نام (تحریریان) شباهت کاملی با فعالیت‌شان داشت. اعضای این خانواده نام تحریریان، رفوگران و آسیم را برای خود انتخاب کردند. پدربزرگ رفوگران همراه با برادرش حدود سال‌۱۲۹۰ از اصفهان به تهران آمد. آنها در بازار امین‌الملک شروع به فعالیت کردند. دو برادر با یک شریک تجاری به‌صورت مشترک کار می‌کردند، پس از چند سال ‌کار مشترک یکی از برادران از دنیا رفت، پس از فوت وی بین شرکا اختلافی بر سر دارایی رخ‌داد که قریب ۳۰سال‌ طول کشید. سرانجام پس از فوت دو شریک دیگر، ورثه این مشکل را حل کردند و دارایی شرکا بین فرزندان‌شان تقسیم شد. سهم ارثی میرزا علی رفوگران (پدر علی‌اکبر) در سال‌۱۳۲۴ به وی رسید‌که بخشی از آن را فروخت. میرزا علی رفوگران (در بازار معروف به تحریریان) حرفه پدر را در کنار برادر بزرگش حاج رضا و حاج کاظم ادامه داد. این سه برادر با بزرگ‌شدن فرزندان‌شان هریک حجره مستقلی گرفتند و عمدتا به‌صورت بنکداری به فعالیت پرداختند. خانواده آنها نیز چندین سال، همراه با همسر و فرزندان در یک منزل به‌صورت جمعی زندگی می‌کردند. حاج‌رضا در کنار فعالیت تجاری با علمای منبری مشهور مثل راشد و فلسفی دوستی و ارتباط داشت.

دو‌تن از فرزندان حاج رضا، تحصیلکرده دکترای حقوق و میکروب‌شناسی بودند و کسب‌وکار پدر را ادامه ندادند. از میان سه برادر، میرزا علی و فرزندانش به تجارت لوازم تحریر پرداختند. مغازه میرزا علی در چهارسوق کوچک بازار و منزلشان نیز در همان نزدیکی بود. وی سال‌ها در حجره‌اش به تجارت نوشت‌افزار پرداخت. او فردی مذهبی ولی غیر‌متعصب بود. میرزا علی در حدود سال‌۱۳۰۱ ازدواج کرد. با اینکه یکی از بنکداران بازار بود، در مناقصات و مزایده‌های دولتی شرکت نمی‌کرد. وی معامله با دولت را حرام می‌دانست؛ زیرا از نظر وی ضرورت روابط با دولت اقدامات غیر‌اخلاقی و زد و بند بود. یک‌بار که پسرش، علی‌اکبر به‌جای وی در مغازه، مشغول فروش بود، یکی از کارکنان دولت به مغازه آمد و برای وزارتخانه‌ای بیست‌هزار‌تومان، لوازم التحریــر خـریــد.

هنگام تحویل جنس، تقاضا کرد یک فاکتور دیگر به ارزش ۳۰هزار‌تومان صادر شود. علی‌اکبر هر دو فاکتور را نوشت؛ وی بسیار خوشحال بود؛ زیرا ۱۰هزار‌تومان بدهی سفته را باید برای روز بعد می‌پرداختند. در همین هنگام پدرش به حجره برگشت؛ ناگهان چشمش به دو فاکتور افتاد؛ پس از فهمیدن ماجرا، سیلی محکمی به‌صورت پسرش زد که چرا این کار را انجام داده‌است؟ سپس با عصبانیت به مشتری گفت: جنس نمی‌فروشیم. از نظر میرزا علی، این کار شراکت در دزدی بیت‌المال است که متعلق به‌ میلیون‌ها نفر است. وی برای عبرت‌آموزی فرزندان و توجه‌دادن آنها به درست کاری و اخلاق قصه‌های مختلفی از تاریخ و محیط پیرامونش بیان می‌کرد تا به‌صورت غیر‌مستقیم بــر آنها تاثیر بگذارد. او برخلاف بازاریان قشری و سنتی دستگاه‌های موسیقی را می‌شناخت و با آنکه نزد استاد خاصی آموزش ندیده بود، صدای خوبی داشت. یک‌بار با دوستانش در شیراز بر مزار حافظ تفالی زد و غزلی را در دستگاه شور، به آواز بلند خواند. ناگهان از قسمت دیگر باغ آوای خوش دیگری به گوشش رسید. آن، صدای آوازخوان معروف، تاج اصفهانی بود. آن دو، مدتی با یکدیگر آوازخوانی کردند. تاج اصفهانی از توانایی میرزا علی در آواز خواندن بسیار متعجب شد؛ به‌ویژه وقتی که فهمید وی در بازار حجره دارد و کارش موسیقی نیست.

میرزا علی نسبت به محیط پیرامونش حساس بود به نیازمندان و افراد مستمند کمک مالی می‌کرد. پرداخت‌های مالی وی به نهادهای خدماتی و درمانی ،اهدای دفترچه، مداد، پاک‌کن خط‌کش و... به دانش‌آموزان برخی از روستاهای محروم، بخشی از اقدام‌های اجتماعی وی بود، به‌همین‌دلیل خیرخواهی، مردم دوستی و گذشت او در بازار و بین خویشاوندان مشهور بود. اشغال ایران توسط متفقین برای کسب‌وکار میرزا علی، مصیبت‌بار بود. محدودیت واردات، افزایش قیمت کالاهای وارداتی و تورم دو رقمی برای تاجری که می‌خواست کالاهایش را با سود اندک و با همان قیمت پیش از جنگ بفروشد، منجر به تخلیه موجودی کالا از حجره و انبار شد، پس از آن نقدینگی کافی نداشت تا بتواند کالا بخرد. همین مساله باعث شد که درآمدش به‌شدت کاهش یابد و موقعیت فرزندانش در شرایط جدید دگرگون شود، پسرش علی‌اکبر به‌خاطر درآمد کم مجبور شد پس از ششم ابتدایی مدرسه را ترک کند.

وجود مشکلات مالی، میرزا علی را ناامید نکرد. او معتقد بود کسی که با خدا عهدش را حفظ کند دچار ناکامی نمی‌شود. قناعت رعایت اصول اخلاقی و امید بنیان‌های اندیشه وی در زندگی بود. در دوره کمبود مواد غذایی (سال ۱۳۲۱) نیازهای مصرفی خانواده به‌شدت محدود و کنترل می‌شد با این وجود، میرزا علی و چند‌تن از دوستانش در تنور خانگی نان می‌پختند و آنها را شبانه در مناطق فقیرنشین شهر‌ توزیع می‌کردند. این دوران بحرانی تا سال‌۱۳۲۴ ادامه داشت. شهرت و درستکاری وی سبب شد‌ پس از پایان جنگ، کسب‌وکارش رونق دوباره بگیرد. میرزا علی تا  ۳۰سال‌بعد، به فعالیت بنکداری ادامه داد. وی فعالیت صنعتی مستقلی انجام نداد. تنها به اصرار پسرش علی‌اکبر در کارخانه،‌ بیک با وی مشارکت کرد؛ بدون آنکه نقش خاصی در مدیریت کارخانه داشته‌باشد. سبک زندگی و نگرش سنتی نسبت به کسب‌وکار، سبب محدودیت فعالیت‌های اقتصادی و عدم‌توجه به صنعت بود. او سرانجام در ۱۹ تیر ۱۳۶۶ در سن ۸۵ سالگی در تهران درگذشت.