سرآغاز خسروشاهیها
سودآوری یک یا چند محصول، ضرر و زیان محصولات دیگر را جبران میکرد. برادران خسروشاهی از بستهبندی و تولیدات ساده شروع کردند و با گسترش حجم فروش، به تولید مواد اولیه دارویی اقدام کردند. ارتباط طولانی و خوب با کارخانههای صابونسازی، برادران خسروشاهی را امیدوار کرد با آنها در تاسیس کارخانه همکاری کنند. در این زمان دکتر نصرالله در آمریکا بهسر میبرد. او توانست اعتماد شرکت ماکونرابینز را برای همکاری در تاسیس کارخانه جلب کند؛ به شرط آنکه حقلیسانس را به آن کارخانه بپردازند.
در ابتدا داروهایی تولید میکردند که ارزان، سنگینوزن و کمتر نیازی به نسخه پزشک داشتهباشد؛ مثل شربت سینه، محلولهای چشمی و انواع ویتامینها.
در دو سالاول، شرکت با زیان مواجه شد، زیرا داروهای وارداتی، معاف از عوارض گمرک و سود بازرگانی بودند؛ اما واردات مواد اولیه دارویی، شیشه، کارتن و مواد بستهبندی مشمول عوارض گمرکی و سود بازرگانی بود، در نتیجه داروهای ساخت ایران گرانتر از داروی وارداتی بود. پس از مذاکره با دکتر اقبال (نخستوزیر) وی را قانع کردند که در سالآینده مواد دارویی نیز از عوارض گمرکی معاف شود، اما شرکت همچنان با زیان مواجه بود؛ زیرا وزارت بهداری با هرگونه محدودیت در واردکردن محصولات مشابه داخلی مخالف بود؛ به همین دلیل شرکت تصمیم گرفت در کوتاهمدت روند تولید دارو را توسعه ندهد و در عوض به واردکردن دارو بپردازد. در همین زمان برای استفاده از سازمان فروش ظرفیت تولیدی گروه و نیروی انسانی خطتولید را به سمت مواد بهداشتی، شامپو، کرم دست و صورت، رنگ مو و... سوق داد و برای این کار از دانش شرکتهای آلمانی، استفاده کرد. واردات این محصولات محدود بود و عوارض و سود بازرگانی زیادی داشت.
با این اقدام شرکت تولید دارو نجات یافت؛ چون با ساخت و فروش این محصولات، همراه با محصولات دارویی، هزینههای بالاسری تولید کاهش مییافت و شرکت توانست کسب سود کند، پس از آن برای توسعه فعالیت خود به مدت چهار سال، محصولات پاککننده، تاید، خمیردندان و صابون متعلق به شرکت کمبل و پروکتر را در سطح کشور توزیع کرد. شرکت پروکتر در اجرای برنامه ارتقای فروش تبلیغات و تکنیکهای بازاریابی به تولید دارو کمک میکرد. این ارتباطات، سبب شد شرکتهای داخلی نیز با روشهای بازاریابی آشنا شوند. بعد از مدتی شرکت پروکتر قرارداد تولید خود را با یک شرکت دیگر ایرانی منعقد کرد؛ در نتیجه، گروه تولید دارو توزیع محصولات پروکتر را کنار گذاشت و با یک شرکت اسپانیایی، قرارداد تاسیس کارخانه را بست، در نتیجه تولید دارو ماشینآلاتی را از ایتالیا خرید و به تولید شوینده جدیـدی بهنام دریا پرداخت. آنها توانستند محصولشان را نصف قیمت فاب و تاید وارد بازار کنند و بهسرعت از رقبایشان پیشی گرفتند. در ابتدای سالهای ۱۳۴۳ چند تولیدکننده شوینده در بازار ایران وجود داشت؛ از جمله آنها لاجوردیها بودند که در گروه بهشهر، شوینده برف را تولید میکردند. در این تاریخ قیمت هر قوطی تاید و فـاب ۲۸ تا ۳۰ریال و قیمت دریا و برف ۱۲ تا ۱۵ریال بود و به این ترتیب بازار را از دست رقبا خارج کردند.
شرکت تولید دارو در اوایل دههپنجاه فعالیتش را گسترش داد؛ به همین دلیل برای اداره امور جاری شرکت- تنخواه - دچار کمبود مالی شد که این مشکل را از دو طریق حل کرد؛ اول آنکه به علت روابط خوبی که با بانک ملی داشت از طریق مذاکره و جلباعتماد بانک، در مقابل سفته و فاکتور فروش از بانک وام گرفت. ثانیا از طریق دفاتر بازرگانی نیویورک و هامبورگ وامهای طولانیمدت گرفت و بهفروشندگان مواد اولیه، براتهای بلندمدت داد؛ تا به این طریق از بحران کمبود نقدینگی نجات یابند.
این شرکت به همان میزانی که توسعه مییافت دچار برخی از مشکلات مدیریتی میشد که عبارت بودند از: اولا، با حضور نسل سوم در مدیریت به ظرفیت خانواده برای توسعه فعالیتها اضافه شد ولی جوان بودن و کم تجربه بودن مدیران جدید، موجب نارضایتی برخی مدیران و کارکنان باسابقه و پرترقی میشد که سالها در شرکت مسوولیت داشتند. سوءمدیریت این نسل سوم، میتوانست به سودآوری واحد لطمه بزند و از همین راه کل شرکت را دچار مشکل کند. ثانیا، بهکارگیری افراد تحصیلکرده برای مدیریت برخی از برادران را که اطلاعات و سواد چندانی نداشتند یا دسترسی به دانش روز نداشتند، به چالش میکشید؛ بهطوری که آنها قادر به حفظ منزلت خود برای مدیریت بر این گروه تحصیلکرده نبودند. ثالثا، تفاوت و تعارض دیدگاههای بخشهای مالی یا بازرگانی و تولید و مشکلات عدم هماهنگی، منجر به استعفا و یکبار اعتصاب در حوزه مدیریت شد.
اختلافنظر و فقدان مدیریت، سودآوری شرکت را تهدید میکرد. در این زمان، شرکت بهجای تولید یک محصول به تنوع محصولات دارویی، بهداشتی و غذایی رویآورد، اما بازهم مشکلاتی در امر هماهنگکردن وظایف واحدها و بهطور کلی در مدیریت گروه صنعتی بهوجود آمد. کاظم خسروشاهی زنگ خطر را احساس کرد. برای همین و به این دلیل که به سرنوشت واحد صنعتی نساجی پدرشان در سال۱۳۲۵ دچار نشوند، برای طیکردن دوره مدیریت به آمریکا رفت تا آموزشهای لازم را برای فهم و حل علمی این قبیل مسائل ببیند. وی در سال۱۹۷۳ چند دوره آموزش سه و چهار ماهه مدیریت مالی و مدیریتی صنعتی را گذراند. دورههایی مثل MIT در مدرسه سلوان در بوستون و AMP در هاروارد، از این قبیل دورهها بودند، پس از بازگشت به گروه، سعی کرد با بهکارگیری دانشهای جدید مدیریتی و استفاده از مشاوران، به حل مسائل بپردازد. در آغاز با اعطای جوایز به خریداران کالا، فروش را افزایش داد. همچنین با یک موسسه بازاریابی قرارداد بست که سهم فروش کالاهایی مثل خمیردندان، صابون، شامپو و پودر را هر ماه ارزیابی و سهم آنها را نسبت به رقیبان، مشخص کند.