خصوصیسازی، ذهن خصوصی میخواهد
علا میرمحمدصادقی* مشهور است که برگشت از سیاستهای دولتیسازی بهصورت واقعی و از پیشاندیشیده در اواخر دهه ۱۹۷۰میلادی در انگلستان و با اراده «مارگارت تاچر» اجرا و سراسر دهه ۱۹۸۰میلادی را شامل شد. استدلال طرفداران برگشت از سیاستهای دولتیسازی و ایجاد تمرکز در اقتصاد در آن سالها در انگلستان آنقدر نیرومند بود که همه رهبران جامعه و احزاب را با خود همراه کرد. بر این اساس اما، از دهه ۱۹۸۰میلادی تا امروز بیش از سه دهه است که ذهن خصوصی در جهان بر ذهن دولتی غلبه کرده و طرفداران دولتی و حکومتی ماندن کسبوکار شهروندان به حداقل رسیده است.
علا میرمحمدصادقی* مشهور است که برگشت از سیاستهای دولتیسازی بهصورت واقعی و از پیشاندیشیده در اواخر دهه 1970میلادی در انگلستان و با اراده «مارگارت تاچر» اجرا و سراسر دهه 1980میلادی را شامل شد.
استدلال طرفداران برگشت از سیاستهای دولتیسازی و ایجاد تمرکز در اقتصاد در آن سالها در انگلستان آنقدر نیرومند بود که همه رهبران جامعه و احزاب را با خود همراه کرد. بر این اساس اما، از دهه 1980میلادی تا امروز بیش از سه دهه است که ذهن خصوصی در جهان بر ذهن دولتی غلبه کرده و طرفداران دولتی و حکومتی ماندن کسبوکار شهروندان به حداقل رسیده است. در ایران اما به دلیل شرایط تحمیل شده از ناحیه اداره جنگ عراق علیه ایران و همچنین سالهای تثبیت انقلاب، چرخهای کسبوکار را برعکس چرخاندند و در دهه 1980میلادی دولتیسازی گسترده در دستور کار بود. دولتیسازی در ایران علاوه بر بخش تولید که با ملی کردن و مصادره کارخانههای بخش خصوصی همراه شد، بخش توزیع، تجارت، خدمات، آموزش، امور زیربنایی، امور فرهنگی و اجتماعی را نیز در برگرفت. بدترین اتفاقی که در دهه 1360 رخ داد، پیروزی اندیشه دولتیسازی بر تفکرات مبتنی بر حرکت اقتصادی بر پایه آزادی بخش خصوصی بود. ذهن دولتی حتی در دورهای که دولتهای سازندگی و توسعه سیاسی بر قوه مجربه حاکم شده بودند نیز پیروز میدان عمل بود و اندیشههای خصوصی و ذهنهای فعال را نادیده میگرفت. در هشت سال
اخیر و ریاست گروه کوچک اما نیرومندی که دولت را در اختیار داشت، بر خلاف ظاهر، دولتیسازی رشد و توسعه را در لایههای پنهانتر ادامه داد. سدگذاری در مسیر خصوصیسازی تمام عیار با ابداع سهام عدالت، توزیع منابع بانکی به بنگاههای زودبازده و مسکن مهر و استقرار استانداران در امور پولی و بانکی، قیمتگذاری دستوری کالاها و خدمات، به بهانه اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها، فروش سهام بخشهای زیربنایی به نهادهای خاص، رهاسازی گفتوگو با بخش خصوصی به بهانه اینکه بخش خصوصی میخواهد رکن چهارم درست کند، صدور دهها بخشنامه در کمتر از دو سال به وسیله بانک مرکزی و سایر نهادهای دولتی با هدف ایجاد محدودیت در صادرات و واردات و تلاش برای قیمتگذاری ارز حاصل از صادرات بخش خصوصی، سیاههای از فعالیتهایی است که تنها از ذهن دولتیسازان بر میآید. ذهن خصوصی در ایران امروز و در نزد دولتهای نهم و دهم، ارج و قربی نداشت و در شرایطی خاص این دولتها با زیرکی دولتیسازی را در لایههای پنهان تداوم بخشیدند؛ بنابراین به نظر میرسد دولت یازدهم باید ذهن خصوصی داشته باشد تا در عمل خصوصیسازی به معنای کامل اتفاق بیفتد. خصوصیسازی فقط فروش سهام
شرکتهای دولتی آن هم با انحصارطلبیهای ویژه نیست و یک رفتار مدرن است که بازتاب آن در همه زوایای فعالیتهای اقتصادی باید نمود داشته باشد.
*عضو هیات رییسه اتاق ایران
ارسال نظر