تعاونیها، مسیر ورود مردم به توسعه
نادر هوشمندیار استاد دانشگاه یک: شاید بتوان گفت همه کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی روی یک نقطه با یکدیگر توافق دارند و آن هم چیزی نیست جز اینکه اقتصاد در ایران مردمی نیست، به عبارت دیگر اقتصاد ایران، مردم و قوه ادراک، خلاقیت و تحرک مولد آنها را کم دارد. البته این به معنای آن نیست که مردم در اقتصاد وجود ندارند، بلکه باید این واقعیت را درک کرد که اقتصاد و توسعه ما بهرغم این حضور همچنان مردمی نیست و در دایره دولت و رفتارهای دولتی و از همه بدتر شبهدولتی چرخ میزند. یک اقتصاد زمانی مردم محور است که دولت در آن حرف اول و آخر را نزند، بلکه حرف اول و آخر را از مردم و گروههای مردمی بشنود.
نادر هوشمندیار استاد دانشگاه یک: شاید بتوان گفت همه کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی روی یک نقطه با یکدیگر توافق دارند و آن هم چیزی نیست جز اینکه اقتصاد در ایران مردمی نیست، به عبارت دیگر اقتصاد ایران، مردم و قوه ادراک، خلاقیت و تحرک مولد آنها را کم دارد. البته این به معنای آن نیست که مردم در اقتصاد وجود ندارند، بلکه باید این واقعیت را درک کرد که اقتصاد و توسعه ما بهرغم این حضور همچنان مردمی نیست و در دایره دولت و رفتارهای دولتی و از همه بدتر شبهدولتی چرخ میزند. یک اقتصاد زمانی مردم محور است که دولت در آن حرف اول و آخر را نزند، بلکه حرف اول و آخر را از مردم و گروههای مردمی بشنود. اما حالا چگونه میتوان در این وانفسا حضور حداقلی مردم در اقتصاد را تضمین کرد؟ دو: اگر شبهدولتیها و حتی بنگاههای بزرگ دولتی بگذارند، به خوبی میتوان تعاونیها را دید که میتوانند مسیر مردمی شدن اقتصاد کشور را هموار کنند. تعاونیها بر اساس تجربههای جهانی، بهترین پل واسط میان مردم و جریان توسعه هستند، ولی در ایران بهرغم وجود تعاونیها هنوز نتوانستهایم کارآمدی آنها را تقویت کنیم که بتوانند روی پا بایستند و جای خالی مردم را در توسعه و اقتصاد پر کنند. کمی آن سوتر از اقتصاد ما، توسعه یافتهها هنوز از سفره تعاونیها بهرهمند میشوند و اگر در آن کشورها دولت و نهادهای دولتی و شبهدولتی قدرت آنچنانی در اقتصاد ندارند، بهخاطر این است که نهادهای مردمی نظیر تعاونیها نقش کلیدی ایفا میکنند. در شرایط امروز اقتصاد ایران بهرغم وجود چنین تجربههایی، تعاونیها اندازه مطلوبی ندارند. بهعنوان مثال، تعاونیهای تولید در بخش کشاورزی حدود ۱۶ تا ۱۷درصد تولید را در بر میگیرند که سهم کوچکی از بخش کشاورزی محسوب میشود. در بخش مسکن و ساختمان، این سهم، ۸ درصد از تولید است. در بخش موسسات مالی، حضور تعاونیهای اعتباری در مقابل بنگاهداری بیقید و بند مالی و بانکی بسیار کمرنگ شده است. به همین دلیل، وزارت مستقلی مانند تعاون، به مرور تحلیل رفت و در وزارتخانههای دیگر تلفیق شد. در حال حاضر ۱۱۰ هزار تعاونی در ایران وجود دارد که ۶۰درصد آنها غیرفعال هستند. در تهران حدود ۱۶ هزار و ۴۰۰ تعاونی داریم که فقط ۵/۲ میلیون نفر عضو آنها هستند. در مجموع در ایران ۱۳ میلیون نفر عضو تعاونی ها هستند که به طور میانگین در هر تعاونی ۲۷۳ نفر حضور دارند. این ارقام به خوبی نشان میدهد که هنوز تعاونیها بهعنوان نهادهای مردمی نتوانستهاند جمعیت مطلوبی از کشور را درگیر کنند. در همین حد هم صاحبان اقتصاد سعی کردهاند بهگونهای رفتار کنند که تعاونیها قدرت مطلوبی در مواجهه با شبهدولتیها و برخی بنگاههای در ظاهر خصوصی نداشته باشند. چرا نهادهایی که میتوانند جریان مشارکت را در اقتصاد فعال کنند و حتی به دموکراسی کمک کنند باید چنین وضعی داشته باشند؟ مولد نبودن تعاونیها چه ریشهها و چه پیامدهایی دارد؟
سه: نقش کمرنگ تعاونیها و باز نکردن فضایی که آنها بتوانند بر اساس کارآمدی و کارآیی خود ایفای نقش کنند، باعث شده که گرههای کوچک و بزرگی در بدنه اقتصادی کشور ایجاد شود. کم وزن بودن تعاونیها یعنی کم وزن بودن مردم در توسعه و چنین چیزی معنایی ندارد، جز اینکه اطمینان در توسعه و اقتصاد شکل نگیرد و وقتی هم اطمینان شکل نگیرد، سرمایه مولد ایجاد نمیشود. در سالهای رونق اقتصادی سالانه ۱۶ تا ۱۷ میلیارد دلار توسط سرمایهگذاران مختلف فرار کرده و به کشور بازنگشته است. ولی آیا اگر اندیشه و ایده و اجرا در اقتصاد ما در اختیار نهادهای مردمی بود، چنین میشد؟ البته همه گناه ناکارآمدیها را نباید به پای دولت نوشت. تعاونیها خود نیز آنطور که باید، نتوانستهاند برای ارتقای خود عملکرد مطلوبی مخصوصا در حوزههای فرهنگی داشته باشند. به نحوی که بعد از سالها وجود تعاونیها، هنوز این نهادها نتوانستهاند نقش مهمی در سنگ بنای فرهنگ تعاون و مشارکت ایفا کنند. آسیبشناسی تعاونیها را در چند بند میتوان اینگونه خلاصه کرد:
الف: در تعاونیها فرهنگسازی نشده و از سوی دیگر بهرهوری در تعاونیها به روشهای جدید امکان افزایش و اصلاح نداشته است. تعاونیها باید در این مسیر گام بردارند.
ب: مدیریت در دنیای امروز فرآیندی اندیشهای- اجرایی است که بار بسیار زیادی از رشد ارزشافزوده بنگاه را بر عهده دارد. تعاونیها باید به توسعه مدیریت با عنوان یک رفتار زیربنایی نگاه کنند و برای رسیدن به این نقطه از آموزشهای مدیریتی بهره ببرند. به عبارت دیگر، باید دائم نگاه به مدیریت اصلاح شود اما آیا اینگونه بوده است؟
ج: تعاونیها بهعنوان نهادهای مردمی باید تعاملات شبکهای داشته باشند و دائم با یکدیگر در ارتباط باشند اما هنوز ساختار چنین تعاملی در تعاونیها شکل نگرفته است.
د: تعاونیها باید با بخشها و دستگاههای دیگر نیز در ارتباط باشند. این ارتباط میتواند بهترین کمک برای آموزش نیروی انسانی آنها باشد. تعامل با نهادهای مالی، مخصوصا بانک توسعه تعاون باید از ضرورتهای این تشکلهای مردمی باشد. تا این بانک سادهتر پذیرای سرمایه تعاونیها باشد.
ه: تعاونیها برای جلوگیری از تصدیگری باید خودکنترلی را درون خود افزایش دهند تا از این طریق حضور خود را در بازار و در میان برندهای مختلف گسترش دهند. بازاریابی مدرن و تبلیغات علمی چیزی است که به نظر میرسد تعاونیها باید در اندیشه آن باشند.
و: اساسنامه تعاونیها باید بر اساس استانداردهای بازارهای جهانی دائم به روز شود و از آن مهمتر اعضای تعاونیها در اجرای آن مصمم باشند.
ارسال نظر