نظرگاه
چند پرسش صادرات محور از رییسجمهور آینده
در آستانه انتخابات دهم ریاستجمهوری قرار داریم و گروههای مختلف به تناسب دغدغهها و مطالبات خود، پرسشهایی را از نامزدها مطرح میکنند. یکی از حوزههایی که در تعیین سرنوشت اقتصاد کشور اهمیت خاصی دارد صادرات غیرنفتی است و توجه عملی و به دور از شعار به این بخش باید در زمره اولویتهای کاری اقتصادی هر رییسجمهوری باشد.
دکتر پدرام سلطانی *
در آستانه انتخابات دهم ریاستجمهوری قرار داریم و گروههای مختلف به تناسب دغدغهها و مطالبات خود، پرسشهایی را از نامزدها مطرح میکنند. یکی از حوزههایی که در تعیین سرنوشت اقتصاد کشور اهمیت خاصی دارد صادرات غیرنفتی است و توجه عملی و به دور از شعار به این بخش باید در زمره اولویتهای کاری اقتصادی هر رییسجمهوری باشد. پرسش اساسی که در واقع مشخصکننده رفتار دولتها با صادرات است و به اعتقاد نگارنده دریچه ورود به پرسشگری از نامزدهای احراز کرسی اول مدیریت اجرایی کشور است، این است که آیا به صادرات در قالب برنامه یک رییسجمهور برای یک دوره چهارساله باید نگاه کرد یا به عنوان یک فرهنگ در بستر رشد و توسعه اقتصاد؟ پاسخ این نخستین پرسش را خودم میدهم. اگر در قالب یک برنامه به صادرات نگاه شود، در کشوری که روسایجمهور و نامزدهای انتخابات آن مشخصا خاستگاهی از مکاتب مختلف فکری در اقتصاد ندارند، پاسخهایی که به سوالات میدهند عموما مانند هم است، زیرا ریشه پاسخها به تفکرات اقتصادی بازنمیگردد، بلکه از جریانها و اقتضائات روز جامعه در این حوزه گرتهبرداری میشود. اما اگر به عنوان یک فرهنگ به صادرات نگاه شود آنگاه امکان طرح سوالاتی که مبنای افتراق نظر نامزدها میتواند باشد، فراهم میشود.
فرهنگ صادراتی اقتضا میکند که کشور خود را مستغنی از جهان احساس نکند، زیرا مشتری کالای صادراتی، کشورهای دیگرند و ارتباط خوب و مداوم با مشتری از اصول یک فروشنده حرفهای است. در سالهای گذشته اهمیت ندادن به فرهنگ صادرات موجب شده است که ما نگاه مشتری مدار به جهان نداشته باشیم و همه روابط را از دریچه سیاست نگاه کنیم. نتیجه این نگاه افزایش تنش با جامعه بینالمللی و کاهش سطح و عمق روابط با بسیاری از کشورهای بازار هدف ما بوده است. پرسش اول این است که نامزدهای ریاستجمهوری در صورت انتخاب چه برنامهای برای بهبود و تقویت روابط ما با جامعه بینالملل دارند؟
نکته بعدی این است که یک فروشنده موفق فروشندهای است که دائما در حال فعالیت و جنبوجوش برای معرفی کالای خود، سنجش نیازهای بازار هدف و جلب نظر مشتری باشد. در صحنه فروش جهانی صادرکننده برای تحقق این امر نیاز به رفت و آمد مکرر به کشورهای دیگر دارد. بر اساس گزارش یکی از موسسات معتبر بینالمللی در سال میلادی گذشته، گذرنامه ایرانی از لحاظ اعتبار برای ورود به کشورهای دیگر بدون اخذ روادید در بین ۱۹۴ کشور جهان جایگاه ۱۹۳ را به خود اختصاص داده است. صرفنظر از تبعات منفی دیگری که این جایگاه ناشایست برای شهروندان کشورمان به همراه دارد، برای یک صادرکننده مسافرت کاری به کشورهای دیگر را در مقایسه با رقبای ترک و عرب و هندی و چینی و... خود مشکلتر و زمانبرتر میکند. صادرکننده همین مشکل را در زمان شرکت در نمایشگاههای جهانی، بازدید از نمایشگاهها و پیگیری کارهای خود در بازارهای هدف نیز دارد. در کنار این نقیصه بزرگ، ایران در دو دهه گذشته با سرعت اهمیت خود را به عنوان یک مقصد و مبدا پروازهای بینالمللی حتی در مقایسه با کشورهای کوچک منطقه مانند امارات، قطر و بحرین از دست داده است. صادرات در همه جای دنیا یعنی تحرک بینالمللی و سهولت دسترسی به بازارها. امروز امیرنشین کوچک دبی از برکت ربودن این فرصت از کشور پهناور ایران به درآمدهای نجومی دست یافته است و شاهدیم که بیشترین حجم واردات کشور ما نه از کشورهای بزرگ دنیا بلکه از همین امیرنشین کوچک صورت میگیرد. پس پرسش دوم این است که: رییسجمهور آینده برای ارتقای اعتبار گذرنامه ایرانی و افزایش توان و اهمیت ایران در شبکه جهانی حملونقل چه اقداماتی به عمل خواهد آورد؟
در سی سال گذشته از انقلاب بیتوجهی به نقش و اهمیت پیمانهای تجاری و اقتصادی دو و چند جانبه باعث شده است که ما جزو معدود کشورهای دنیا باشیم که در هیچ پیمان تجاری موثری عضو نباشیم. این کاستی موجب شده است تا امکان گشایش آسانتر بازارها و استفاده از تعرفههای ترجیحی برای صادرکنندگان ایرانی فراهم نباشد. چهار سال از پذیرش ایران به عنوان عضو ناظر در سازمان جهانی تجارت میگذرد و در این مدت کوچکترین قدمی برای شروع مذاکرات عضویت ایران در این سازمان برداشته نشده است. لذا پرسش بعدی این است که آیا نامزدهای ریاستجمهوری اعتقاد به عضویت ایران در سازمان جهانی تجارت دارند؟ و آیا ایشان برنامهای برای پیوستن ایران به باشگاههای تجاری منطقه و دنیا تنظیم کردهاند؟ یکی از مسائلی که همیشه در کشور به صادرکنندگان لطمه وارد آورده و در چهار سال گذشته نیز تشدید شده است، قربانی کردن صادرات به بهانه تنظیم بازار داخلی بوده است. مشکلی که برای صادرات سیمان در چهار سال گذشته به وجود آمد و فرصتهای بیبدیلی را از کارخانههای سیمان برای افزایش سودآوری و توسعه گرفت، همین برخورد سلبی با صادرات سیمان بود. پرسش این است که آیا رییسجمهور آینده قصد ادامه سیاست برخورد با صادرات به بهانه تنظیم بازار داخل را دارد؟ نرخ واقعی ارز همیشه یکی از مسائل مورد انتقاد صادرکنندگان بوده است. عموما در زمانهایی که قیمت نفت بالا است، دولت به دلیل افزایش درآمدهای ارزی خود و سعی در فروش آن به بازار تا حد ممکن، قیمت ارز را به صورت غیرواقعی پایین نگه میدارد. با توجه به اینکه اقتصاد ایران همواره یک اقتصاد تورمی و نرخ تورم در کشور همیشه دو رقمی بوده است، پایین نگه داشتن نرخ ارز همراه با تورم بالا موجب توان فرسایی روزافزون صادرات ایران در رقابت با جهان شده است. در این خصوص این پرسش از نامزدهای ریاستجمهوری مطرح است که؛ چه سیاست ارزی را پیش خواهید گرفت تا صادرات و تولید داخلی فدای ارز حاصل از نفت و تامین کسری بودجه دولت نگردد؟ و نکته آخر اینکه کشوری میتواند به رشد پایدار صادرات خود امیدوار باشد که زمینه را برای رشد پایدار تولید فراهم کرده باشد. زیرساختها و لوازم تولید در کشور ما ضعیفند، بنابراین امکان توسعه بیشتر تولید صادراتی وجود ندارد. در سالهای گذشته ما صرفا در بخشهایی مانند پتروشیمی و فولاد که از طریق سرمایهگذاریهای کلان دولتی رشد چشمگیری پیدا کردهاند، توانستهایم صادرات خود را رشد دهیم. با نگاه عمیقتر به دیگر حوزههای تولید و صادرات متوجه میشویم که صادرات در این بخشها از رشد مشابه پتروشیمی یا فولاد و پایداری رشد برخوردار نیست. بنابراین رییسجمهور آینده باید به این پرسش پاسخ دهد که؛ برای تقویت تولید در بخشهای دیگر دارای مزیت (به غیر از پتروشیمی و فولاد) چه کار خواهد کرد؟ پاسخ به پرسشهای بالا با فرض اینکه نامزدها به شعار یا وعده نپردازند میتواند تا حدی بیانگر تفکر اقتصادی ایشان و نوع نگاهشان به صادرات و تعامل اقتصادی با دنیا باشد. اگر نامزدها فرهنگ صادرات را به درستی دریابند میتوان انتظار داشت که مسیر رفتار اقتصادی ایشان مستقیم و جهتدار باشد و رفتارهای اقتصادی ضد و نقیض که تا به امروز کم هم نبوده است، کنار گذاشته شود.
* عضو هیاتنمایندگان اتاق بازرگانی تهران
ارسال نظر