بهینه‌کاوی عبارت اسـت از رفتار متواضـعانه در پذیرفـتن برتری دیگران در یک موضـوع خاص؛ همچنین رفتار خردمندانه در یادگیری اینکه چگونه می‌توان در آن موضوع به رقابت پرداخت و حتی بر دیگران برتری جست. ویژگی این ابزار، سرعت بالای آن است. برخلاف سایر ابزارهای مدیریتی، ابزار بهینه‌کاوی فرصت جهش یکباره از وضعیت موجود به وضعیت رقابت‌پذیر را فراهم می‌کند. این خاصیت در شرایطی که از لحاظ سیاسی، کشور نیازمند قدرت‌های چانه‌زنی در معاملات گوناگون بوده، بسیار ارزشمند است؛ زیرا جهت گفت‌وگو را از مشارکت در استفاده از تکنولوژی صاحبان آن به بحث پیرامون استفاده از سرمایه‌گذاری کلان در صنعت بومی شده ارتقا می‌دهد. نمونه‌های فراوانی در دنیا دیده می‌شود که با استفاده از این ابزار توانسته‌اند به تعداد زمینه‌های رقابت‌پذیر خود بیفزایند. در دنیای امروز این ابزار پرکاربردترین ابزار ارتقا در ۵ سال اخیر در جهان بوده است. باید توجه داشت که در مدل توسعه حرفه‌ای و سریع، خلاقیت و سرعت در انتقال تکنولوژی عوامل بسزایی به شمار می‌آیند. بنابراین پیشنهاد می‌شود پس از شناسایی زمینه‌های رقابت‌پذیر بومی، دو موضوع در دستور کار قرار گیرد: اول؛ تمرکز و سرمایه‌گذاری در رقابت‌پذیر‌سازی این عرصه‌ها در سطح بین‌المللی با سرعت بالا و دوم؛ فراهم‌سازی بستر بهینه‌کاوی سایر موارد و هدایت سریع آنها به صحنه‌ رقابت بین‌المللی.


دعوت به بهینه‌کاوی در حقیقت دعوت به نگاه کردن به دیگران است با تواضع و منطق. به‌عنوان نتیجه می‌توان گفت که پول خرج کردن هیچ توسعه‌ای را به بار نمی‌آورد و برعکس، بدون پول اما با تصمیم درست می‌توان توسعه داشت. در دنیای امروز منبع محدود، پول نبوده بلکه عقلانیت و خلاقیت است که عامل محدودکننده برای برخی و عامل پیشرفت برای سایرین شده ‌است. توسعه در ایران بی‌تردید میوه واقع‌نگری به وضعیت موجود و ظرفیت‌ها، منطق در گفت‌وگو و تعاملات و خردمندی و آهستگی در تصمیم‌گیری‌ها است. بنابراین لازم است تصویر ذهنی درستی از آینده ایجاد شود. کشور ما امروزه بی‌دریغ به ابزارها و الگوهای قابل‌تعریف و نمایش در مدل تصمیم‌گیری‌ها نیازمند است. مدل‌هایی که به دقت وضع موجود را تصویر کرده و به مسیر درستی به سمت آنچه از آینده برای خود تصویرسازی کرده‌ایم رهنمون سازند. بهینه‌کاوی ابزاری است که به بهترین شکل کشور را به سمت اهداف هدایت می‌کند.