سیاستگذاری و قوانین؛ ریشه مشکلات اقتصاد ایران
حقیقت این است که مشکل نه در سطح سیاستهای پولی، ارزی یا تجاری و نه در سطح حتی قوانین و مقررات است. میبینیم که دولتها و نمایندگان مجلس با سلایق و گرایشهای مختلف پولی، مالی، ارزی و تجاری میآیند و میروند و این دولتها و مجالس پرکار مشکل را تنها در سطح قوانین میبینند. برای همین بعد از انقلاب بالغ بر ۴۰۰ قانون مهم اقتصادی تصویب کردیم؛ اما نتیجهای حاصل نشد، چون از دیدگاه روششناسی نباید در سطح سیاستها و نه در لایه قوانین دنبال علت باشیم بلکه مشکل در سطح پایهای و زیرین اقتصاد نهفته است؛ در جاییکه ارتباط بین دولت و ملت شکل میگیرد. مشکل در جایی است که میخواهیم از نظام مالیاتی و نظام صنعتی، شیوه خلقثروت و شیوه توزیع ثروت صحبت کنیم و تا این چالشها حل نشود، نمیتوانیم اقتصاد را بسامان کنیم. بهعنوان یک پژوهشگر با نگاه به تجربه توسعه صنعتی سایر کشورها میبینیم که بهرغم پیچیدگیهایی که در این نظامها وجود دارد، هرگاه یک فعالیت اقتصادی در آنها شکل میگیرد، ۴جریان مالی در جامعه ایجاد میشود؛ اولین جریان مالی، حقوق و دستمزدی است که بهکارگر داده میشود و هرگاه به سمت بهرهورترشدن کسبوکار میرویم، معیشت کارگران هم بهبود پیدا میکند.
دومین جریان مالی، مالیات برای دولت است به این ترتیب هرچه اقتصاد کارآتر عمل کند، وضعیت مالی دولت هم بهتر شده و کالاهای عمومی بهتر تولید میشود؛ یعنی سطح آموزش، سلامت، امنیت و فرهنگ ارتقا مییابد.
سومین جریان مالی، حقوق و دستمزدی است که در قالب کسورات بازنشستگی کم شده و وضعیت مالی صندوقهای بازنشستگی را بهتر میکند و در نهایت چهارمین جریان مالی؛ سودی است که بعد از همه پرداختها باقیمانده و در قالب سرمایهگذاری جدید به بزرگترشدن اقتصاد میانجامد. حال چرا این جریانها در اقتصاد ایران اتفاق نیفتاده، اتفاق نمیافتد و اتفاق هم نخواهد افتاد؟ باید دنبال پاسخ باشیم و مشکل را بشناسیم. بهرغم اینکه در طول تاریخ کشوری بودهایم که در معرض مسیرهای مهم تولیدی، صنعتی و تجاری قرار داشتهایم، چرا نتوانستهایم به کشوری صنعتی تبدیل شویم؟ صنعتگران بزرگی در ایران حضور داشته و دارند، در هر کشور پیشرفتهای که نگاه میکنیم، ایرانیان در حوزه اقتصاد، عملکرد موفقی داشته و کارآفرینان بزرگی هستند؛ ولی چرا بستر خلقثروت در ایران فراهم نبوده و نیست؟
در اقتصاد مفهومی وجود دارد بهعنوان شبکه اقتصاد که سالگذشته برای اولینبار توسط اتاق ایران این شبکه را ترسیم کردیم. معنای شبکه اقتصاد ایران این است که فعالیتهای اقتصادی در حوزه کشاورزی، صنعت، خدمات و زیربخشهای هرکدام از آنها چقدر با هم روابط پیشین و پسین میسازند؟ آیا کشاورزی با صنعت و آیا صنعت با خدمات ارتباط دارد؟ و سطح این روابط چقدر است؟ در مطالعهای که انجام دادیم، ۷۵ کشوری که ۹۰درصد تولید ناخالص داخلی جهان را تولید میکنند، درنظر گرفتیم و در چارچوب این مطالعه، شبکه اقتصاد ایران را با شبکه اقتصاد چین، آلمان، ترکیه، کرهجنوبی، برزیل و غیره مقایسه کردیم و در این بررسیها دیدیم شبکه اقتصاد ایران به یک مسیر مالرو شبیه است که در آن هرکس هر کاری به ذهنش رسیده انجام داده و ارتباطی بین آنها وجود ندارد. اما چرا این اتفاقافتاده است؟ بر اساس برآوردی، ۱۶۰۰میلیارد دلار پول نفت در اختیار ایران بوده که ترکیه یا کرهجنوبی به آن دسترسی نداشتهاند. حجم منابع مالی در اختیار ایران از ابتدای دهه۵۰ تا سال۱۳۹۸ چهاربرابر کرهجنوبی بوده؛ اما چرا نتیجه نداده است؟
واقعیت این است که به تحلیلهای اجتماعی، تاریخی و سیاسی نیاز داریم، بههمیندلیل از برگزاری این رویداد حمایت کردیم و از رویدادهای مشابه استقبال میکنیم تا ظواهر و رویهها کنار رفته و برگردیم به مسائل عمیقتری که وجود دارند و توجه به آنها از سوی سیاستگذاران لازم است تا به این سوال پاسخ دهند که چرا هنوز صداوسیما از سرمایهدار یک چهره هیولا میسازد؟ حتی در شبکههای خانگی هم چهره سرمایهگذاران، چهره مطلوبی نیست؟ متاسفانه هنوز نگاه به سرمایهگذار مانند نگاه حزب توده به این افراد است. حال باید سوال کنیم؛ آیا میدانیم چهکار میکنیم؟ همه مسوولان در بخشهای مختلف از اهمیت اقتصاد صحبت میکنند؛ اما اقتصاد یکشبه شکل نمیگیرد، اقتصاد از مدارس و مساجد شکل میگیرد. باید ببینیم چه چیز را تبلیغ میکنیم؟ آیا از تبلیغهایی که در سطح جامعه صورت میگیرد، اقتصاد قوی حاصل میشود؟ پاسخ خیر است. برای بهبود اقتصاد به تحلیلهای عمیق و ریشهای نیاز داریم تا نتایج آنها را وارد سیاستگذاریها کرده و در مسیر اصلاح رویهها بهکار بگیریم.